#سیره_شهدا
#شهيد_مصطفى_نبى_لو
از خصوصیات اخلاقی واعتقادی شهید
ایشون انس عجیبی با قرآن داشتند و به جلسات اهل بیت خیلی اهمیت میدادند هر محله ای که میرفتیم از فعالان مسجد بودند و یک هیات راه اندازی میکردند.
از نظر سیاسی به مسایل سیاسی روز کاملا اگاه بودند
نسبت به پدر ومادرشون خیلی حساس بودند و احترام خاصی براشون قایل بودند که نمونه بارز این توجه این بود که در طول
7⃣2⃣ سال زندگی مشترک فقط 2⃣ سال تحویل سال در کنار پدر و مادرشون نبودیم یکسالش رو بیمار بودند و سالی که تحویل سال سوریه بودند چون عمه خیلی به این موضوع حساس بود و دوست داشت که سر سفره شلوغ باشه حتی بعد از اینکه از تهران به قم هجرت کردیم به این کار مقید بودند
هر کسی که شهید نبی لو رو از نزدیک میشناسه میدونه که فرشته ای بود در میان ما زمینی ها این تعاریف مربوط به بعد از شهادت ایشون نیست خیلی ها از نزدیک شهید رو ندیدند ولی از تعاریف بنده کاملا با روحیات ایشون آشنا بودند...
راوی : #همسر_شهید
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شهید مدافع حرم #مصطفی_نبی_لو
شهیدی که دوست داشت زمینه ساز #ظهور لقب بگیرد تا #مدافع_حرم
🎥روایت #خواهر_شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو از وصیت شهید
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
#شهید_مصطفی_نبیلو
*دلداده بود... از همان روزهایی که در جبهه های جنوب با تمامِ جان در مقابل دشمن میایستاد تمام روزهایی که جان بر کف، جانباز جبهه شد از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش دلش گیر ایشان بود که شهید نمیشد مصطفی در دوران دفاع مقدس مدام جبهه بود و چند بار جانباز شد یک بار در جریان مجروحیتش طوری فکش آسیب دیده بود که دندانهایش را درآورده بودند و یکی یکی دوباره در فکش جا گذاشته بودند قبل از ترمیم کامل تمام فک را سیم پیچی کرده بودند و فکش مدتی باز نمیشد و از راه نی از لابلای دندانها فقط میتوانست مایعات بخورد، قبل از آن هم مدتی از راه بینی تغذیه میکرد ،چند ماه اینگونه عذاب کشید تا خوب شد ، مصطفی دایی شهید مدافع حرم مسعود عسگری است، بعد از شهادت مسعود دیگر بیقرار شد و افتاد به دنبال مسیری که به سوریه برود، البته از قبلش هم دوست داشت او به عنوان نیروی مهندسی رزمی، بار اول به سوریه رفته بود و روی بولدوزر کار میکرد و سنگر میساخت سرانجام او در چهارمین اعزامش توسط تک تیراندازان تکفیری به شهادت رسید*
@sardaraneashgh
عشقم، باید با هم تلاش کنیم تا عاشق بشیم.
✅ متن نامه شهید عباس دانشگر به همسرش:
... می گن آدما دو دسته اند: یا زنده اند یا مرده
زنده هاشون دو دسته اند: یا خوابن یا بیدار
بیداراشون دو دسته اند: یا معمولی اند یا عاشق
عاشقاشون دو دسته اند: کسایی که فقط لاف عشقو می زنن و اداشو در می آرن که همیشه تا آخر باهات نمی آن و کسایی که واقعا عاشقن
کسایی که واقعا عاشقن فقط یه دسته اند؛ کسایی که زندگی شون طعم مهربونی و رابطه شون بوی صداقت می ده.
باید با هم تلاش کنیم تا عاشق بشیم.
عشقم...
تولد شهید: ۱۳۷۲
شهادت:خرداد ۹۵
⏸ شهدا الگوهای زندگی خوب
عباس دانشگر از عاشقان شهید ابراهیم هادی بود، یکی از همرزمان شهید هادی می گفت: هر بار عباس را می دیدم به من میگفت: تو رو خدا برایم از ابراهیم بگو، از آن خاطراتی که در کتاب سلام بر ابراهیم نیامده، چون کتاب را چند بار خوانده ام...
@sardaraneashgh
🌹#با_شهدا|شهید امیر لطفی
✍️ پابوس مادر
▫️خیلی دوست داشتنی بود. اگر ذرهای از او دلخور و ناراحت میشدم به هر طریقی دلم رو به دست میآورد، حتی پشت پاهامو میبوسید، هر روز صبح وقتی میخواست بره اداره میومد و پای منو میبوسید. یک بار خواهرش این اتفاق رو دید و به مـن اشـاره کرد و گفت دیدی چه کار کرد مادر؟
گفتم بله، کارِ هر روزش هست، من خودمو به خواب میزنم یک وقت خجالت نکشه.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرهای زیبا از هدیه حاج قاسم به برادرش
@sardaraneashgh
✍شهید مهدی زین الدین
هرکس در شب جمعه ما را یاد کند
ما هم او را نزد أباعبدا... یاد میکنیم
از سمت راست شهیدان:
حاج قاسم سلیمانی
حاج مهدی زین الدین
یادگار جنگ تحمیلی:سید یحیی رحیم صفوی
و نشسته:شهید حاج حسین خرازی
@sardaraneashgh
#خاطره
✍توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند
مردم میامدند برای عرض تسلیت .
