eitaa logo
شهید جمهور
145 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
ما دنیایی را جدی گرفته‌ایم که شما به آن خندیدید و رفتید ... وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
📝 روایتی از جلسه شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی در حضور رهبر انقلاب 🔺خدای آن‌سوی اروند، همان خدای این سوی اروند است https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=46899 @sardaraneashgh
در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی : 👌خدای قبل از تحریم، خدای بعد از تحریم هم هست ! همّت و شجاعت لازم داریم. این را بعضی مسئولان بخش‌های مختلف ندارند ... خیلی کار می‌توانیم بکنیم به‌شرطی که بخواهیم و از ورود به مشکلات هراس نداشته باشیم ... جهش تولید یک آرزو و شعار نیست، کاملاً عملیاتی است ... بلای مهم، چشم دوختن به خارج است. میدانم، میبینم، میشنوم، گزارش میرسد به ما بعضی از این کارها انجام نمی‌گیرد چون مدیر مربوطه منتظر گشایش از بیرون است. این کار را انجام نمی‌دهد چون منتظر است از خارج گشایش صورت گیرد. بنا را بر این بگذارید که بنا نیست گشایشی صورت بگیرد!» اراده، عزم، شجاعت و همّت، خود را به دهان خطر و مشکلات زدن ... الباقی‌ هم چشم به توکل و یاری و عنایت حضرت حق! به تعبیر آن رزمنده‌ی جوان در شب عملیات والفجر ۸ که با همه‌ی حساب و کتاب‌های مادی، عبور از اروند وحشی را در آن شب زمستانی ناممکن می‌دانست. با همه‌ی این‌ها بعد از آن همه‌ شناسایی و تمرین غواصی و حفاظت اطلاعاتی که مو را از ماست بیرون بکشد و حساب جزر و مدِ ساعت به ساعت اروند را داشتن به همرزمش گفته بود: «خدای آن سوی اروند، خدا این سوی اروند هم هست.» و نتیجه‌ی همه‌ی این‌ها، قطع دست صدام بود از تنها نقطه‌ی ارتباطی با خلیج فارس و برافراشتن یک پرچم سه ‌رنگ روی بام مسجد فاو! جنگ همان جنگ است و دشمن هم همان دشمن. فقط انگار به‌جای «اروند» باید بگذاریم تحریم: «خدای قبل از تحریم، خدای بعد از تحریم هم هست»«بشرطها و شروطها» البته و همت و اراده و عزم و قطع امید از بیگانه «من شروطها» چنان‌که آن رزمنده جوان گفت.
راوی اصلی این خاطره می باشند که اینچنین روایت میکنند : کنار آب فرمانده تیم غواص(شهید شوشتری) که شهید شد در عملیات دیگری به بچه‌ها گفت که برادران اگر امشب دشمن ما را نزند کوسه‌ها می‌زنند، کوسه‌ها نزنند دشمن می‌زند، هیچ کدام نزنند ما لای سیم‌های خاردار گیر می‌کنیم در تله‌های انفجاری شهید می‌شویم اگر خط را بشکنیم و برویم در خط درگیر می‌شویم احتمال شهادت زیاد است، اگر خط بشکند فردا اولی که هوا روشن شود پاتک‌های سنگین در نخلستان‌ها شروع خواهد شد، آن‌ها را عقب بزنیم هواپیماها ما را بمباران خواهند کرد، توپخانه‌ها خواهند آمد، تانک‌ها می‌زنند، در برابر همه این‌ها مقاومت کنیم بمباران شیمیایی خواهیم شد، بنابراین کسی به هوای این که ما می‌رویم و قطعاً پیروز می‌شویم وارد آب نشود. ما داریم می‌رویم نه برای این که برگردیم اما - این‌هایی که می‌گویم عین جملات غواصانی است که شهید شدند – گفتند ما می‌رویم اما همان خدایی که موسی را از نیل عبور داد امشب ما را از اروند عبور می‌دهد. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. ما می‌رویم برای این که به وظیفه‌مان عمل کنیم نمی‌رویم که خاک و نخلستان و آب و رودخانه فتح کنیم ما می‌رویم برای این که رفته باشیم. چون امام در جماران منتظر است که به او بگویند بچه‌ها به خط زدند. ما نمی‌رویم برای شکستن خط، ما می‌رویم تا وظیفه‌مان را انجام بدهیم. این‌ها حرف‌هایی بود که شهدای غواص و فرماندهان ما شب عملیات می‌گفتند. قبل از این که وارد اروند بشوند بچه‌های غواص همه به سجده رفتند و همه بلند شدند پشت جولان‌ها دو رکعت نماز شهادت خواندند و وقتی که وارد آب شدیم برخلاف اضطراب و نگرانی‌ای که قبل از عملیات داشتیم وقتی که وارد آب شدیم بنده خودم و خیلی از بچه‌هایی که کنار ما بودند – من از آن‌ها هم پرسیدم – احساس کردم یک مرتبه یک آرامش عجیبی بر بچه‌ها نازل شد «أنزل السکینه» که خداوند در قرآن وعده می‌دهد. تا قبل از این که پایمان را در اروند بگذاریم واقعاً مطمئن بودیم که یک اتفاقی می‌افتد و ما به آن طرف آب نمی‌رسیم ولی وقتی که بچه‌های غواص بعد از آن سجده طولانی و آن دو رکعت نماز وارد آب شدند، این‌قدر