eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊| علمدار انقلاب🌹 یک سال می‌شود که مهمان خاص بانوی دم‌عشق 💗 شده‌ای ... فرمانده دلها❣️از کرانه ابدی و ازلی چه‌خبر ؟! 🍃 سالگرد قمری شهادتت مبارک 💔 ‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
🍀بهار مومن از آغاز میشود ‌ 🌹پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : ‌ ♦️زمستان بهار مؤمن است، از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. ‌ 📚 وسائل الشیعه،ج7،ص302 @sardaraneashgh
🌺رهبرمعظم انقلاب: هر لحظه‌ای که در کار پرستاری، با توجه به احساس تکلیف در مقابل انسان دردمند میگذرانید، یک حسنه‌ای را از خدای متعال دریافت میکنید @sardaraneashgh
خوشا انانکه زینب یارشان شد صداقت در عمل گفتارشان شد به عباس اقتدا کردند و رفتند علمدار حسین سردارشان شد شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرض سلام خدمت بانوے والا مقام🌼🧡 ❤️میلادت مبارڪ بهترین خواهر دنیا❤️ دلتون رفت تا شام دعا فراموش نشه🤲🏻 ‌ 💚✌🏻 🕊 @sardaraneashgh
پس گردنی به فرمانده لشکر در کنار نهر بلامه حسینیه‌ای بود که بچه‌ها برای نماز، ادعیه و عبادات آن‌جا حاضر می‌شدند. سعید همیشه گوشه‌ای معین از نمازخانه مشغول قرائت قرآن و دعا می‌شد. آن روز حاج قاسم جای او نشسته و سرش روی کتاب دعا خم بود. حاجی چفیه‌ای به رنگ چفیه سعید روی سرش انداخته بود. حمدالله که از بچه‌های شوخ‌طبع تخریب بود، به‌هوای این‌که مثل همیشه سعید آن‌جا نشسته، جلو رفت و یک پس‌گردنی به حاج قاسم زد. حاج قاسم چون فهمید اشتباهی رخ داده حتی سرش را بلند نکرد تا زننده پس‌گردنی را ببیند. حمدالله تا چند روز از خجالت حاجی آفتابی نمی‌شد. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بگذارید گمنام باشم... که به خدا قسم"گمنام بودن" بهتر است از اینکه فردا افرادی وصایایم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش کنند...😏 🌹طلبه شهید رضا دهنویان🌹 @sardaraneashgh
حرم حضرت زینب سلام الله درشب و روز تولد @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼واکنش حاج قاسم به شنیدن خبر فوت پدرش در عملیات ✍سردار محمدرضا فلاح‌زاده معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس سپاه از همراهان حاج‌قاسم سلیمانی در جنگ با داعش بوده است که در میدان جنگ او را با نام «ابوباقر» می‌شناسند. وی در ویژه‌برنامه پایان سلطه داعش با نام «ققنوس» حضور پیدا کرد و از خاطرات خود با سردار جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی سخن گفت. او در خاطره‌ای از حضور حاج قاسم در میدان عملیات و شنیدن خبر فوت پدرش اظهار داشت: سردار سلیمانی یک روزی عنوان کرد همه فرماندهان جمع شوند و هلیکوپتر هم آماده باشد، در نزدیکی خط خودی هلیکوپتر فرود آمد. ابومهدی هم بود، جلسه در رابطه با عملیات مشترکی بود که قرار بود با حضور حیدریون، نیرو‌های سوری و فاطمیون در مرز کشور سوریه و حشدالشعبی در خاک عراق انجام شود. برنامه‌ریزی شد عملیات مشترک در حاشیه مرز و با انجام یک عملیات از داخل سوریه انجام شود. بحث نهایی