✍سردار حسنی سعدی اظهار داشت:
یک روز رفتیم خانه دو شهید انجم شعاع، پدر این شهدا خودش جانباز ۵۰ درصد و در زمان جنگ تحمیلی برای مدت نسبتا طولانی راننده سردار سلیمانی بود. وی افزود: پدر دو شهید انجم شعاع تعریف می کرد، زمانی سردار سلیمانی را از جبهه برای حضور در جلسات به تهران می بردم، حاج قاسم به دلیل کار زیاد و خستگی، می رفت آخر استیشن می خوابید، من که می دیدم هوا گرم است کولر ماشین را روشن می کردم اما سردار به محض خنک شدن هوا بیدار می شد و می گفت کولر را خاموش کن درست نیست من زیر باد خنک کولر بخوابم و رزمندگان و بسیجیان در هوای گرم بیایانها باشند.
مدیرکل سابق بنیاد شهید و امور ایثارگران کرمان گفت: پدر شهیدان انجم شعاع افزود، زمانی که هوا سرد بود و من بخاری ماشین را روشن می کردم باز با مخالفت سردار روبرو می شدم و ایشان می گفت، درست نیست، زمانی که همرزمان ما در بیابان سردشان است ما گرم باشیم.
@sardaraneashgh
1_90790376.mp3
2.23M
💠 فردا روز#عرفه است شما #جوان ها قدر این روزهای بزرگ را و این ساعات با ارزش را بدانید
#امام_خامنه_ای
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
برای یکی از عملیات ها آماده می شدیم.
علی هاشمی اومد و مسئولیتها رو مشخص کرد ، سید حمید شد ، مسئول گردان در منطقه دهلاویه .
یادم هست که فرمانده بود و با بچه ها می رفت کانال می کند .
گفتم ، سید بچه ها که هستند ، چرا شما ! ، می گفت ،
بچه ها هستند ، اما خسته شدند !
خوب یادمه اون روزها گرما بیداد می کرد و پشه ها نیش های بدی می زدند ، کمتر کسی توی این شرایط طاقت می آورد
سید فرمانده بود اما وقتی دشمن جلو میومد ، جواب پاتک دشمن رو می داد .
آرپی جی زن خوبی بود از بس آرپی جی زده بود از گوشش خون میومد ،
اسمش فرمانده گردان بود ولی با بلدوزرچی ها ، با بچه های شناسایی ، با بچه های لجستیک ، با بچه های تدارکات بود و به همه کمک می کرد .
با سردار ناصری برای شناسایی منطقه جلو می رفت ، علی هاشمی گفته بود خودتون جلو نرید ، فقط ناظر باشید !
ولی سید قبول نمی کرد ، می گفت ،
چطور به بچه ها بگم برید جلو و خودم نرم؟
برای همین جلو تر از بقیه در عملیات های سخت پیش قدم می شد.
حتی یک لحظه هم آرامش و سکون نداشت ، بار ها دیدم که حتی در حال راه رفتن داره غذا می خوره ، انگار خستگی ناپذیر بود....
#شهیدسیدحمید_میرافضلی
📕 پا برهنه در وادی مقدس
« اللهم عجل لولیک الفرج »
@sardaraneashgh
🌹تنها جایی که سردار سلیمانی دست ها را بالا می برد.
✍آن شب با هم به مسجد مقدس جمکران رفتیم، انتهای شب بود مسئولان بازرسی ایشان را نشناختند ایشان دست ها را بالا گرفت و کامل بازرسی شد و من به شوخی به شهید گفتم: یک جا می توان دو دست شما را بالا دید آنهم در حرم ائمه(ع) و هنگام زیارت است.