حال این بچه‌ها عوض شد که در اروند در مسیر شوخی می‌کردند و مسخره بازی درمی‌آوردند و ستون غواص ما، خط را شکست فقط با یک شهید! @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدی که در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی برای دولتمردان از ایشان کلامی نقل کردند . نام شهید : مهدی نام خانوادگی شهید : شوشتری نام پدر : فضل اله تاریخ تولد : 1343/11/9 محل تولد : خراسان شمالی - فاروج تاریخ شهادت : 1365/2/29 محل شهادت : مهران دین : اسلام - شیعه مذهب : اسلام - شیعه میزان تحصیلات : ابتدايي مختصری از شهید مهدی شوشتری درخانواده ای پاک ومومن بدنیا آمد ودردامن مادری زهرا گونه پرورش یافت وبعداز دوران کودکی به دبستان رفته وتاکلاس دوم نظری ادامه تحصیل داد . سردار مهدی پاسداررسمی سپاه بود و از اوایل جنگ دراکثر عملیات ها نقش چشم گیری داشت که این اواخر فرمانده گردان اخلاص (اطلاعات عملیات) لشکر پنج نصر بود . شهید مهدی درجبهه تا سال آخر متوسطه ادامه تحصیل داد وسپس درمنطقه عملیاتی مهران براثر اصابت ترکش به گردن شربت شهادت را نوشید . روحش شاد ویادش گرامی باد. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹یا شهید می شویم که سعادت است یا دشمن را ازسر راه بر می داریم که بهترینه @sardaraneashgh
حاج قاسم! باور رفتنت وقتی تنها یک ماه تا بامداد ۱۳ دی باقیست، هنوز هم سخت است.. تو برای من که روزهای انقلاب و جنگ را ندیدم ، باور تمام حماسه ها، باور تمام حماسه آفرینان بودی! تو برای من رجایی و بهشتی، چمران و آوینی، همت و باکری، صیاد شیرازی بودی! میانه ی میدان جنگ، تدبیر چمران بودی. بین کودکان یکرنگی رجایی بودی! منش تو بوی بهشتی داشت.. چشم های تو نشان از چشم های همت داشت.. تو یک تنه رسانه ی آوینی بودی! هر آنچه آوینی خواست از بزرگان و از مقاومت بگوید را در تو دیدم، در تو باور کردم! سیزدهم دی ماه تا همیشه برایم تاریک و محزون شد.. سیزدهم دی ماه ۹۸ من تمام قهرمانانم را یک جا از دست دادم.. من دیدم که همت در مجنون دوباره در خون غلطید.. آن قهرمان ایستاده در غبار را دوباره در لبنان اسیر دیدم. حججی را بی سر دیدم.. من دست تو را دیدم که از تن جدا بود، تا علقمه رفتم! من زینب را در تل زینبیه دیدم.. حاج قاسم! ۱۳ دی ماه ۹۸ فرو ریختم و دوباره متولد شدم! من دوباره آرمان‌هایم را دوره کردم! دعا کن آنگونه زندگی کنم که شرمنده چشمانت نشوم! 🌹شهید سپهبد قاسم سلیمانی @sardaraneashgh
حاج حسین یکتا: یک قطره از خون شهدا از دست نرفت. صبح کربلای۴ باورت میشد گنبد حرم امام حسین علیه‌السلام ‌رو عوض کنی؟ صبح کربلای ۴ غواصا اینجا، جامونده بودن فکر می‌کردی صحن حضرت زهرا سلام‌الله علیها رو تو نجف بسازی؟ @sardaraneashgh
مدافع غیور حرم اهل مشهد بود و ۳ فرزند داشت، ۲تا دختر یکی پسر؛ کل دارایش یک دستگاه خودرو بود، فروخت تاباهزینه شخصی بره سوریه رفت لبنان وبعد دمشق یه ۲۰ روزی تو زینبیه بود تا ی جایی جذب بشه که نشد.! پولش تموم شد و خوردبه ابو زهرا که اونم مشهدی بود.. وقتی ابوزهرا دیدحسین برا شهادت اومده وقرار نداره و.. فرستادش تهران تامن یه کاریش کنم.. وقتی اومد تهران بردمش همون جایی که برنامه دورهمی مصطفی صدر زاده رو گرفتیم.. براش توضیح دادم مصطفی کی بود و چی بود یه عکس یادگاری گرفتیم... و ی چرخی تو تهران خوردیم و شب فرستادمش بره مشهد.. ولی نمیرفت! میگفت اگه برم خانمم راهم نمیده برم خونه..! بیا وساطت کن منو راه بده..! منم گفتم نه! نمیشناسم شون و اینکار رو نمیکنم! رفت وخانمش راهش نداد...چون اونو برای دفاع ازحرم فرستاده بود که بره و چون چندباربرگشت خورده بود ایندفه گفته بود اگه بازم برگشت بخوری خونه راهت نمیدم.. خلاصه جایی نداشت بره.. رفت حرم امام رضا علیه السلام و ی ۴ شبی اونجا بود.. زنگ زد ودرخواست کرد که وساطت کنم تا برگرده خونه...منم قبول کردم و با خانومش صحبت کردم و رفت خونه.. تا شهادت ابو علی... (مرتضی عطایی) رفتم مشهد برای تدفین ابوعلی بهش گفتم دارم میام پیشت.. رسیدم مشهد زنگ زدم گفتم کجایی.. گفت سر مزار مصطفی.. شاکی شدم و. فردا تو تلگرام جواب داد که نفرینم کردی کارم درست نشد دارم میام مشهد... اومد و چند روز بعد رفت و دیگه نیومد. خیلی امام زمانی بود.. هر حرفی میزدمحال بود کلمه ای راجع به امام زمان نگه.. @sardaraneashgh