eitaa logo
شهید جمهور
151 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️یک عراقی در وصف حاج قاسم نوشته: نمیدانم در کدام یک از این شبها باید تو را یاد کنم. روز مسلم چون تو فرستاده و میهمان ما بودی یا روز حبیب، چون تو بهترین دوست بودی یا روز قاسم چون اسمت قاسم بود یا روز علی اکبر چون بدنت قطعه قطعه شد یا روز عباس چون تو حامل پرچم بودی و دو دستت قطع شد؟ @sardaraneashgh
🥀 با رنجِ اسارت و غمِ تنهایی بانویِ دلیرِ روزِ عاشورایی🖤 با این همه غُصِّه و مصیبت امّا چیزی تو ندیده ای به جز زیبایی🖤 💔 @sardaraneashgh
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند... تا اینکه گفت: وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد.. @sardaraneashgh
‍ ⚫️ حقیقت راز و نماد خوش شانسی! 🔹مگر حضرت (علیه‌السلام) در به شهادت نرسیدند؟ پس باید محل دفن حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) هم گودال باشد؛ اما اینطور نیست؛ قبر مطهر حضرت نسبت به گودال شهادت کمی آن طرفت‌تر است؛ کسانیکه به کربلا رفته باشند دیده‌اند که بین قتلگاه و ضریح فاصله است؛ ؟ 🔸[چون] عده‌ای آمدند و گفتند بر این پیکر اسب تاخته شود! اما این را چه کسی [یا چه کسانی] تعیین کردند؟ ؟ چون داخل گودال نمیتوان اسب تاخت! از این جهت پیکر مطهر را از گودال خارج کردند و در جای صاف قرار دادند و به سم اسبان زدند و بر پیکر مطهر حضرت ارباب تاختند! 🔹بعدها همین افراد [کسانیکه دستور اسب تاختن بر پیکر حضرت را دادند؛ ]؛ در دوره مهاجرت کردند و در ساکن شدند؛ در این دوره بغداد مرکز اصلی دنیا میشود! اینها اسبانی که بر پیکر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) تاختند؛ جدا کرده بودند و با افتخار بر درب خانه هایشان زدند!؛ که ما فرزندان همان افرادی هستیم که بر پیکر حسین اسب تاختند! اینها بعدها کوچ کردند و به سمت اسپانیا، شبه جزیره هیبری رفتند و در آنجا نعل اسب را نماد کردند! 🔸و امروز عده‌ای و ؛ در کشور اسلامی و شیعه ایران!؛ نعل اسبی که بر پیکر امام مظلومشان تاخته شده را نماد خوشبختی تلقی میکنند و بر درب خانه و دکان میزنند و یا به ماشین خود آویزان میکنند! ● @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرار بود برای نصب رادار یڪ گودال حفر کنیم. ڪمال, فرمانده قرارگاه تطبیق آتش توپخانه بود. آستین بالا زد, بیل دست گرفت و همراه ما شروع ڪرد به حفر زمین.👌 یڪ لحظه چشمم افتاد به آقا ڪمال. وسط گودال ایستاده بود. صورتش خیس بود, نه از عرق ڪه از اشڪ!😭 گفتم چی شد آقا ڪمال؟ گفت :محسن تو.ڪربلا رفتے؟💔 گفتم نه! با اشڪ گفت: عموے من ڪربلا رفته, شنیده بود اگر خاڪ گودال قتلگاه را در آب حل ڪنند, خونابه مے شود, این ڪار ڪرده بود و آب شده بود رنگ, خون...💔🖤 نمے دانم کمال آنجا در آن گودال در فاو چه مےدید, فقط مے دانم وسط آن گودال ساعتے به یاد گودال قتلگاه اشک ریخت😭😭 🌹 @sardaraneashgh
امروز به مناسبت حرکت کاروان اسرای کربلا می خوام از احوالات خودم از بعد شهادت مسعود بنویسم، . وقتی پیکر پاک مسعودو به خاک سپردیم، با عده ای تا غروب کنار مزارش موندم ظاهراً خیلی صبور بودم ولی توی دلم طوفان به پا بود، با جسم مسعودم برای همیشه خداحافظی کرده بودم... . نشسته بودم جلو صورت مسعود، دستمو گذاشته بودم روی خاک باهاش صحبت می کردم ، قرآن و دعا می خوندم توی اون مدت چند بار بهم آب دادن، آب رو می گرفتم و از روی خاک میریختم جایی که صورت مسعود بود، ( مسعود زیاد تشنه میشد. ، وقتی خونه بود چه خواب چه بیدار یه بطری آب کنارش بود) میدونستم مسعود با شهادت سیراب شده، ولی دلم آروم نمی گرفت . تا چهلم شهادت که مزار سنگ نداشت و بیشتر احساس نزدیکی و دسترسی به مسعود داشتم، هر وقت زیارت مزارش میرفتم آب می ریختم روی صورتش، تا شاید دلم آروم بگیره... با اینکه میدونم با شهادتش بهترین ها روزیش شده، بازم نزدیک پنج ساله هنوز نمی تونم با آرامش غذاهایی که دوست داشته درست کنم . سیب می بینم میگم مسعود خیلی سیب دوست داشت. شلیل می بینم میگم مسعود... از کنار میوه فروشی رد میشم انبه می بینم، آه می کشم میگم مسعود... انار می بینم میگم مسعود.. و... 😭😭 امان از دل رباب . با تمام وجود میگم خدایا شکرت، خدایا ازت ممنونم که قطره‌ای از اقیانوس مصیبت حضرت زینب و باز ماندگان شهدای کربلارو بهم چشوندی . حالا وقتی روضه هارو گوش میدم کمی می تونم درک کنم چرا حضرت رباب بعد از عاشورا زیر سایه نرفت، چرا عمرش زود به پایان رسید شنیدم همسر حضرت ابوالفضل توی سن بیست و هشت سالگی یک سال بعد از عاشورا از دنیا رفتن حضرت زینب سلام الله علیها هم عمرشون زود به پایان رسید . حضرت سجاد علیه السلام تا عمر داشتن، آب میدیدن گریه می کردن . امان از دل بچه هایی که تشنگی و گرسنگی کشیدن، شهادت عزیزانشون رو به چشم دیدن 😭 آخرشم کتک و اسارت به جای دلجویی و دلداری نصیبشون شد😭 . . ( نباید مقایسه کنم، چون ذره ای از غبار غم این بزرگواران هم به دلم ننشسته ولی نوشتم تا شاید ذره ای روی درک روضه ها اثر داشته باشه...) التماس دعا @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف‌های تکان‌دهنده پدر شهید حججی: 🔹از پیکر فرزندم فقط یک پا و قسمتی از بدنش را لمس کردم💔/ وقتی محسن اسیر شد مادرش نذر کرد که شهید شود😔 @sardaraneashgh
🍁با همرزمانش نشسته بود و صحبت می کرد. وقت شد. محمد به پا خواست و به طرف منبع آب رفت و گرفت.☝️ دوستانش گفتند: -بیا، یک چایی بخوریم، بعد همگی می رویم و نماز می خوانیم.👌 محمد لبخند زنان گفت: -امام حسین ع ظهر اول نماز خواند، بعد چایی را با فرشتگان در بهشت خورد.😊 او به سنگر رفت و به نماز ایستاد. ای فرود آمد و محمد را کرد.💔 راوی: 🌹 @sardaraneashgh