eitaa logo
شهید جمهور
173 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
|• پسرم شیطنت‌های خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی میکرد😍 یک‌بار زمانی که تازه به سنین جوانی رسیده بود من در حیاط🏡 مشغول کار بودم، الیاس را دیدم که روی زمین دراز کشیده به سمتش رفتم و صدایش کردم🗣 اما جوابی_نداد... خیلی ترسیدم😥 فکر کردم برای الیاسم اتفاقی افتاده😱 با هول‌و ولا 👴🏻 را صدا کردم اما الیاس تا صدای پدر خدابیامرزش را شنید مثل 🚀 بلند شد و پا به فرار🏃 گذاشت، فهمیدم که بازهم دارد با من شوخی می‌کند😅 راوی: مادر شهید @sardaraneashgh
الان که بحث سرباز بابلی داغه یاد یه خاطره افتادم چند سال پیش تازه مردم با چهره حاج قاسم آشنا شده بودن و مراسم بزرگداشت شهدا تو یکی از حسینیه های سپاه بود. طبق معمول گیت بازرسی جلوی در بود و منم بیرون وایساده بودم تا ببینم کیا میان. یهو دیدم حاج قاسم با لباس شخصی و تنها اومد جلوی گیت، سرباز ایشون رو نشناخت و مثل بقیه حاج قاسم رو تفتیش بدنی کرد و ایشون هم نه چیزی گفت و نه اعتراضی کرد و با احترام کامل رفتار کرد. بعدش همه اومدن به سرباز گفتن میدونی کیو تفتیش کردی و بنده خدا هول کرد/مهدی یزدی @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلا امشب سفــر دارم چه سودایی به ســر دارم حکایت های پــر شرر دارم چه بزمی با تو تا سحــر دارم @sardaraneashgh
📸 |تصویری جالب از حاج و فرزندانش در خردسالی @sardaraneashgh
محمد، هنگامی که در تهران بود سعی می کرد حتما به خانواده شهدای مفقودالاثر سر کشی کند. او همیشه طوری رفتار می کرد که انگار تمام دوران جنگ را در منطقه بوده و همتی رزمنده گونه داشت. ✌️ وی در برگزاری مراسم یادواره شهدا و مناسبت های بسیج فعالیت می کرد و از آنجایی که روابط عمومی خوبی داشت در تهیه امکانات برای این قبیل کارها تلاش زیادی می کرد. آخرین بار که می خواست برای تفحص برود یک شب بعد از شب های قدر بود. با تک تک افراد خانواده خداحافظی کرد حتی از فردی که او را در مسیر تا جایی رسانده بود نیز حلالیت طلبیده بود.❗️ محمد قبل از شهادت، دفترچه تلفن و کارت هایش را در دستگاه خردکن ریخت و به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد. حتی انگشترش را هم بخشید و اینها آخرین ورق های دفتر خاطرات زندگی اش بود و بالاخره در 26 آذرماه سال 1380 در منطقه فکه بعد از عید فطر حرفی که همیشه می زد به حقیقت پیوست:” من مال این دنیا نیستم” و شعرش که دائم زمزمه می کرد بر سنگ مزارش نقش گرفت: عشق است در آسمان پریدن عشق است در خاک و خون غلطیدن🌹 و عاشقان شهادت، برسنگ یادبودش در بهشت زهرا(س) قطعه 27 و مزارش در امامزاده عباس چهاردانگه، آوای یس و الرحمن می سرایند تا عهد دوستی و پویندگی راهش را همواره به یاد داشته باشند💔 شهید تفحص محمد زمانی🌹 🕊 @sardaraneashgh
🔸شهیدمهدی زین الدین:هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند،شهداهم او رانزد اباعبدالله یاد میکنند. 🔸شهدا را یاد کنیدحتی با ذکر یک صلوات. 💠شادی روح شهدا صلوات🌹 @sardaraneashgh
