eitaa logo
شهید جمهور
169 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
📝بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم مرتضی عطایی: برای فرج امام زمان (عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان (عج) میباشد... 💐شادی روح پرفتوح شهید عطایی @sardaraneashgh
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ 💥اهل بیت علیهم‌السلام ، اهل قمار رو خوب می‌خرند ! منبع؛ شرح دعای ندبه ۱۶ استادشجاعی @sardaraneashgh
✔️من فراموشت نکردم آقا محمودرضا !!! او جزء اولین نفراتی بود که به عنوان مدافع حرم در اوایل سال ۹۰ راهی سوریه شد... متولد ۱۸ آذر سال ۱۳۶۰ در تبریز بود . ورزشکار بود، کاراته کار... سال ۸۲ به دانشکده امام علی(ع) سپاه رفت... پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود به طوری که کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت ... . در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفر صادق(ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. از سال ۹۰ عازم سوریه گشت... 🌹همسر شهید: لحنش موقع خداحافظی بوی رفتن می‌داد. بغضم گرفت. گفتم: کی بر می‌گردی؟ برخلاف همیشه که می‌گفت کی می‌آید، گفت: معلوم نیست. مثل همیشه گفتم: "خدا حافظ است ان شاء الله." همیشه موقع رفتنش زنگ که میزد حداقل یک ربعی حرف می‌زدیم اما این دفعه مکالمه‌مان خیلی کوتاه بود؛ یک دقیقه یا کمتر شاید. حتی نگذاشت مثل همیشه بگویم رفتی اونطرف، اس ام اس بده! تلفن را که قطع کرد، بلافاصله پیغام زدم: «اس ام اس بده گاهگاهی!» یک کلمه نوشت: «حتما.» ولی رفت که رفت… 🌹سرانجام بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دی‌ماه ۹۲ در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالی‌که فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض نائل آمد. وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتند، از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیه‌ای که از آقا سیدعلی خامنه ای گرفته با او دفن شود ... شادی روح شهید مدافع حرم آقا محمودرضا بیضایی (حسین نصرتی) صلوات ... @sardaraneashgh
🔰حاج آقا : وقتی دستانت را براے دعا بالا می بری؛ یک دست برای تشکر بالا باشد ، و دست دیگرے براے تمنا! ✅تشکر از خدا و راضے بودن به مقدرات الهے شرط اساسے برای استجابت دعاست . بعد از تشکر صمیمانه از نعمات خدا ، درخواست هایت را آغاز کن... و عشـق؛ مَرڪب‌ِ‌ حرکت‌ است ‌نہ‌ مقصـد ِحَرکت @sardaraneashgh
پسری نمونه و خوش‌اخلاق متولد ۲۵ مرداد ۱۳۶۵. فرزندی که والدینش در مدت حیات وی هیچگاه از او تندی و بداخلاقی ندیدند و ساده‌زیستی، مهربانی و خوش‌اخلاقی از بارز‌ترین خصوصیات فرزندشان محسوب می‌شود. او همیشه برای رضای خدا کار می‌کرد و تمام تلاشش این بود که همه از او راضی باشند. مهدی از همان دوران نوجوانی به بسیج و مسجد علاقه داشت و پای ثابت محافل مذهبی بود. وقتی ۱۸ ساله که شد، از علاقه‌اش به سپاه گفت. می‌خواست وارد این نهاد نظامی و مقدس شود و لباس رزم بر تن کند تا به اسلام، کشور و مردمش خدمت کند. او عاشق خدمت‌رسانی به مردم بود. وی از همان ابتدا به گردان صابرین پیوست؛ چراکه این شیرمردان همیشه در شرایط رزم و جهاد قرار دارند و او خوب می‌دانست که در آنجا به هر آنچه در نظر دارد، خواهد رسید.   مهربانی و خوبی‌های او به حدی بود که همسرش همواره به وی می‌گفت، «تو یک فرشته در روی زمین هستی!» زندگی عاشقانه‌شان چهار سال بیشتر طول نکشید و حرف دفاع از حرم که آمد همسرش همراهی‌اش کرد؛ چراکه می‌دانست او همواره راه درست را انتخاب می‌کند و در آخرین تماس تلفنی خود با همسرش به او گفت، «توکلت به خدا باشد. غصه نخور. اگر قسمت شد و شهید شدم، آن دنیا با شما هستم و قول می‌دهم که شما را در آن دنیا شفاعت کنم!» هیچکس نمی‌دانست که قهرمان داستان ما جانباز است چراکه همواره در برابر تمام مجاهدت‌هایش می‌گفت، «من هیچ حق و حقوقی نمی‌خواهم، چون برای رضای خدا جهاد کرده‌ام و جانباز شده‌ام.» او حتی می‌دانست که روزی شهید می‌شود، چراکه قبلاً جایگاهش را در بهشت دیده و شب قبل از عملیات نیز به همرزمش گفته بود، «من جایگاه خود را در بهشت دیده‌ام و آمادگی کامل دارم.» او آن قدر عاشق حضرت علی‌اصغر (ع) امام حسین (ع) بود که نام تنها پسرش را علی‌اصغر گذاشت و در نهایت چهارمین روز از محرم سال ۱۳۹۴ تنها یادگارش را به آن حضرت سپرد. شهید مدافع حرم «مهدی علیدوست» پس از سال‌ها مجاهدت در بیست و پنجمین روز از پاییز سال ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید و در روز شهادت حضرت علی‌اصغر (ع) در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.   @sardaraneashgh