یکهو حاجی از مسجد زد بیرون !
فهمیدیم اتفاقی افتاده.
پشت سرش راه افتادم .
کمی ان طرف تر از ورودی مسجد ،
گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند !
خیلی بدش آمد.
اخم پیشانیش را چین انداخت .
رفت و با ناراحتی گفت:
« ما سی سال کسب آبرو کردیم ،
جمع کنید این ها رو !
مردم باید راحت رفت و آمد کنند،
ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم،
نه اینکه اون ها رو بذاریم تو تنگنا
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | دلتنگ توام...
@sardaraneashgh
سردار شهید محمّد کشتکار
وقتی که تیر به بازویش خورده بود ، به او گفتم : ای کاش تیر کمی رد میکرد و به بازوهایت نمی خورد. با همان لبخند همیشگی دست به شانه ام زد و گفت حاجی ؛ من لایق نبودم وگرنه اگر خدا مرا دوست می داشت کمی این طرفتر می خورد و با انگشت به روی قلبش اشاره کرد و گفت این ... جا!! مدتها بعد وقتی که از این دنیای خاکی و پوشالی چشم پوشید و به دیدار او رفتم ، پیکر غرقه به خونش با هزار زبان با من سخن می گفت . پیراهنش را که باز کردم دیدم دقیقاً تیر به همان جائی اصابت کرده است که او اشاره کرده بود و به قول خودش معلوم بود که خدا خیلی دوستش داشته است
#یاد_شهدا_صلوات
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کربلا
🌹شهید مهدی زین الدین ؛
هر کس در شب جمعه #شهدا را یاد کند، #شهدا هم او را نزد #حضرت_اباعبدالله الحسین (ع)💚 یاد می کنند.
⭕️ یاد شهدا صلوات ....
#شب_جمعه هوای حرم دارم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله (ع)
#سردار_دلها
#مهدی_زین_الدین
@sardaraneashgh
#شهید_امین_کریمی
🔸به روایت همسر:
امین به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها ) می رود و در بین دعاهایش یک زن با حیا و عفیف از خداوند میخواهد و بعد به حضرت معصومه (سلام الله علیها) می گوید: خانم ؛ هر دختری که این نشانهها را دارد، هم نام مادرتان حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد.
و من هر خواستگاری که می آمد به دلم نمی نشست، سال 91 تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا بردارم، که آیتالله حق شناس سفارش کرده بودند برای امور مهم بخوانید. سخت بود، اما به نیت یک همسفر که ایمان و اعتقاداتش واقعی باشد نه در حرف و ظاهر ارزشش را داشت. چله زیارت عاشورا که تمام شد چند روز بعد خواب دیدم، شهیدی بر روی سنگ مزار خود نشسته و لباس سبز پوشیده، یک تسبیح سبز به من داد و گفت: شما حاجت روا شدهاید. من چهره شهید را ندیدم. و یک هفته بعد از اتمام چله زیارت عاشورا مادر امین به خواستگاری من آمد.
.
زمان ماموریت دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریتش دو چندان کرده بود. خواب دیدم یک صدایی که چهرهای از آن به خاطر ندارم، نامهای برایم آورد که در آن دقیقاً نوشته شده بود "جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است" و پایین آن امضا شده بود.
وقتی برایش گفتم خیلی خوشحال شد و خواب را برای همه تعریف کرده بود.. .
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭خواب همسرشهید #مدافع_حرم امین کریمی
درخواب دیدم که یک نامه به من دادند نوشته بود:
آقای امین کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب منصوب شد
💐 #صلوات
@sardaraneashgh
#کلام_شهید
شهید کاظمی:
برای خوشایند هیچ کس جهنم نروید، که بخواهد کسی خوشش بیاد شما جهنمی بشوید.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم🦋
الھـیعظـمالبلاء(:
نبودنـت،ھمـانبـلایعظیـماسـت؛
کـهزمین🌏راتنـگکـرده!
#اللهمعجــللولیڪالفــــرج 🌸
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 *زمانه لیاقت ندارد امام زمان ظهور کند، تو چرا باید محروم باشی؟!*
🔹استاد پناهیان
@sardaraneashgh
دوست دارم اگر شهید شدم
پیڪری نداشته باشم..
از ادب به دور است ڪه در محضر
سیدالشهدا با تن سالم و ڪفنپوش
محشور شوم..❤
و اگر پیڪرم برگشت
دوست دارم سنگ قبری برایم نگذارند
برایم سخت است ڪه
سنگ مزار داشته باشم و
حضرتزهرا(س) بےنشان باشد..
