⁉️شهر هزار سنگر یعنی چه؟
✊۶ بهمن ماه سالروز حماسه مردم آمل در مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب (۱۳۶۰ ه.ش)
حماسه ششم بهمن آمل را باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب نامید که طرحهای کمونیستی پس از ناکام ماندن در تهران با مقاومت مردم آمل نیز ناکام ماند و به جرات میتوان گفت باعث تقویت نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران شد.
در سحرگاه ششم بهمن سال ٦٠ عدهای منافق و مائوئیست از سمت جنگل در قسمت جنوب آمل قصد تصرف این شهر را داشتند که مردم آمل در کمتر از یک روز با مقاومت خود به این غائله پایان دادند.
در آن واقعه ۴۱ تن شهید و بیش از دهها نفر مجروح شدند و همه سالها مردم و مسئولان این شهرستان این حماسه مهم در تاریخ انقلاب اسلامی را که در تقویم رسمی کشور نیز ثبت شده با برگزاری برنامههای مختلفی گرامی میدارند.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
*ایام فاطمیه...*🕊️
*شهید علیرضا زیبرم*🌹
تاریخ تولد: ۳۰ / ۶ / ۱۳۴۶
تاریخ شهادت: ۴ / ۳ / ۱۳۶۷
محل تولد: تهران
محل شهادت: شلمچه
*🌹مادرش← زمان شهادتش که ما بی خبر بودیم🥀نامهای برای علیرضا نوشته بودیم که برگشت خورد🥀آن زمان روی نامهها یک مهر قرمز رنگ میزدند که نوشته شده بود «برگشت»‼️همان مهر قرمز رنگ روی نامه،ما را نگران و بیتاب کرد🥀با خودم گفتم قطعاً شهید شده که نامه دستش نرسیده است🥀ابتدا از وضعیتش بیخبر بودیم تا اینکه برادرش برای تحقیق به منطقه رفت💫 کمی بعد با خبر قطعی شهادتش به خانه بازگشت🕊️اما پیکر علیرضا جاویدالاثر ماند.»🥀 دوست داشت گمنام باشد🍃خودش ما را برای شهادت و گمنامیاش آماده کرده بود🥀صوت ضبط شدهای هم از ایشان داشتیم📼 که در آن صوت هم به این نکته اشاره کرده و گفته بود: دوست دارم مثل حضرت زهرا (س)گمنام باشم.»🥀اصلاً به این فکر نمیکردیم که روزی پیکرش بازگردد🕊️چون خودش اینطور دوست داشت🍃وقتی هم از ما خواسته شد آزمایش دی انای بدهیم، پیگیرش نشدیم🌙گفتیم خودش میخواهد گمنام بماند و اگه قرار باشه بیاد میاد،🍃اما هیچ وقت تصورش را هم نمیکردم بین من و علیرضا فاصلهای ۳۰ ساله باشد🥀او بعد از ۳۰ سال و ۷ ماه🥀در ایام فاطمیه سال ۹۷🏴شناسایی و به وطن بازگشت*🕊️🕋
*شهید علیرضا زیبرم*
*شادی روحش صلوات*🌹
@khaimahShuhada
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 رهبر معظم انقلاب: اینکه میگفتند یک عده در جبهه نوربالا میزنند راست بود، خودم دیده بودم چهره نورانی کسانی را که فردایش شهید میشدند!
شهدا را یاد کنیم با صلواتی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
#ملاقات_با_خدا_در_همان_شب....
