#خاطرات_شهدا
🔮 نماز خواندن شهید
وقتی نماز میخواند من غرق در تماشاش می شدم ...
همش موقع نماز سرش رو کج می کرد و با غم و اندوه نماز میخوند ...
وقتی که نمازش تمام می شد ، می گفتم چرا اینجوری نماز میخونی ؟
باید خوشحال باشی که داری با خدا راز و نیاز می کنی ...
میگفت : ببین رهبر ما با مظلومیت نماز می خونه ...
نماز حداقل سپاسگذاری ما از خداست ...
از اینکه اونطور که باید و شایسته هست نمیتوانم بخونم خوف دارم .....
✨ به نقل از همسر شهید مدافع وطن #کمیل_صفری_تبار ✨
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ماجرای ترور امام خمینی توسط یک نفوذی
🔺استاد حسن عباسی: بمبی که شهید رجایی با آن ترور شد دو روز قبل به جماران برده شده بود
🔺تصور کنید چه اتفاقی میافتاد در صورتی که امام و کل دولت شهید میشدند
🎥 یک پاسدار وظیفه شناس که مانع ترور امام خمینی شد
@sardaraneashgh
#تلنگـــــر
#مرحوم_قاضی :
اگر در مسیر معنوی، بی حال شدید،
توقف نکنید.
باید دست و پا بزنید تا حال پیدا کنید.
با تلاوت قرآن، ♥️
با مناجات، با این مکان و آن مکان،
بالاخره باید از این بی حالی خارج شوید.
و الا یواش یواش شیطان شما را میبرد...💔
@sardaraneashgh
فقط برای خدا🌸
☘سرزده آمد به جلسه ی قرآن روستا. مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن؛ از حفظ. پرسیدم: شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید؟ گفت: در ماموریت ها، فاصله ی بین شهرها را عقب ماشین می نشینم و قرآن می خوانم.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای ناب از سرداردلها شهید حاج #قاسم سلیمانی از دوران جنگ تحمیلی
@sardaraneashgh
🌸🍃آیتالله احدی: شهید بزرگوار #حججی ذکری از علامه حسنزاده آملی گرفته بود که مرتب آن را تکرار میکرد و آن ذکر این است:👇👇👇
❣ «أسْأْلُكَ لَذَّةَ النَّظَرِ إلَى وَجْهِكَ، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِكَ»❣
خدایا لذت تماشای روی تو و اشتیاق به دیدارت را به من موهبت کن.
@sardaraneashgh
👆🌹برای حفظ این خاک چنین جانفشانیهایی شده است. با حرف های احمقانه نمیتونن جایی رو جدا کنند یا تجزیه کنند.
#اردوغان
@sardaraneashgh
🌹 #سفارش_شهید_حمید_باکری:
🌷 #تربیت_سرباز
🍃 خندهی آقاحمید همیشه با حرفهاش یادم میآید... و بخصوص از #ازدواج گفتنش... تا میآمد در جمعی مینشست و میفهمید چند نفرمان مجردند میگفت « به زودی ازدواج کنید ... زندگی فقط جنگ نیست . باید یاد بگیرید برای جنگهای بعدی #سرباز_تربیت کنید.
شهادتش دل خیلیها را شکست... بخصوص آقامهدی را و بخصوص وقتی که یادش میافتاد مهمات به دستش نرسیده و تنها توی آن محاصره مانده...
✍🏻 راوی: علی عباسی
@sardaraneashgh
در پی یک #معجزه بودند تا
زندگیشان را دگرگون🔀 سازد
به #جبهه رفتند ...
حالا سالهاست که مردم به یکدیگر
می گویند؛ معجزه میکنند ...♥️
از #شهدا معجزه بخواهیم
چون آنها جایگاه رفیعی دارند ...
#به_یاد_شهدا_صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
یارب!
این شاخه گل
از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و
از شش جهت آمین آمد...
#شهریار
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
#نگاه_شهدا
بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشینها. همانطور که پیاده میآمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.» حاج آقا گفت: «خانم چه میگویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.» همانطور که سه تایی میخندیدیم، یک ماشین که داشت میرفت برای تعویض خادمها نگه داشت جلوی پایمان. پرسید: «علقمی؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه میکردیم.
حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ماها دقت نمیکنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.»
راوی: همسر شهیدابوالفضل شیروانیان
@sardaraneashgh
🌸🍃 #آقا_محسن اگر روزی چشمش به نامحرم می افتاد یا گناهی انجام میداد🌾
🌸🍃اون روز رو کلی استغفار میکردند و فرداش هم "روزه" میگرفتند ...🌾
❣شهدا اینجوری بودند.
بله ! کجای کاریم رفقا!؟❣
@sardaraneashgh
🔴علامه حسن زاده آملی:انقلاب اسلامی ایران، بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان(عج) است. اگر ظهور دفعی واقع می شد، بشریت ظرفیت تحمل نور وجودی ایشان رانداشت.
@sardaraneashgh
46.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تربیت تشکیلاتی
🎙به روایت: حاج حسین یکتا
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
🎤راوی: همسر #شهید_ابوالفضل _شیروانیان
از بس گریه کرده بودم چشمم نور نداشت. رفتم رو به روی عکسش نشستم و گفتم، «ابوالفضل، دیدی آنقدر قلم قرآنی برای من نگرفتی تا شهید شدی. اگر قلم قرآنی داشتم قرآن میخواندم، تا هم من آرام شوم، هم ثواب آن را به تو هدیه کنم.»
ده دقیقه نشده بود که حاج آقا تماس گرفت و گفت، «آقای معدنی از طرف سپاه دارند میآیند دیدار.»
هنگام ورود بستهای را گرفتند سمت من و گفتند، «ببخشید اظلاع نداده آمدیم. قرار بود هفته دیگر مزاحم بشویم، اما یک ربع پیش تماس گرفتند که تا اینجا آمدید منزل شهید شیروانیان هم بروید.»
داخل بسته یک کیف قرآن و قلم آن بود.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ماجرای شهید سلیمانی در تاکسی
شهید سلیمانی🌷🌷
@sardaraneashgh
مدافع غیور حرم
#شهید_حسین_محرابی
اهل مشهد بود و ۳ فرزند داشت، ۲تا دختر یکی پسر؛
کل دارایش یک دستگاه خودرو بود، فروخت تاباهزینه شخصی بره سوریه
رفت لبنان وبعد دمشق
یه ۲۰ روزی تو زینبیه بود تا ی جایی جذب بشه که نشد.! پولش تموم شد و خوردبه ابو زهرا که اونم مشهدی بود..
وقتی ابوزهرا دیدحسین برا شهادت اومده وقرار نداره و..
فرستادش تهران تامن یه کاریش کنم..
وقتی اومد تهران بردمش همون جایی که برنامه دورهمی مصطفی صدر زاده رو گرفتیم..
براش توضیح دادم مصطفی کی بود و چی بود
یه عکس یادگاری گرفتیم...
و ی چرخی تو تهران خوردیم و شب فرستادمش بره مشهد..
ولی نمیرفت! میگفت اگه برم خانمم راهم نمیده برم خونه..!
بیا وساطت کن منو راه بده..!
منم گفتم نه! نمیشناسم شون و اینکار رو نمیکنم!
رفت وخانمش راهش نداد...چون اونو برای دفاع ازحرم فرستاده بود که بره و چون چندباربرگشت خورده بود ایندفه گفته بود اگه بازم برگشت بخوری خونه راهت نمیدم.. خلاصه جایی نداشت بره.. رفت حرم امام رضا علیه السلام و ی ۴ شبی اونجا بود..
زنگ زد ودرخواست کرد که وساطت کنم تا برگرده خونه...منم قبول کردم و با خانومش صحبت کردم و رفت خونه..
تا شهادت ابو علی... (مرتضی عطایی)
رفتم مشهد برای تدفین ابوعلی بهش گفتم دارم میام پیشت..
رسیدم مشهد زنگ زدم گفتم کجایی.. گفت سر مزار مصطفی..
شاکی شدم و.
فردا تو تلگرام جواب داد که نفرینم کردی کارم درست نشد دارم میام مشهد...
اومد و چند روز بعد رفت و دیگه نیومد.