شهیدمرتضیعبداللهی⚘
#هفته_وحدت
@sardaraneashgh
#نماز_جماعت_در_شب_عروسی
●ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺍﺳﺖ
ﺷﻐﻠﺶ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻣﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﺎﻓﺘﺪ . ﺧﺐ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯿﺖﻫﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﻋﻘﺐ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻃﺮﻑ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ. ﺭﻭﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﺎﻟﻦ ﺑﺒﺮﺩ ﺩﺭ ﻋﻘﺐ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﺎ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻓﯿﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺍﺭﯼ ﭼﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟! ﺧﻨﺪﯾﺪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
●ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺳﺎﻟﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﭘﺨﺶ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﺮﺩ.
●ﺁﺧﺮ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺗﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﺜﻞ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻗﻮﺕ ﻗﻠﺐ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺷﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻮﺩ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺫﯾﺘﻢ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ.
✍راوی : همسر شهید
#شهید_عبدالله_باقری🌷
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهید
●بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد و آموزش ها و ماموریت هایش فشرده. هر چه یاد می گرفت به من هم یاد می داد. بار اولی که اسلحه اش را آورد خانه، صدایم کرد که بیا بشین. ریز و درشت و زیر و زبرش را مثل استادی ماهر نشانم داد، نحوه دست گرفتن، ماشه کشی و ...
●دفاع شخصی را هم از عبدالله یادگرفتم. به همین ها اکتفا نکرد. جمعه ها با چند تا از دوستانش می رفتیم خارج از شهر و تمرین می کردیم، همه فنون رزمی و حفاظت، حتی راپل و چتربازی.
●از سپاه انصار نامه زده بودند که اگر نیایید درجه هایتان را بگیرید توبیخ می شوید. یک سری کارهای قانونی داشت. نامه را دید ولی باز هم نرفت. تا اینکه بعد از شهادتش رفتم دنبال کارهای ترفیع درجه اش. با شهادتش شد ستوان دوم.
●نمی دانم عبدالله رفیقم بود یا برادر، یا رفیقی که از برادر نزدیکتر است. فقط این را می دانم که توی این دنیای به این بزرگی هیچ کس برای من عبدالله نمی شود.
✍ راوی: برادرشهید
#شهید_عبدالله_باقری 🌷
@sardaraneashgh
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید مسعود عسگری
✍ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون ترمز بذاریم، اگه بگیم فلان کار به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصلهای نداریم... پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقبگرد موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم...
🌺🌺🌺
#شهید_مسعودعسگری
@sardaraneashgh
❤️ یادِ یاران:
خیلی گشته بودیم؛
نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود
لباس فرم سپاه به تنش بود...
چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد...
دیدم یک نگین عقیق است انگار جمله ای
روش حک شده بود....
خاکها و گِلهای آن را پاک کردم
دیگه نیازی نبود دنبال پلاک بگردیم
روی عقیق نوشته بود:👇
"به یاد شهدای گمنام"❤️
هدیه نثار ارواح طیبه شهداء صلوات🌹
🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
@sardaraneashgh
در فصل پاییز ازدواج کردیم
در فصل پاییز کربلا رفتیم
در فصل پاییز هم شهید شد
عجب فصلی بود این پاییز...
شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷
@sardaraneashgh
•°~🕊💌
#شهیدانهـ🌸
حُب حسین، سر الاسرار شهداست
فَأین تَذهبون؟!
اگر صراط مستقیم میجویی بیا؛
از این مستقیمتر راهی وجود ندارد!
حُب حسین..!
#شهیدسیدمرتضیآوینی🌱
@sardaraneashgh
🍁خصوصیات اخلاقی، رفتاری و اعتقادیاش مثل نماز خواندن خیلی برایم مهم بود. همه خصوصیاتی را که مدنظرم بود، داشت. همیشه آرام و ساکت بود. در خانه با من و دخترمان مبینا شوخی میکرد ولی در جمعهای خانوادگی اصلاً اینطور نبود و همیشه ساکت بود. اگر کسی مشغول صحبت میشد شروع به صحبت میکرد ولی اگر کسی نبود اگر یک روز هم میگذشت و کسی سؤالی نمیپرسید هیچ چیزی نمیگفت. نماز خواندنش همیشه اول وقت بود👌.
🍁نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد. همیشه با وضو بود و شبها هم با وضو میخوابید. به خانواده خودش و من احترام زیادی میگذاشت. احترام بسیار زیادی هم به دخترمان میگذاشت. شدت احترامش به مبینا به قدری زیاد بود که گاهی من اعتراض میکردم و میگفتم با این شدتی که احترام میگذاری مبینا را لوس میکنی. در جواب میگفت بچه تا هفت سال هر چه خواست باید بگویی چشم، نگران نباش بچه لوس نمیشود.
شهید مسلم نصر🌹
#سالروز_شهادت🕊
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_شب 🌌
بچهها معبر شهادت چیہ ؟
معبر خلاصۍ از دست نفس چیہ؟
حاج حسین یکتا🎧
@sardaraneashgh