🌷شب جمعه بود که بچهها به خط زدند و جمعه صبح در ماووت عراق بودند. حین پیشروی به جنازهی قطعه قطعهی چند تا از بچهها رسیدیم. در جیب یکی از آنها کاغذ یادداشتی خونین به چشم میخورد که در بالای آن نوشته بود: «این حرفها را با خدا میزنم: خدایا دیگر تا کی صبر کنم؟ امکانش هست که امشب مرا شهید کنی؟ امکان دارد فراق ما را از بین ببری؟ خدایا میشود امشب آخر زندگی من باشد و امشب دیگر بیایم پیش تو؟ خدایا دیگر تا کی صبر کنم؟ امکانش هست که امشب مرا شهید کنی؟ امکان دارد فراق ما را از بین ببری؟ خدایا میشود امشب آخر زندگی من باشد و امشب دیگر بیایم پیش تو؟
🌷....آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت، آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد، برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر، وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد، فکر عشق، آتش غم در دل حافظ زد و سوخت، یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
به امید دیدار- ارادتمند «مهدی رضایی»
🌷دعای مهدی در آن شب مستجاب شد. او فاصلهی ماووت تا بهشت را در یک لحظه پیمود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی رضایی
راوی: رزمنده دلاور مسعود تاج آبادی
📚 کتاب "تیپ ۸۳" ص ۱۰۷
@khaimahShuhada
🔴 #ابتکار_شیرین
سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲
@khaimahShuhada
قورباغه
عملیات بدر: در منطقه هورالعظیم قرار بود عملیاتی انجام شود، اما مشکل بزرگ اینجا بود که منطقه هور کاملا آبی بود و پر از قورباغه. این حیوان در روز سروصدا می کند، اما در شب کاملا در حال سکوت است، اما به محض اینکه کوچکترین خطری را احساس کند شروع به سروصدا می کند. و این مشکل بزرگ عملیات در نیمه شب بود. چون با سروصدای آنها دشمن را هوشیار میکند. یکی از فرماندهان می گفت به حضرت زهرای مرضیه (ع) متوسل شدیم. عملیات شروع شد. اما دریغ از یک صدای قورباغه. وعملیات با پیروزی و موفقیت همراه بود.
نوح و موسی را نه دریا یار شد/نه بر اعداشان به کین قهار شد؟
آتش ابراهیم را نی قلعه بود؟ /تا برآورد از دل نمرود دود؟
روایت از طرف یکی از فرماندهان جنگ
@khaimahShuhada
«طریق پرواز» به سبک #شهیدعلیحیدری
🔹علی حیدری جوانی که دفترچهای داشت که نامش را «طریق پرواز» گذاشته بود و اعمال روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و منفی مشخص میکرد و اینگونه به حسابرسی اعمالش میپرداخت و به خود تذکر میداد ...
🔹در بخشی از وصیتنامهاش آمده است:
من خیلی کمتر عطر خریدهام زیرا هر وقت بوی عطـر میخواستم از ته دلم میگفتم "حسین جان" آن وقت فضا معطر میشد.
🔹علی در سن ۱۹ سالگی در عملیات بدر به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد/ بخشی از کتاب «علی بیخیال» زندگینامه و خاطرات این شهید عزیز
@khaimahShuhada
❤️ماجرای خواندنی #شهیدی که #امام_زمان(عج) او را کفن کرد💔👇
🍃یکی از شهدا همیشه ذکرش این بود:
یابن الزهرا
گشته ام از فراق تو شیدا💔
یا بیا یک نگاهی به من کن😔
یا به دستت مرا در کفن کن😭
از بس این شهید به #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف علاقه داشت❤️
🍃بعد به دوست روحانی خود وصیت کرد🍃:
اگر من #شهید شدم، دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی☝️
آن روحانی می گوید:
من از مشهد که برگشتم، عکس ایشون رو دیدم که شهید شده بود🕊
🍃رفتم پیش پدرش و گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است، طبق وصیتش باید توی مجلس ختم او #سخنرانی کنم؟🎤
رفتم #منبر و بعد از ذکر خصوصیات شهید و عشقش به امام زمان عج، گفتم: ذکر همیشگی این شهید در #جبهه ها خطاب به مولایش امام زمان عج این بوده است:💔
یا بن الزهرا
گشته ام از فراق تو شیدا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن💔
🍃تا این مطلب را گفتم، یک نفر از میان مجلس بلند شد و گفت:
من #غسال هستم، دیشب (به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود، و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی)
🍃وقتی که میخواستم این شهید را کفن کنم، دیدم درب غسالخانه باز شد و شخص بزرگواری به داخل آمد و گفت:😔
بروید بیرون، من خودم باید این #شهید را #کفن کنم🍂.