🌸 یعنے دل دادن بـه دل اشخاصی ڪه به هـر دلیلی از دین و اسلام و حکومت زده شدند ....‼️ محمود رضا بیضایی🌹 @sardaraneashgh
🌷 📚برشی از کتاب مهمان شام 🔹بعد از چاپ کتـــاب شهید ابراهیم هادی (سلام بر ابراهیم) منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد. همراه با سیدمیلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه. 🔸فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. 🔹رسیدیم پشت کانال، سیم خاردار ها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا (علیه السلام) بود. 🔸بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت: خواهش می کنم من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم، اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه اجازه نداریم ، سید بغض کرد.. 🔹بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت: بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهداحاجت بخواهید. تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده بوی عجیبی آمد، لحظه های سنگینی بود. 🔸سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد ، خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید. 🔹با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند. سیدمیلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه توی حال و هوای خودش بود..... 🔸سید میلاد رابطه ی بسیار قوی با شهدا داشت و همیشه از شهید همت و شهید زین الدین یاد میکرد. 🔹تمام خوبی های که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاقِ ما دارا بود 🔸سید عزیز به فریضه نماز اول وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنودیت و عبادت سوق میداد. 🔹پیکر سید میلاد پس از شهادت به دست داعشی های حرامی می افته، دست و پا و سر مطهر رو از تن جدا می کنند و با خودشون می برند. پیکرشون چند روز زیر آفتاب می مونه و کسی از محل پیکر خبر نداشته... 🔸به خاطر بیقراری های پدر و خواهرشون، شهید به خواب یکی از دوستانشون میان و در خواب محل پیکرشون رو نشون میدن و میگن می خواستم گمنام بمونم ولی به خاطر بیقراری پدرم بیایید من رو ببرید. 🌷 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ماجرای جالب شوخی شهید ابراهیم هادی با دوست خود😊 برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می‌شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه و لگن می‌آوردند! با شستن دست‌های آنان،‌ مراسم با صرف ناهار تمام می‌شد.☝️ در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم. ابراهیم و جواد دوستانی بسیار صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. شوخی‌های آنها هم در نوع خود جالب بود😄. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی هم که به سراغش رفتند،‌ جواد بود. ابراهیم در گوش جواد، ‌که چیزی از این مراسم نمی‌دانست،‌ حرفی زد! جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی میگی؟!😳 ابراهیم هم آرام گفت: یواش، ‌هیچی نگو! بعد ابراهیم به طرف من برگشت. خیلی شدید و بدون صدا می‌خندید.گفتم: چی شده ابرام؟! زشته،‌ نخند!🙁 رو به من گفت: به جواد گفتم،‌ آفتابه رو که آوردند،‌ سرت رو قشنگ بشور!! چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد.😃 جواد بعد از شستن دست،‌ سرش را زیر آب گرفت و... جواد در حالی که آب از سر و رویش می‌چکید با تعجب به اطراف نگاه می‌کرد. گفتم: چکار کردی جواد! مگه اینجا حمامه! بعد چفیه‌ام را دادم که سرش را خشک کند!😂😂 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز می باری و می بخشی و مهمان داری باز می بارم و موّاجم و طوفان دارم بعد از آن شب که حرم بودم و باران بارید خاطرات خوشی از بارش باران دارم پ.ن: بارش شدید باران در کربلای معلی @sardaraneashgh