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 زیبا ترین درد دل با امام زمان مهدی موعود 💚 توکجایی؟ شده ام باز هوایی چه شود جمعه این هفته بیایی به جمالت .... به جلالت....دل ما را بربایی «جواب امام زمان»💚 تو که یک عمر سرودی « تو کجایی ؟ » تو کجایی ؟!!! چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده ؟ چه کسی در پی هر غصه تو اشک چکانده ؟ چه خطر ها به دعایم ، زکنار تو گذر کرد چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی ؟ و ای کاش بیایی هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود ، تو بودی هر زمان بود تفاوت ، که تو رفتی و نماندی خواهش نفس شده ، یار و خدایت و همین است که تاثیر نبخشد به دعایت و به آفاق نبردند صدایت و غریب است امامت من که هستم تو کجایی؟! به خودت کاش بیایی ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
خاکریز خاطرات🍃 شوق زیارت🌿 دوره اے رو تو اصفہان با شہید علےدوست بودم. دوره همزمان با ایام محرم بود، بچہ هاے دوره با همڪاری مسئولین آموزشگاه تصمیم گرفتن با پولے ڪہ از خود بچہ‌ها جمع مےڪنن سہ نفر رو بہ ڪربلا بہ نمایندگے از طرف همہ بہ قید قرعہ اعزام کنند. بالاخره روز قرعہ ڪشی رسید. همہ بچہ ها تو حسینیہ جمع شده بودند. من و مہدی هم ڪنار هم نشسته بودیم ولے با این تفاوت ڪہ اشڪ همینجورے از چشمان نازنینش سرازیر بود و دعا مےڪرد ڪہ اسمش براے ڪربلا دربیاد. حاج آقا شروع ڪرد بہ انتخاب اسامی، نفر اول انتخاب شد، نفر دوم هم انتخاب شد و مہدی همچنان اشڪ از چشمانش سرازیر بود. نوبت بہ نفر سوم هم رسید، حاج آقا ڪاغذ سوم رو هم برداشت و بہ همراه ڪاغذسوم، ڪاغذ دیگہ اے هم بالا اومد ڪہ چسبیده بہ ڪاغذ نفر سوم بود، با اصرار حاج آقا و بچہ ها ڪاغذ چسبیده شده ڪہ نفر چہارم مےشد انتخاب شد و قرار شد ڪہ هزینه سفر رو مسئولین بدن،همه مشتاق بودن بدونن نفر چہارم ڪیه و نفسہا تو سینہ حبس شده بود.ڪاغذ باز شد و حاج آقا گفت: آقاے مہدےعلےدوست.....فقط خدا مےدونه ڪہ مہدی چہ حالے اون موقع داشت، رفت به زیارت بارگاه سالار شہیدان و خوش به حالش ڪہ الان ڪنار خود اهل بیته.🍃 🌹شهید مدافع حرم مهدی علیدوست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
🕊🌺 رفیقش میگفت رفته بودیم آموزش تیراندازی و... عبدالمهدی یکی از مربیان آموزش به بسیجیان بود. خیلی خوش اخلاق و شوخ بود .👌 شب شــد. تو بیابون بودیم.همه رفتند در چادر ها بخوابند.هواسرد بود. نمیشد راحت بخوابی ... پیش بسیجی ها موند. میگفت که منم میخوام بین بسیجی ها باشم.با این که میتونست بره اتاق خودشون که گرم بود وسرما اذیتش نمیکرد...☝️ در بیسیم صداش کردند که بیا ... جواب داد که میخوام بین بچه ها باشم و قبول نکرد که بره... در آخر بین بچه ها موند و خوابید😊 ۹۴/۹/۲۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم برایت تنگ شده سردار قلبم....... ایکاش یه روزی هم مارابطلبی بدجوری دلمون تنگ شده💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