بعد به حرم حضرت معصومه(س) رفتیم ایشان گفت: سختم است به زیارت بیایم چون مردم از ضریح فاصله گرفته و به سمت من می آیند. من گفتم محبت مردم به شما به عنوان سردار سلیمانی در طول محبت اهل بیت(ع) است مردم شما را خدمتگزار این خاندان می دانند و از این جهت به شما هم محبت و ارادت دارند ... اما ایشان از این اتفاق قلباً ناراحت بود. سپس بر سر مزار شهید شیرازی از رفقای سردار و شهید مطهری و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت رفتیم در این قبور توقف بیشتری داشت، البته در سفر آخر توقف خاصی بر سر قبر آیت الله شاهرودی داشت.
📚به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله ♥️
.
امشب بهترین فرصت برای توبه و استجابت دعاست
التماس دعا 🤲
عرفه
@sardaraneashgh
♥️رهبرمعظم انقلاب:
💫 لحظه لحظه
💫 از ظهر عرفه
💫 تا غروب
💫 مثل اكسير
💫 حائز اهميت است...👆
@sardaraneashgh
جمع دوستان باهم بودن
وشهادت کنار هم بودن چه زیباست
اللهم ارزقنی....
#شهدای_عرفه
هواپیمای جت دو موتوره فالکن نیروی هوایی سپاه با خلبانی سرتیپ پاسدار کروندی که خود هم فرمانده پایگاه هوایی قدر تهران و هم استاد خلبان با بیش از دو هزار ساعت پرواز بود از تهران به مقصد ارومیه عازم می شود و در نزدیکی فرودگاه ارومیه موقع باز کردن چرخ های هواپیما به برج اطلاع می دهد چرخ های هواپیما باز نمی شود و از فرودگاه برای بازگشت به تهران اجازه می گیرد. هواپیما فاصله زیادی از باند فرودگاه نگرفته بوده که خلبان به برج اطلاع می دهد که هر دو موتور هواپیما از کار افتاده است و بعد از آن صدای خلبان قطع شده و هواپیما سقوط می کند و هر 11 سرنشین هواپیما به شهادت می رسند.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گریه و بی تابی حاج قاسم سلیمانی در فراق شهید احمد کاظمی...
بیاد شهید احمد کاظمی که در روز عرفه سال ۸۴ به شهادت رسید.
@sardaraneashgh
🕊حاج احمد🕊
دلتنگیهای😰 ما از رخت بر بستن قوت قلبهامان 💔به جایی رسیده است که آرزوی مرگ میکنیم نه آرزوی شهادت.
دنیا🔮 برای راحت طلبان جای بسیار خوبی است؛ جایی نرم، گرم و تمیز. با پاییز عاشق 😍میشوند و با بهار فارغ😕. اما ما از عشقهای❤️ ازلیمان دست نکشیدهایم.
آخ که این روزها دلتنگ همسنگرت😭 هستیم. حاج قاسم رفیق گرمابه و گلستانات. کسی که در حرفهایش فقط به تو غبطه میخورد؛ به اخلاصت، به ایمانت💗، به شجاعتت.
آخ که دل میگیرد و از دست✍️ جز نوشتن بر نمیآید.
چه خوب دست رفیقت را گرفتی مثل خودت سوخت ، ارباً اربا شد و در عبای ولیاش کفن شد😭
دلهامان❣️ خون است از کسانی که راهمان را انکار میکنند از کسانی که ملامت میکنند.
حاج قاسم رسید به تو🥀، به تویی که آرزویش😍 بودی. مرام و منش تو خیلی ها را آسمانی🕊 کرده، یادم است از محسن حججی که میخواندم؛ گفته بود، کارش را از موسسه تو آغاز کرده و هرهفته با موتورش میآمد و سر مزارت🥀، سرساعت به تو سلام میداد.
همه از آخرالزمان فرار میکنند. آنها که بال🕊 شهادت دارند میپرند، آنها که پای دویدن 👣دارند میدوند. اما حاج احمد، ترکش گناه، من را قطع نخاع کرده؛ نه دستانم و نه پاهایم هیچکدام طاقت تحمل بار سنگینم را ندارند؛ چه برسد در راه تو رفتن😞 و پریدن از قفس تن.
#شهید_احمد_کاظمی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#یادشان_گرامی_باد
@sardaraneashgh