من رفتم بیرون و وقتی برگشتم #بوی_عطر در فضا پیچیده بود. شهید هم کفن شده و آماده ی تشییع بود💔
📚منبع: کتاب روایت مقدس صفحه 100
به نقل از نگارنده کتاب میر مهر(حجه الاسلام سید مسعود پورآقایی) صفحه۱۱۷
@khaimahShuhada
*بوی حرم...*🌙
*شهید محمود نریمانی*🌹
تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۰ / ۱۳۶۶
تاریخ شهادت: ۱۰ / ۵ / ۱۳۹۵
محل تولد: کرج
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← چند وقتی بود که از شهادت امام هادی (ع) میگذشت🌙که آقا محمود به خواستگاری من آمد💕 و در همین حالت بحرانی بودم که یادم افتاد، من شب شهادت امام هادی به ایشان متوسل شده بودم💫 و از ایشان مدد خواستم و گفتم هرکسی را که شما برای من مصلحت میدانید شریک زندگیم قرار دهید.💕 با یاد این جمله دلم آرام گرفت و نسبت به تصمیمم مصمم شدم.🍃چند ماه بعد از عقدمان به کربلا رفتیم🌙و با یک ولیمه ساده به اقوام،🍛زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.💕بعد ازمدتی خداوند به ما فرزندی داد🍃و با وجود علاقه خاصی که به امام هادی داشتم اسم پسرمان را محمّد هادی گذاشتیم.🌙آقا محمود بار اولی که به سوریه رفت، طبق معمول نگفت که مأموریت کجا میرود.🍂بعد از ۵۶ روز به منزل برگشت، وقتی ساکش را باز کرد،💫گفتم: میدانی چه بویی احساس میکنم؟🌷بوی حرم حضرت زینب (س) میآید! آقا محمود تعجب کرد.‼️گفتم قبلاً به سوریه رفته بودم و وقتی ساک را باز کردی بوی حرم را استشمام کردم.🌷در آن هنگام آقا محمود لبخند زد(: و دستش را به علامت تسلیم بالا برد و گفت: بله سوریه بودم !💫عاقبت او در سوریه بر اثر انفجار مهمات💥شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید محمود نریمانی*
*شادی روحش صلوات*🌹
@khaimahShuhada
لحظاتی با شهدا*
📌 *شهیدی که به سلطان تک چرخ معروف بود*
🔹️ *عبدالله* از بچههای خیابان۱۷شهریور تهران بود
که مانند اغلب جوانان دههی شصتی ، عاشق موتورسواری و تکچرخ زدن در خیابان بود!
◇ ایستگاه مسجد سلمان خیابان ۱۷ شهریور ، هنوز خاطرات جولان عبدالله در خیابان و تک چرخ زدن هایش را خـوب به یـاد دارد.
◇ او شهـره بود به این کار و دوستانـش لقبِ « سلطان تک چرخ » را به او داده بودند.
◇ اما سلطان تکچرخ ، با شروع جنگ ، موتور را که عشق اولش بود، کنار گذاشت و دنبال عشق بزرگتری رفت! حالا وقتش رسیده بود که در مقابل دشمن بعثی ، تک چرخ بزند .....
🔹️ *شهید عبدالله کربلایی حسین،* روز بیست و نهم بهمن ۱۳۴۴، در تهران محله ۱۷ شهریور چشم به جهان گشود. پدرش رضا، لولهکش آب بود و مادرش فاطمه نام داشت.
◇ او که به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافته بود در شانزدهمین روز تیرماه ۱۳۶۵، در مهران بر اثر اصابت ترکش به فیض *شهادت* رسید.
◇ مزار او در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران
@khaimahShuhada