#خاطرات_شهدا
🔮 نماز شب در بمارستان
📌زمستان سال 1388 بود ؛ شهید مجیری بخاطر انجام یک عمل جراحی، یک ساعتی را در اتاق عمل بی هوش بود.😔
چند ساعتی بیشتر نبود که او را به بخش منتقل کرده بودیم؛من آن شب در بیمارستان همراه او بودم.
یک ساعتی مانده بود به اذان صبح که مرا بیدار کرد و گفت:
کمکم کن من وضو بگیرم!!!
من تعجب زده که هنوز اذان صبح نشده، رفتم سنگ تیمم را بیاورم؛😳😳
اما شهید مجیری که قسمتی از صورتش پانسمان شده بود ، اسرار بر این داشت که باید وضوی جبیره ای گرفته شود،نه تیمم!!!
💥خلاصه آن شب هم ، روی تخت بیمارستان ،حاج عبدالرضا از نماز شب و مناجات با خداوند دست بر نداشت💥
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
(خاطره نقل از حجت الاسلام رضاییان،باجناق شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری)
@khaimahShuhada
✊#روز_فتح_خیبر
🌹ذوالفقارش كه میچرخید
میگشود از سپاه دشمن بند
🌹میل اگر داشت با در خیبر
قلعه راهم زجای خود میكَند
@khaimahShuhada
و سلام بر او که می گفت:
«عزت دست خداست
و بدانید اگر گمنام ترین هم باشید
ولی نیت شما یاری مردم باشد
میبینید خداوند چقدر
با عزت و عظمت شما
را در آغوش می گیرد»
• شهید سپهبدحاج قاسم سلیمانی•
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆بــرای انبســـاط خاطـــــر و
لبــــخندی رو لــبهای قشنــــگتان
چند بار دیدم ، هنوز تو شوکم😂😂
@khaimahShuhada
گفته های همسر شهید مصطفی زال نژاد
دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات خیلی سخت است
دیدم مصطفی پشت کامیونی گریه میکند
مصطفی مرد درون گرایی بود و دوست نداشت احساسش را بروز دهد. یکبار با دخترم زهرا که ۳ ساله بود و شیرین زبان رفتیم بدرقه او. دخترم گفت: بابایی میخواهم پشت سرت آب بریزم. رفتیم کوچه و آب ریختیم و رفت. همیشه تا جایی که در تیررس نگاهم بود با چشمم نگاهش میکردم که برود. آن دفعه حس کردم یکدفعه از وسط کوچه نمیبینمش. نگران شدم، جلو رفتم دیدم پشت کامیونی در کوچه ایستاده و گریه میکند.
سعی میکرد وقتی میرود بچهها خواب باشند، چون خیلی بی تابی میکردند. اتفاقا وقت رفتن دفعه آخر محمد طاها بیدار شد و با گریه پرسید: بابایی کو؟
*احساسی که قابل وصف نیست
دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات خیلی سخت است. او راهی میرفت که برگشتی نداشت. ما زنان مدافع حرم هر بار که شوهرانمان را بدرقه میکردیم در ذهنمان شهیدشان میکردیم تا برگردند و دوباره زنده شوند. از بس فکرو خیال و استرس به وجود میآید. بسیار سخت است و قابل وصف نیست.
@khaimahShuhada
۲۶بهمن ما سالروز شهادت
مرد خدای محمد هادی ذوالفقاری
🌷شهید محمدهادی ذوالفقاری🌷
اولین بار که ایشان را دیدم با یک خودرو به سمت نجف برمی گشتیم، موقع اذان صبح بود که به ورودی نجف و کنار وادی السلام رسیدیم، هادی به راننده گفت: نگه دار، تعجب کردم، گفتم: شیخ هادی اینجا چکار داری؟
گفت: می خواهم برم وادی السلام.
گفتم: نمی ترسی؟ اینجا پر از سگ و حیوانات است، صبر کن وسط روز برو توی قبرستان، هادی برگشت و گفت: مرد میدان نبرد از این چیزها نباید بترسد، بعد هم پیاده شد و رفت.
بعدها فهمیدم که مدتها در ساعات سحر به وادی السلام می رفته و بر سر مزاری که برای خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت می شده.
✍راوی: دوست عراقی شهید
شادی روح پرفتوح همه شهدا
صلواتی عنایت فرمایید
@khaimahShuhada
26.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ شهید مدافع حرم مصطفی زال نژاد
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹گفت؛«من زشتم! اگه شهید بشم هیچکس برام کاری نمیکنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید…
🌹وحالا همه جا پوسترش هست
🌹۲۶ بهمن سالروز شهادت شهیدمدافع حرم هادی ذوالفقاری گرامیباد
@khaimahShuhada
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: شنبه ۲۲ بهمن تاریخی بود. به ملت ایران اظهار تعظیم میکنم
@khaimahShuhada
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#احمد_ها
🌷در عمليات بیت المقدس، دو «احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکههای بیسیم مرتب شنیده میشد. «احمد متوسلیان» فرمانده لشکر محمد رسول الله (ص) و «احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماسهای بسیار مهم، مخصوصاً در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجه های آنها متوجه میشدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالبتر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند!!
🌷در مرحلهی دوم عملیات که بچه های لشکر محمد رسول الله (ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشکر ۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند و کارشان به اسیر دادن و اسیر گرفتن هم کشیده شده بود و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میکرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت: احمَد احمَد احمَد؛ احمِد. او سه احمدِ اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه تهرانی میگفت اما اسم خودش را با لهجه نجف آبادی، مخصوصاً مقداری هم غلیظتر بیان میکرد، به این ترتیب فرماندهان که صدای او را از بیسیم میشنیدند، میزدند زیر خنده....
🌹خاطره ای به یاد فرماندهان، سردار #شهید احمد کاظمی و سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان
@khaimahShuhada