و مصوب شد، آن طرف در عراق ابومهدی و اینطرف حاج قاسم در سوریه قرار شد عملیات را فرماندهی کنند. حزب الله، فاطمیون، زینبیون و بخشی از نیرو‌های سوری و لشکر حضرت زینب ایرانیون حاضر شدند. حاج قاسم فرماندهی را شخصا برعهده گرفت، گاهی عربی با حشدالشعبی و حزب الله و فارسی با ایرانی‌ها صحبت می‌کرد. عملیات آغاز شد و تا عصر ادامه داشت. ۱۰ کیلومتر پیشروی شد. خط دشمن در هم کوبیده شد. حاج قاسم در مقر تاکتیکی حاضر شد من هم در مقری دیگر بودم. صبح حسین پورجعفر تماس گرفت که ابوباقر کجایی؟ گفتم نزدیک شما هستم. گفت سریع بیا اینجا. قبل از ساختمان دیدم پورجعفری صد متری جلوتر از ساختمان آمده به دنبالم، گفت پدر حاج قاسم فوت شده است. گفتم حاجی می‌داند؟ گفت بله. از در ساختمان رفتم تو و دیدم حاج قاسم گوشه‌ای نشسته و گریه می‌کند، سلام کردم، آمد به استقبالم و دو نفره زدیم زیر گریه،‌های های گریه می‌‎کرد. حاجی می‌گفت آدم در هر سنی باشد وقتی مادر و پدرش را از دست بدهد یتیم می‌شود. سردار گفت ابوباقر من می‌روم برای مراسم تشییع جنازه و سریع برمی‌گردم، فقط نیرو‌ها متوجه نشوند، فرماندهان اصلی اشکالی نداره، عملیات ادامه پیدا کند. عملیات ادامه پیدا کند تا برگردم، وقتی برگشت جبهه خیلی سخت بود و از سه طرف می‌جنگیدند. نیرو‌ها ۳۰ کیلومتر باقی مانده را تا مرز پیشروی کرده بودند. غروب حاج قاسم برگشت، برنامه ریزی کرد سحر عملیات آغاز شود. مخابرات زیرساختش آماده نبود، از حاجیپرسید تا کی وقت دارم؟ گفت یک ساعت قبل اذان، گفت نمی‌شود تاخیر بندازیم؟ حاجی گفت نه نمی‌شود. همه نیرو‌ها آمده بودند، حاج قاسم در خط ماند و شب دشمن از دو جهت تک کرد، از ۹ شب تا حدود سحر رها نمی‌کرد. علی الدوام انتحاری و موشک کرنت زدند. حاجی خودش شخصا هدایت می‌کرد و سحر عملیات آغاز شد. طی یک روز ۳۰ کیلومتر پیشروی کرد تا همه روستا‌ها آزاد شد. روز ۱۷ آبان ماه سال ۹۶ عملیات شروع شد. @sardaraneashgh
📌 🍉 همه شادمانند، یلدا در پیش است، آماده و مهیای بلندترین شب سال! بزرگترها، حافظ می‌خوانند و قصه‌های کهن بازگو می‌کنند. ▫️ اما بی‌حضورت، برای ما قِصه‌ها غُصه‌اند، انارها رنگ باخته‌اند و حافظ فقط یک بیت دارد: ای صبا سوختگان بر سر ره «منتظرند» / گر از آن یار سفر کرده پیامی داری 🔆 مولای من! سرمان شلوغ است ولی دلمان خلوتگاه یاد توست. زودتر بیا... @sardaraneashgh
شهیدمدافع حرم مهدی قاضی خانی در شب یلدا @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ‌ فوق العاده زیبا شب یلدا اللهم_عجل_لولیک_الفرج @sardaraneashgh
اگـر یلـدایــے هستــ اگـر دورهمــی اے هستــــ اگـر آرامشـے هستــ همــہ از خـون شھـــدا هستـــ.... مدیون_شهدایم یادشهداباصلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم التماس دعا @sardaraneashgh
