eitaa logo
شهید جمهور
168 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ اسفند ۱۴۰۰
20.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهدا را فراموش نکنیم ❣روز پنجشنبه وصلواتی نثاران ان عزیزان بفرستیم وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰
۵ اسفند ۱۴۰۰
یک روز وقتی داشتیم وارد دانشگاه علوم تحقیقات می‌شدیم چشم ما افتاد به عکس سه شهیدی که سر در دانشگاه زده بودند. نگاه عمیقی کرد و به من گفت: «فاطمه جان! اینجا را نگاه کن، به زودی عکس من هم می‌آید همین‌جا.» 😍 فیلم‌های شهدای مدافع را دانلود می‌کرد و به من و فامیل نشان می داد. خاطرم هست که وقتی فیلم شهید باغبانی را به من نشان داد رو کرد به من و گفت: « نگاه کن فاطمه! می خواهم بعد از شهادتم، شما هم مثل همسر این شهید صبور باشی.»❤️ برادرش ميلاد عكس زيادي از شهدا دارد، اما هادي به برادرش مي‌گفت من از تو زودتر شهيد مي‌شوم، مي‌گفت روستاي رئيس‌آباد شهيد ندارد. شهيد اين محله من هستم، در وصيتنامه‌اش نوشته بود كه بعد از شهادتم سرتان را بالا بگيريد، 😊 مادر شهید به پسرش ميلاد كه در بسيج فعاليت مي‌كند می‌گوید: براي روستاي‌مان درخواست بدهيد شهيد گمنام بياورند يك هفته نمی‌شود كه هادي شهيد می‌شود و پيكرش را می‌آوردند، شب شهادت حضرت زهرا(س) كه اتفاقاً روز تولد هادي به شهادت می‌رسيد.💔 همسر شهید روزت مبارک مهندس❤️ شهید مدافع حرم مهندس 🌹 @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰
🌴 بچّه‌ها محاصره شده بودند.... نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّه‌ها «کارور» را دیدند که با قدم‌های استوار به طرف «تپّه‌های بازی دراز» می‌رود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد... 🌷 شهید فرمانده گردان مالک، مقداد و مسئول طرح و برنامه تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ اسفند ۱۴۰۰
📸 تصویر کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰
✅شهیدی که حاج قاسم سلیمانی او را فاتح اروند و عملیات والفجر۸ می‌دانست ✍️بعضی مواقع اتفاق می‌افتاد که حسن (شهید حسن یزدانی) مریض می‌شد و تب می‌کرد، ما برنامه‌ریزی می‌کردیم که بدون او به شناسایی برویم، می‌گفتیم شما استراحت کنید که زود خوب شوید. موقع حرکت می‌دیدم که جلوتر از ما آماده رفتن است، اصلاً گویا مریض نبوده! از ایستگاه حسنیه راه افتادیم که به طرف خرمشهر برویم بین راه بودیم که صدای اذان بلند شد. حسن گفت: نگهدار، همینجا نماز بخونیم. کنار جاده به نماز ایستاد. وقتی وارد سنگر دیده‌بانی شدم، دیدم داشت با دوربین منطقه را نگاه می‌کرد. سلام کردم جوابم را داد، بدون این که به من نگاه کند. با خنده گفتم: منم تحویل بگیر. بدون اینکه نگاهش را برگرداند گفت ناراحت نشو، نمی‌توانم چشم از منطقه بردارم. تازه فهمیدم که چرا گزارش‌های دیده‌بانی او این قدر مورد توجه فرماندهان قرار می‌گرفت، ساعت‌ها بدون حرکت در سنگر می‌نشست و تحرکات دشمن را زیرنظر داشت حتی برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از ۳۰ مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود، تا به خط عراقی‌ها برسد، منطقه را شناسایی کند. @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ اسفند ۱۴۰۰
🔸یک نفر برگه‌ای گذاشته بود زیر جانماز من و یک سوال عجیب پرسیده بود؟! ‼️اینکه اگر کسی یکروز در حضور محض باشد و اصلا گذر زمان را نفهمد نمازش چه میشود؟! 🔹گفته بود جواب را بگذارید زیر جانماز. دوباره چند روز بعد سوالی عجیب‌تر و... 👈🏻یکروز نوشته بود که دیشب نایب الزیاره شما در مشهد بودم. رفتم تحقیق کردم. هیچ رزمنده‌ای جدیدا وارد لشکر نشده و هیچ کسی بیرون نرفته. چون عملیات نزدیک بود. فهمیدم طی الارض کرده! 🔰عملیات بدر نزدیک بود. آن شب با حاج عباس کریمی رفتیم بازدید رزمندگان گردان عمار. 🔺در یکی از چادرها رزمنده ای با حالت عجیب مرا نگاه می کرد. کنارش نشستم و گفتم: شما دیشب مشهد نبودید؟ 🍃رنگ از چهره اش پرید! سرش را پایین انداخت. همان لحظه.... 📚روایت حاج آقا پروازی از شهید سعید زندی. برگرفته از کتاب مسیر عشق اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی. @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ اسفند ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرهم واسه چشم ترم میخوام حال دلم خیلی بده، جامونده از قافله بازم کرب و بلای تو شده تو این روزا همه نیازم ♥️ 💔 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
۵ اسفند ۱۴۰۰