📝سید علی اکبر ابوترابی یکی از شخصیتهای شگفت دفاع مقدس است.
⭕️ او در اوایل جنگ توسط نیروهای بعثی اسیر شد وسالها در زندان های عراق بسر میبرد.او بدلیل اینکه یک روحانی بود ، کمکهای معنوی و روحی او به اسرا خدمت بزرگی برای آنان محسوب میشد.
🔹۱.شایع ترین بیماری در زندان ،اسهال بود.یک شب سطل بیماران اسهالی روی زمین ریخت و دستشویی را کثیف کرد.کسی رغبت نمی کرد تمیزش کند.نیمه شب اقای ابو ترابی آنجا را بدون وسیله وبا دست تمیز کرده بود.
💐۲. ده نفر غیر نظامی از شهرهای مرزی اسیر شده بودند.افرادی شرور بودند و گاهی به مقدسات دینی اهانت میکردند.
اتاقشان جدا بود و بقیه از نزدیک شدن به آنها وحشت داشتند .
بعثی ها برای اینکه آقای ابوترابی را شکنجه روحی کنند او را به اتاق آن ۱۰ نفر بردند .همه نگرانش بودند. بعد از یک ماه اتفاق عجیبی افتاد یک روز دیدند آن افرادی که اعتقادی به دین نداشتند در محوطه اردوگاه مشغول ساختن مُهر نماز هستند نفس ابوترابی آنها را به سمت خدا کشاند .
🔴 ۳. کاظم شکنجه گر بعثی و فدایی صدام بود . یک روز آقای ابوترابی را به شدت شکنجه کرد طوری که تمام بدنش سیاه شده بود. اما حاج آقا به کاظم احترام میگذاشت. رفتارهای حاج آقا باعث شد کاظم از تمام کارهایش عذرخواهی کند .او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بعد از مدتی هم نمازخوان شد و در غیر ماه رمضان هم روزه میگرفت . بعثی ها وقتی دیدند کاظم عوض شده او را از اردوگاه بردند.
@khaimahShuhada
گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش،
اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه.
#شهیدمهدیباکری
@khaimahShuhada
🤚#سلامامامزمانم♥️
#سلام_فرمانده_جان🌸
هر صبح،
به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز می کنم
عهد می کنم با شما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@khaimahShuhada
۸ خردادماه ، #سالروز_شهادت حجت الاسلام والمسلمین #شهید_محمد_خرسند گرامی باد . 🥀
🗓 ولادت : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۶
👈 رزمنده و جانباز دفاع مقدس
👈 متاهل و دارای ۳ فرزند
👈 عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی
👈 امام جمعه کازرون (از دوم شهریور ۱۳۸۶)
🗓 شهادت : سحرگاه چهارشنبه
۸ خرداد ۱۳۹۸ _ ۲۳ رمضان ۱۴۴۰
⏰ ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد
👈 بعد از بازگشت از مراسم احیای شب قدر بیست و سوم ماه مبارک رمضان
🔹 ترور ناجوانمردانه توسط
#ضدانقلاب
👈 با ضربات متوالی چاقو به سینه، شکم و ران در مقابل منزلش
📍 مزار : استان فارس، گلزار شهدای کازرون
@khaimahShuhada
حجت الاسلام محمد خرسند در سال ۴۶ در شهرستان کازرون متولد شد. وی، تحصیلات دوره ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در این شهرستان گذراند.
ایشان از سال ۱۳۶۲ در حالی که در کلاس اول دبیرستان مشغول به تحصیل بود به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و به رزمندگان دوران دفاع مقدس پیوست و تا پایان جنگ به صورت متناوب در جبهه حضور داشت و پس از چند بار مجروحیت به درجه جانبازی نائل شد.
وی به واسطه علاقهای که از کودکی به روحانیت داشت، مهر سال ۱۳۶۴ وارد حوزه علمیه کازرون شد.
دروس سطح را در حوزه علمیه کازرون گذراند و پس از آن ۸ سال در دروس خارج فقه حوزه علمیه قم شرکت کرد و در این مدت از محضر حضرات آیات مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی، نوری همدانی و فاضل هرندی بهره برد .
او از سال ۸۶ به عنوان دومین امام جمعه کازرون معرفی شد و در این مدت همواره دغدغه توسعه شهرستان، رفع مشکلات مردم و ارتقاء دینی شهرستان را داشت.