گفت ، مهناز ! ، من از همه علاقه هایم دل کندم ، از پدر ، مادر ، خواهر و دوستانم بریده ام ، اما در تو گیر کردم ، نمی توانم از تو دل بکنم ، خواهش می کنم دعا کن تا بتوانم از تو هم دل بکنم و شهید بشم ! گفتم ، دعا می کنم تا همیشه پیروز میدان باشی . مهدی گفت ، نه ! ، وقتی بندهای خدا مثل تو اینقدر علاقه در من ایجاد میکند ، خالق این دلبستگی ها و عشق های دنیوی چه کار میکند و چقدر زیباست ! می خواهم بروم و به او برسم به عشق واقعی ! در دنیا دلبستگی و وابستگی و عشق های وجود دارد که انسان را به خودش جذب و دل کندن از دنیا را سخت می کند اما زمانی که بحث وظیفه و تکلیف پیش می آید ، راحت می توان از همه چیز دل کند و رفت..... 📕 پلاک 10 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شصت ثانیه دیرآمدن صبح زمستان باعث شده "یلدا" همه بیدار بمانیم 🌹چهارده قرن نیامدپسر فاطمه؛ اما شدثانیه ای تشنه دیداربمانیم؟ @sardaraneashgh
🌷ماجرای شیرین و جالب بدنیا امدن فرزند سردار شهید 🌷 زمستان سال ۶۲بود ما تو اسلام اباد غرب زندگی میکردم ابراهیم از تهران اباد بود از قیافش معلوم بود که چندوقت است نخوابیده است😨 با اینکه خسته بود اجازه نداد من کار کنم🙃 خودش شام را اورد خوردیم جمع کرد مهدی را خواباند😴 رختخواب هارا انداخت من مصطفی پسر دومم را باردار بودم🙈 شروع کرد به حرف زدن با بچه توراهیمون😳😟 میگفت(بابایی اگر پسر خوب و حرف گوش کن باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری،😳میدونی چرا؟چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من توی منطقه نگران تو و مامانت هستم☹️ بیا و مردونگی کن همین امشب تشریف فرمایی کن😑)جالب این بود که میگفت"اگه پسر خوبی باشی"نمیدانم از کجا میدانست بچه پسر است😟😳 هنوز حرفش تموم نشده بود که زد زیر حرفش و گفت(نه بابایی،امشب نیا🙁 بابا ابراهیم خستس چند شبه که نخوابیده بمونه برای فرداشب😤)این را که گفت خندیدم 😂گفتم تکلیف این بچه رو روشن کن بیاد یانیاد؟😉 کمی فکر کرد گفت قبول همین امشب،چه شبی بهتر از امشب که تولد امام حسن عسگری هم هست🤗 بعد انگار که با یکی از نیروهایش حرف میزند گفت پس همین امشب مفهومه؟👨‍✈️😡 مدتی گذشت احساس دردکردم و حالم بدشد😰ابراهیم حال مرا که دید ترسید گفت بابا تو دیگه کی هسی شوخی هم سرت😐 نمیشه پدر صلواتی؟🙃 دردم بیشتر شد ابراهیم دستوپایش را گم کرده بود😵 و از طرفی هم اشک تو چشماش حلقه زده بود😥 پرسید وقتشه؟گفتم اره🙈 منو رسوند بیمارستان و فرزندم بدنیا اومد و بچه هم پسر بود😟😍😍 اون شب ابراهیم مثل پروانه دورم میچرخید🦋 اون شبو هیچوقت فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم خندم میگیره💔🌺😍 📎راوی:ژیلابدیهیان(همسرشهید) 📚منبع:کتاب برای خدامخلص بود @sardaraneashgh
🌸🍃 میگفت: 🌾اگه‌ جایی‌ گیرکردی ‌یه‌تسبیح ‌بردار وذکر‌ بگو ‌بی‌بی ‌خودش‌حلش‌ میکنه. ❣ @sardaraneashgh
ميگويند که پسري در خانه ، خيلي شلوغکاري کرده بود . او ، همه ي اوضاع را به هم ريخته بود. وقتي پدر وارد شد، مادر شکايت او را به پدرش کرد. پدر ، که خستگي و ناراحتي بيرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر ديد امروز اوضاع خيلي خراب است، و همه ي درها هم بسته است. وقتي پدر شلاق را بالا برد ؛ پسر ديد کجا فرار کند؟ راه فراري ندارد!... خودش را به سينه ي پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. 🔸شما هم هر وقت ديديد اوضاع خراب است، 🔹به سوي خدا فرار کنيد. ❣«وَ فِرُّوا إلي الله مِن الله»❣ 🔹هر کجا متوحش شديد راه فرار به سوي خداست. 👤حاج محمد اسماعيل دولابي @sardaraneashgh