🌱به سوریه که اعزام شده بود، بعضی شب ها با هم در فضای مجازی چت می‌کردیم.📱 بیشتر حرف هایمان احوال‌پرسی بود. او چیزی می‌نوشت و من چیزی می‌نوشتم و اندک آبی می‌ریختیم بر آتش دلتنگی‌مان...🌱 روزهای آخر مأموریتش بود. گوشی تلفن همراهم را که روشن کردم، دیدم عباس برایم کلی پیام فرستاده...❗️ وقتی دیده بود که من آنلاین نیستم، نوشته بود: «آمدم نبودی؛ وعده ما بهشت...»💔✨ 🔖همسر شهید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جمله‌ای که باعث شد اشک‌های حاج قاسم جاری شود. 🔹روایت جالب رزمنده فاطمیون از برخورد حاج قاسم با یکی از نیروهای تازه وارد @sardaraneashgh
🌷سرکار گذاشتن فرمانده های لشکر🌷 توی پادگان ابوذر یک خط FX 📞داشتیم که اصلش توی مخابرات بود یک خطش را هم پارالل کرده بودن به اتاق ما که گوشی اش شماره گیر نداشت☹️ یکبار که انجا بودیم رضا دستواره،که شوخی و شیطنت هایش زبانزد بود😜 بدون مقدمه گفت میخواین با همین گوشی براتون شماره بگیرم؟؟عباس کریمی گفت مگه میشه؟😳رضا گفت یه قلقی داره که با اون میتونی شماره بگیری😁 عباس گفت چه قلقی؟؟گفت وقتی گوشیو برمیداری یه تقّی میکنه که باهمین میشه شماره گرفت😌 حالا چجوری؟هر تقّه یعنی یه شماره مثلا اگه شماره هات هشت باشن باید هشت تا تق بزنی الی اخر😉 همه داشتیم باور میکردیم جالب اینکه امتحان کرد و شماره ۱۱۹ را گرفت 😳😕 بعد به عباس گفت عباس شماره تو بده تابرات بگیرم😝 عباس هم شماره تلفن خواهرش را داد رضا با چندتا تق گرفت و هی میگفت الو الو صدا خیلی ضعیفه شما صدای منو میشنوین😩😫 بعد گوشیو داد عباس،عباس الو الو کرد اما صدا نمی امد رضا گفت باید داد بزنی🙃 عباس هم شروع کرد به داد زدن 😟که یهو رضا خندید همه فهمیدیم سرکاریه😐 حالا نخند کی بخند😂😂 در همین حین تلفن زنگ زد رضا رفت گوشیو برداشت گفت حاج همت با تو کار دارن ☺️همت گفت من با کسی کار ندارم گوشیو بذار بچه جون رضا🤗 گفت حاجی بجون خودم راست میگم طرف میگه کار واجب دارم☹️ همت گفت خیال کردی میتونی منم مثل عباس سرکار بذاری؟😬نه حنات پیش من رنگ نداره😎😎 رفتم گوشیو از دست رضا گرفتم دیدم اره راست میگه گفتم حاجی بیا از قرارگاه نجف است 😦 حاج همت گفت شماها چی خیال کردین؟😒یعنی من اینقدر ساده که باور کنم؟😏 انقدر التماسش😢 کردیم تا اومد وقتی دید راسته😱 گفت چرا از اول نگفتین 😡مگه لال هسین😐😂 📎راوی:سعید معتمدی 📚منبع:کتاب برای خدا مخلص بود @sardaraneashgh
🍃موقعی که در عراق بود خوابی دیده بود که همیشه در خاطرش بود. چون خواب با معنایی بود آنجا برای تعبیرش سؤال کرده بود. خواب دیده بود در جایی شبیه صحرا، یک نفر با لباس سبز ایستاده که از روبه‌رو با لباس‌های سیاه به او حمله می‌کنند. بعدها که لباس‌های داعشی‌ها را دید گفت من همین لباس‌ها را در خواب دیده بودم. بعد وقتی آنها حمله‌ور می‌شوند وحید جلو می‌رود و جان خودش را از دست می‌دهد و نمی‌گذارد آن شخص سبرپوش جانش را از دست بدهد. آنجا یکی از شاگردان آیت الله سیستانی تعبیر کرده بودند تو سپر حضرت علی(ع) می‌شوی و به شهادت میرسی 🌷 @sardaraneashgh
🌅 پوستر اختصاصی | یلدا شده هجران تو آقا، برگرد 🔸آقا جان، در شب میلاد دخت مولایمان حضرت زینب سلام‌الله علیها، فراقت را یلدا گرفتیم. دستمان را بگیر تا مانند شهیدان حق، روز موعود شما را اقامه کنیم. 🔸 تهیه شده در گروه هنری مؤسسه مصاف @sardaraneashgh
سفره یلدایی مزار حاج قاسم عزیز سردار دل ها حاج @sardaraneashgh