وی در کنار تحصیل و تدریس علوم حوزوی و حضور در مجامع حوزوی در شهر قم، در فعالیتهای سیاسی نقش آفرین بود و در سال ۹۱ مجددا عضو شورای مرکزی حزب موتلفه شد.
شهید خرسند دارای یک زندگی معمولی بود و حتی منزل مسکونی نیز نداشت،
همیشه چهره بشاش و خندانی داشت، شب آخر که این حادثه روی داد دست پدرم را بوسید و گفت من را حلال کنید
شیفته این بود که مشکلی از مشکلات مردم را رفع کند و خدمتی به مردم داشته باشد.
حجتالاسلام خرسند که در کنار حضور در حزب موتلفه اسلامی و مجامع حوزوی، مسؤولیت امامت جمعه کازرون را نیز بر عهده داشت در خوش برخوردی و خوشرویی زبانزد مردم بود.
@khaimahShuhada
۸خردادماه ، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_رضا_اسماعیلی گرامی باد . 🥀
تاریخ تولد: ۲۶ / ۷ / ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۸ / ۱۱ / ۱۳۹۲
محل تولد: مشهد
محل شهادت: دمشق / سوریه
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_رضا_اسماعیلی
نایب قهرمان رشته پرورش اندام کل استان خراسان رضوی و نائب قهرمان مشهد مقدس در وزن 52کیلو گرم و دارای دو مدال قهرمانی بود . او را با نام جهادی ابو سه نقطه (ابو...) می شناختند. این لقب برای این بود که هنوز جنسیت فرزندش مشخص نبود.
🌷 در همان ابتدای شکلگیری فاطمیون به سوریه رفت. وقتی در اواخر سال 92 وقتی رضا برای جستوجوی یکی از نیروهای تیپ فاطمیون به منطقه زمانیه واقع در غوطه شرقی رفته بود، با نیروهای دشمن درگیر و زخمی میشود.
🌷وی به دلیل جراحات شدید قادر به بازگشت نبوده و توسط نیروهای وهابی به اسارت گرفته میشود. آنها بیسیم رضا را گرفته و شاسی اش را آزاد می کنند تا صدایش را همرزمانش بشنوند. تنها صدایی که از رضا شنیده شد فریاد های یا علی بود. آنقدر یا علی گفت تا صدای بریده شدن گردنش را همرزمانش شنیدند.
🌷مدتی بعد با آزاد شدن منطقه توسط نیروهای فاطمیون، جستوجو برای یافتن فرد مفقود شده و «رضا اسماعیلی» آغاز میشود. مدافعان حرم حضرت زینب در جستوجوهای خود پیکر مطهر رضا اسماعیلی را در حالی مییابند که سر به بدن ندارد.
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
💐مصاحبه با خانواده #شهید_رضا_اسماعیلی
اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینب(س)
@khaimahShuhada
🌹همرزم← رضا توسط داعشی ها اسیر شد🥀 و به رضا میگویند اگر به مقدساتی که به آنها معتقدی پشت بکنی ما تو را آزاد میکنیم❌ اما رضا میگوید من بهخاطر حضرت زینب(س) آمدهام.سرم را هم بدهم محال است به اعتقاداتم پشت کنم🌷 *بعد هم داعشی ها، درحالی که رضا مدام یا علی، یا زینب میگفته او را ذبح میکنند*🥀🖤 همرزمان رضا که صدای او را میشنوند ،طاقت نمیآورند، میروند میجنگند و پیکر رضا را هم پیدا میکنند اما داعشی ها فهمیده بودند که رضا فرمانده است *سرش را بعنوان جایزه موقع عقب نشینی با خودشان برده بودند*🥀🖤مادرش در روز چهلم رضا فهمید که فرزندش بی سر شده🥀🖤 و با فهمیدن این موضوع و دیدن عکس رضا در رسانه ها *مادر چند بار بیهوش شد*🥀🖤 همرزمی بعدها به مادر گفت← : *شبی رضا خواب امام حسین دیده بود و آقا فرمودند که تو شهید میشوی و سرت بریده میشود اما اصلا نترس چون که هیچ دردی ندارد*💫 بعد از این حرف، مادر کمی آرام گرفت. فرزند رضا بعد از شهادتش به دنیا آمد و طبق وصیتش محمد رضا نام گرفت🌷 *سرانجام او با ۲۱ سال سن توسط داعش با چاقو سرش بریده شد*🥀🖤 و به دیدار اربابش رفت🕊️
شهید رضا اسماعیلی
شادی روحش #صلوات
@khaimahShuhada
📜#خاطره
📚خاطره دختر شهید حاج قاسم سلیمانی
💛سالی که شهید شد ما رو برد زادگاهش"قنات ملک" جایی که اون موقع که بابا بچه بود و عشایر بودن چادرشون اونجا بود.