. وقتی «نورالدین» را پایین آوردند ... . نمایی که پیش رو دارید، به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳٦۱ در بلندی‌های «بازی دراز» به ثبت رسیده است « نورالدین امینی » از نیروهای یگان تخریبِ «پادگان ابوذر» بود که هنگام خنثی‌سازی مین، در ارتفاعاتِ «بازی دراز» به شهادت رسید. همرزمانش پیکر او را در پتویی قرار داده و در مسیری طولانی تا «پادگان‌ابوذر» پایین آوردند. در میانه‌ی راه، هرکجا که شش رزمنده‌ی حاملِ پیکر، از نفس می افتادند، دقایقی استراحت می‌کردند که این لحظات به ناله و ندبه در کنار پیکر شهید می گذشت. . عکاس: عباس رسول شریفی . @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موزیک ویدئو امیر بی‌گزند... برداشتی آزاد از قطعه "امیر بی‌گزند" با صدای محسن چاوشی فراق؛ عاشقانه‌هایی برای حاج قاسم💔 @sardaraneashgh
📃فرازی_از_وصیت_نامہ: 💢فرزندانم . . محبین حضرات معصومین علی آقا،خانم فاطمه و آقا محمد. 🍁خوشحالم که به دِین خود عمل کردم شاید نواقصی هم داشته ام اماسعی کردم که فقط رزق_حـلال کـریـمه اهـل بـیت علیهاالسلام رابه خانه برسفره مهیا کنم و از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام، ولایت مدار و ادامه دهنده ی راه این حقیر باشند. 🍂مطمئنم پسرانم متدین، ولایتی و مفید برای نشراحکام دین و دخترم باعفت و حجاب خود با چادر،دل حضرت زهرا(س) را شاد می کند. 🎋بدان که برای این چادر کـه هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است، خون دلهاخورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. 🥀خادم_حرم_حضرت_معصومه مدافع_حرم_حضرت_زینب شهیـد @sardaraneashgh
خواب شہید مدافع حرم جاویدالاثر عباس آبیارے براے شہادت...🕊💔 شب ۱۹ دے ماه ۹٤ عباس درحال استراحت بود ڪہ در خواب را صدا میزد . دوستش عباس را از خواب بیدار میڪند و عباس خوابش را تعریف میڪند... در خواب دیدم بانویے قد خمیده مقابلم ایستاده است و مرا صدا میڪند، عباس جان پسرم بیا ڪنارم ، من ک متوجہ نبودم با من هست پرسیدم با من هستید ⁉️ بانوے قد خمیده گفت بلہ عباس جان بیا سمت راستم پسرم ک نام "برادرم عباس" را دارے🌹. بعد شهید عباس آسمیہ را صدا ڪرد عباس جان توام بیا سمت چپم پسرم🌹 و بعد شهید رضا عباسے را صدا ڪرد و گفت پسرم هم اسم "عمویم" هستے بیا کنارم🌹،شهید مرتضے ڪریمے را صدا ڪرد و فرموند هم اسم "پدرم" هستے بیا فرزندم🌺 ،میثم(شہید میثم نظرے) جان توام بیا ڪنارم پسرم و بعد با بانوے قدخمیده به داخل نور رفتیم...🕊🍃 دو روز بعد از خواب شہید جاویدالاثر عباس آبیاری در ۲۱ دی ماه ۹٤ ،در منطقه عملیاتی واقع در حلب هر پنج شہید بزرگوار در ڪنار هم شهیـد میشوند💔🕊 @sardaraneashgh
💢 هنوز می شود به فدای تو شدن را فریاد زد. _زینب سلام الله علیها @sardaraneashgh