#خاطرات_شهدا در سرزمین کبریایی شلمچه ساعتی به عملیات کربلایی 8 مانده بود و بچه ها وصیتنامه‌ها را نوشته بودند و خود را عطرآگین نمودند . آخرین وضو را ساختند تا پس از نماز مغرب و عشاء در یورشی دیگر بر خصم زبون افتخاری برای امت اسلام بیافرینند. اذان مغرب و عشاء فرا می‌رسد و عاشقان مهیای نماز می‌شوند ، بچه ها به سید علی هاشمی که طلبه‌ای با صفا و با سابقه‌ی طولانی در جبهه بود و فرماندهی یکی از گروهان ‌ها را به عهده داشت پیشنهاد نماز جماعت می‌دهند ، او به نماز می‌ایستد و چند نفر از همرزمان به او اقتدا می‌کنند ، به قنوت نماز می‌رسد و دعای ، اللّهم الرزقنا توفیقَ الشّهادت فی سبیلِکَ تَحت رایتِ نبیِک و اولیائک ( خدا شهادت در راهت را در زیر لوای پرچم پیامبرت و اولیائت روزی ما گردان ) را می‌خواند و در همان حال دعایش مستجاب می‌گردد ، گلوله‌ی کاتیوشای عراقی فرود می‌آید و آن جمع رحمانی را به معراج می‌رساند.... به یاد فرمانده گروهان #شهیدسیدعلی_هاشمی و جمعی از همرزم ها 📕 نماز شهدا صفحه 70 « اللهم عجل لولیک الفرج » @sardaraneashgh

زمان را تنظیم می کنیم به وقت عاشقی با شهدا ... مبادا فراموش کنیم عهدی را که با یاران بستیم ... رفقا ... پای عهدی که بستیم ، هستیم ... #تفحص #شهادت🌹 @sardaraneashgh

سیزده یک عدداست لیک به ماها نرسید چه کنم؟ آن رقم سیصدِ آقا نرسید جمع اعداد به یک بیت نشد اما باز سیزده قرن گذشت و گل زهرا نرسید... @sardaraneashgh

📻 #پادکست_روایتگری (۱) 🎙 به‌روایت حاج‌حسین‌یکتا @sardaraneashgh

💔 غم که از حد، بگذرد دل، حسِ پیری می‌کند سن هر کس را ... غمش اندازه‌گیری می‌کند #غمت_در_نهانخانه_دل_نشیند... #سردار_دلها #شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی آه ای شھادت🌹... @sardaraneashgh

🍃فیلم قدیمی از شعرخوانی سپهبد شهید قاسم سلیمانی @sardaraneashgh

#عاشقانه❤️ عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از دخترش، حلما بود! زهره نجفی همسر شهید میثم نجفی می‌گوید: یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت می‌خواهی بروی؟ اجازه بده بچه به دنیا بیاید.» که گفت: «زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟ دلت می‌آید حضرت زینب(س) دوباره اسیری بکشد؟» بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم. @sardaraneashgh

🌷#جانم_حسن 🍃 🌿ما بہ عشقِ حسنش مےنازیم 💚جان بہ راهِ قدَمش مےبازیم 🌿عاقبٺ مثل حَریمِ اَرباب 💚از برایش حَرَمے مےسازیم #من_امام_حسنےام 💚 #دوشنبه_های_امام_حسنی❤️ @sardaraneashgh

خانومش پرسید: به چی فڪر میڪُنی؟! رجایی گفت: امروز نمازِ اول وقتم عقب افتاد فکر میڪُنم گیر کارم کجا بود..! #شهید_محمدعلی‌رجایی.. @sardaraneashgh

خاکریز خاطرات🌿 چند تا از بچه ها، کنار آب جمع شده بودند. یکیشان، برای تفریح، تیراندازی می کرد توی آب.  زین الدین سر رسید و گفت:«این تیرها، بیت الماله. حرومش نکنین» جواب داد: به شما چه ؟ و با دست هلش داد. زین الدین که رفت، صادقی آمد وپرسید « چی شده ؟بعد گفت :« می دونی چه کسی رو هل دادی اخوی ؟ ».  دویده بود دنبالش برای عذر خواهی که جوابش راداده بود: « مهم نیست . من فقط امر به معروف کردم گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته. »🍃  شهید مهدی زین الدین🌹 #امربه_معروف #بیت_المال @sardaraneashgh

. . دوربینِ فیلمبَرداری بِسیار ضَعیف‌تر از آن است ڪه بِتواند حَقیقتِ این نَبرد را ثَبت ڪُند.. #شهید_مصطفی‌صدرزاده.. #لحظه‌شهادت.. @sardaraneashgh