💚خودش رفت رو درخت برامون شکوفه های گیلاس رو میچید،بابا از عکس و دوربین فراری بود...
❤️بهش گفتم بابا دوست دارم یه بار از ته دل بخندی و عکس ازت بگیرم و خندید گفت بابا اینطور خوبه..؟بعدشم میگفت بابا عکس بگیر بابا خیلی عکس بگیر...
✍🏻راوی:خانم فاطمه سلیمانی
@khaimahShuhada
جمله مهم رهبر معظم انقلاب، در دیدار نمایندگان مجلس:
🔻مراقب باشید پهلو به دشمن ندهید.
🔻دشمن بیش از آنکه به تواناییهای خودش امیدوار باشد به خطاهای ما امیدوار است.
🔻به تعبیر رایج فارسی "چشم اسفندیار" را در خودمان کشف کنیم!
@khaimahShuhada
شهـیدسـید مرتضی آویـنی:
یـاران...!
پای در راه نهـیم
ڪہ این راه رفتنی اسـت
و نه گفتنی...
@khaimahShuhada
روایتگرے حاج حسین کاجی"
🌷رفتم سر مزار رفقای شهیدم و
فاتحه ای خوندم و برگشتم
شب تو خواب رفقای شهیدم رو دیدم
گفتن: فلانی خیلی دلمون برات سوخت
گفتم: چرا
جواب دادن:
وقتی اومدی مزار ما فاتحه خوندی
ما شهدا آماده بودیم هرچی از خدا میخوای
برات واسطه بشیم
ولی تو هیچی طلب نکردی و برگشتی
خیلی دلمون برات سوخت...
🌹رفتین مزار شهدا
حاجت هاتون رو بخواید
برآورده میشه...
شهدا زنده هستند وناظر ما
@khaimahShuhada
~🕊
🌿فرازی از وصیت نامه
خداوندا؛ ما را حسینی آفریدی...
ما را حسینی زنده بدار...
و ما را به حق حسین(ع) به شهادت برسان...
#شهید_مصطفیاحمدیروشن🕊
التماس دعا
الهی الحقنا بالشهدا والصالحین
اَللّهُمَّصَلِعَلیمُحَمَّدٍوَآلمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد میکنم ببینید
شهید #زین_الدین رحمه الله
رفته بود تو خط عراقی هاوتوسنگر سرهنگ #عراقی چایی میخوره
سپس
مواجه سرهنگ عراقی باشهید #زین_الدین
وبه روح مطهرشان صلواتی بفرستید
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
شهید جمهور
سالروزشهادت
شهیدوالامقام علی اکبر#صادقی
شهیدی که درقبرچشمانش رابازکرد
مادر شهید صادقی: عرض کردم خدایا از تو مى خواهم عنایتى کنی تا فرزندم چشمانش را باز کند تا من مانند دوران حیاتش یک بار دیگر براى آخرین بار به چشمانش نگاه کنم.
مع الوصف داراى روحیه بسیار بالایى بود. بخصوص هنگامى که به اتاق عمل برده مى شد. عسکهایى از او گرفته شده که نشان از روحیه بسیار قوى و مطمئن او دارد.
مادر این شهیدان مى گوید: زمانی که على اکبر در بیمارستان بقیة الله تهران بسترى بود، چون تعداد عیادت کنندگان او زیاد بود براى رعایت حال دوستان و علاقه مندان او سعى مى کردم اکثرا از پشت شیشه اتاق، فرزندم را ببینم، گاهی هم دو سه دقیقه مختصر کنار او مى ایستادم و بر مى گشتم. پس از اینکه اکبر در بیمارستان به شهادت رسید و او را براى غسل به غسالخانه بردند باز هم وقتى براى دیدن او به غسالخانه رفتم، این فرصت را در اختیار دیگران گذاشتم.