خیلی امام زمانی بود..
هر حرفی میزدمحال بود کلمه ای راجع به امام زمان نگه..
@sardaraneashgh
#کلام_شهید
#شهادت عسل است
و از عسل شیرین تر
این را استادمان امام حسین (ع) در #کربلا به ما آموخت و چه زیبا نوشت کربلا رفتن، خون میخواهد.
#شهید_محمدرضا_زارع_الوانی
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 استوری | ۲۰ روز مانده...
❤️ از روح مطهر او از اعماق دل تشکر میکنیم...
@sardaraneashgh
🔔 تلنگــر
اگر آقا اباالفضل العباس🌹 از ما سوال⁉️ ڪنند:
من براے یارے ڪردن امامم از آب💧 گذشتم،
دستهایم🙌🏻 را دادم،
چشمم👀 را دادم،
تیر🗡 را با چشمم خریدم،
تیرها را با جان💚 و دل قبول کردم،
ولے دست از یارے امام زمانم ❗️برنداشتم، ✅
شما براے امام زمانتان چڪار ڪردید⁉️
چہ جوابے داریم بدهیم⁉️😓
💎آیا بخاطر امام زمانمان از یڪ #گناه
گذشتہ ایم⁉️😔
#تلنگر
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
🔸وقتی ابوالفضل شروع میکرد به تعمیر وسایل، خیلی غیرتی بود. آنقدر تندتند کار میکرد و جوش میزد که صورتش پر عرق میشد؛ دولا که میشد روی وسیله، عرقهایش چکهچکه میریخت روی قطعهها.
🔸یکبار با یگان مهندسی ۴۰ صاحبالزمان عَجَّلَاللهتعالیفرجهُالشریف رفته بودیم دژ مرزی جنوب برای تعمیر ماشینآلات گردان تخریب؛ موقع کار، سردار زاهدی فرمانده وقت نیروی زمینی آمد بازدید.
🔸ابوالفضل را در همان حالت عرقریزان دید. معرفی کردیم که حیات ماشینآلات ما دست آقاابوالفضل است. سردار آمد دست بدهد اما ابوالفضل که دستش گریسی بود، مُچش را آورد جلو.
🔸فرمانده گفت: ما افتخار میکنیم به چنین دستهایی؛ بعد هم دستهای گریسی ابوالفضل را گرفت و گفت: بذارید لااقل ما در اینحد مثل شما گریسی بشیم.
📀راوی : دوست شهید ابوالفضل شیروانیان
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 دوستی صادقانه
🎙به روایت: حاج حسین یکتا
@sardaraneashgh
فقط برای خدا🌺
🌿یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود. میرفت نجف آباد اصفهان، تمام کارهای جانباز را انجام میداد؛ از حمام بردن تا شستن لباس و نظافت. سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند. یک نفر را مامور کرد برود نجف آباد، هم در مراسم شرکت کند، هم کاری روی زمین نماند.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_نشوی_می_میری !
من از مـــرگ هــراسی نـــــــــدارم
ولــــــی از #مُـــــــردن میترسم . . .
+ مـــــرگ که عاقبت هــــمه است؛
مهم اینه وقتی
مرگ میاد سراغت بمیری
یا زنده بشی تا ابد ! شهدا با مــرگ
زنده شدن و غیر شهدا همه مُردن!
@sardaraneashgh
﷽
اولین خرید زندگی ما عکس حضرت آقا بود که در کنار تابلوهایی که حاوی نام چهارده معصوم (ع) بود، به دیوار زدیم. آقا محمد همیشه با خوشرویی و لبخند وارد منزل میشدند و به خانه میگفتند: خانه قشنگ ما. به یاد دارم روزی به شوخی گفتند: اگر شما برای من آب بیاورید، به توفیقات شما افزوده میشود. پاسخ دادم: اگر شما هم ظرفها را بشویید به اندازه موهای بدن خود ثواب میبرید. سپس گفتند: کاری خواهم کرد که تا همیشه ثواب شستن ظرفها برای من شود، و رفته بودند، ماشین ظرفشویی خریده بودند. 😁
#شهید_مرتضی_عبداللهی🌹
@sardaraneashgh