برادر شهید مى گفت: در موقع دفن پیکر، برادرم در آغوش من بود. وقتی مادرم بالاى قبر این مطلب را بیان نمود و آرزو کرد، على اکبر چشمانش را باز کند، من به چشمان برادرم که صورت او را از کفن باز کرده و روى خاک گذاشته بودم خیره شدم. حس غریبى به من مى گفت خوب به چشمان او ینگاه کنم. در این لحظات بسیار کوتاه با کمال شگفتى مشاهده کردم در همان لحظه که مادرم این کلمات را بیان مى کرد چشمان على اکبر از هم گشوده شد و به مادرم نگریست و بعد از لحظات کوتاهی دوباره بسته شد.
ما پس از این ماجرا تا سالها این مطلب را فاش نکردیم، چون نگران این بودیم مبادا دیگران در صحت این قضیه شک نمایند و یا خیال کنند ساختگى است. تا اینکه یکى از بستگان ما که در کارهاى تبلیغاتى است وقتى متوجه این اعجاز شد عکس ها را از ما گرفت و در کنار هم گذاشت و به صورت یک پوستر چاپ کرد و بدین ترتیب این قضیه بر همگان آشکار شد. پاسدار شهید حاج على اکبر صادقى متولد ١٣۴٠ تهران بود که در مورخه ۶۶/٣/٩ در منطقه شاخ شمیران به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا(س)، قطعه ٢٩، ردیف دوم مدفون است.
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
🍂 دنبال اسم و رسم باشیم باختیم!
👈 وقتی حسین به خانه آمد، از درجه و این حرفها پرسیدم. گفت: «درجهی خوب و ممتاز رو #شهدا گرفتن.
من و امثال من باید تلاش کنیم تا به درجهی اونا که یه درجهی خدائیه برسیم. اگه بخوایم برای خودمون اسم و رسم درست کنیم که #باختیم!»
📚 کتاب خداحافظ سالار، ص ۲۶۰
زندگی نامه شهید حسین همدانی
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲#استوری🌿
شهید حاج قاسم سلیمانی: من دستبوس بچههای آبادان هستم.
@khaimahShuhada
❁ ﷽ ❁
💠پیگیـر شهــادت بــود ...💠
🌸محسن پیگیـری خاصی برای شهـادت داشت، عیـد با خانمش آمد پیش من خیلی نصیحتش کردم که محسن نمیخواهد، تو بچه داری و… هیچ جوری توی ذهنش نمیرفت...
🌸روز آخر که آمد پیش من، گفت: « حاجـی، چرا من نمیتوانم بروم؟ چرا کارم جور نمیشود که بروم؟» گفتم: «محسن، یک جای کارِت گیر دارد؛ مثل مایی. برو آن گیـر را درست ڪن.» باتعجب گفت: «من فهمیدم کجای کار گیر دارد: مـادرم راضی نیست!»
🌸من هم میدانستم که نمیرود پیش مادرش تا رضایت بگیرد؛ گفتم: «پس برو رضایتش را به دست بیـاور.» احساس هم کردم که نمیرود. ولی با مادرش که صحبت کردیم، میگوید که رفته آنجا، به دست و پای مـادر افتاده و گریه شدید کرده که از گریهاش پاهای ایشان خیس میشده است. به مـادر التماس کرده است: «اجازه بده من بروم.» مـادرش هم میگوید: «برو؛ ولی شهید نشو » که محسن در جواب گفته است:
«نه، من میروم؛ ولی عزیز میشوم مادر.»
✍ راوی : جناب حمید خلیلی
( مدیر انتشارات شهید ڪاظمی )
#شهید_محسن_حججی
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷اخه
دختره
میدونید دخترا خیلی باباییند
یادهمه شهدا🌷🌷🌷🌷
🌷هزارتا صلوات نذر کرده بودم شما راببینم
۲۴ساله توخواب توبیداری،
شاید بیش از ۱۰دفتر صد برگ که حسرت دیدن بابامه نوشتم،....
ولی امروز تمام دلتنگی ۲۴سالم تموم شد....
📹 فیلم منتشرنشده و تکاندهنده از بوسه رهبرانقلاب بر لباس یکی از شهدا به درخواست دختر شهید
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابایی ترین دختر دنیا روزت مبارک
@khaimahShuhada
┅┅✿🍃❀🌼❀🍃✿┅┅
✨﷽✨
🌺امام رضا(علیه السلام):
کسی که فاطمه معصومه(سلام الله علیها) را زیارت کند. در حالی که حق او را بشناسد، بهشت برای اوست.
📚بحارالانوار/ج۴۸/ص۳۱۷
🌺میلاد با سعادت جلوه ی کوثر و شفیعه ی محشر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و روز دختر تبریک و تهنیت باد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@khaimahShuhada