🔰 #حرف_قطعی رهبر انقلاب درباره تحریمها
👈 اگر تمامی تحریمها را در عمل بردارند به تعهدات برجامی برمیگردیم
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز: درباره قضیهی تحریمها اولا در جمهوری اسلامی کسی گوشش بدهکار مهملگویان بدون استحقاق -چه در اروپا چه در آمریکا- نیست.
🔸️ ثانیا اگر بخواهیم منطقی صحبت کنیم آمریکا و سهکشور اروپایی که همه تعهدات برجام را زیرپا گذاشتهاند حق ندارند شرط و شروط بگذارند. آنها به هیچکدام از تعهدات برجامیشان عمل نکردهاند.
🔸️ آن طرفی که حق دارد شرط معین کند، ایران است. چون جمهوری اسلامی به همه تعهدات عمل کرد. ما حق داریم برای ادامه برجام شرط بگذاریم و این شرط را گذاشتیم و گفتیم و هیچکس هم از آن عدول نخواهد کرد.
🔸️ اگر میخواهند ایران به تعهدات برجامی برگردد آمریکا بایستی تحریمها را کلا در عمل لغو کند و ما بعد راستیآزمایی کنیم و ببینیم که درست تحریمها لغو شده، آنوقت به تعهدات برجامی برمیگردیم.
🔺️ این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتفاق مسئولان کشور هم هست و از این سیاست برنخواهیم گشت. ۹۹/۱۱/۱۹
@sardaraneashgh
13991119_40554_128k.mp3
9.14M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات فرمانده کل قوا در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۹۹/۱۱/۱۹
@sardaraneashgh
یا رئوف:
آیت الله احدی از اساتید حوزه علمیه قم و صاحب تفسیر فروغ می گوید:
حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم. یک بار وقتی از منبر پایین آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می نشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا یک وقتی به من می دهی!؟
گفتم: اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنیم. شما چند سال است پای منبر من می آیی، امّا خیلی آرام و ساکت هستید.
آن روز ایشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. بعد از کمی صحبتهای اولیّه، شروع کرد به گفتن:
حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر، همه گونه اشتباه از من سر می زد. تا اینکه انقلاب پیروز شد. یک بار اهالی محل داشتند با مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند. به من گفتند تو هم بیا.
با خودم گفتم: بابا، ما و این همه معصیت!...امّا باشد، من این سیّد را دوست دارم.
به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت. مردم پشت در آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد وگفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید.
ما هم به صف برای دستبوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند. نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشیدند!!
خیلی حالم گرفته شد، تو همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر می دانستم نمی آمدم.
آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو!
با خودم گفتم: نکند می خواهند من را بازداشت کنند!؟
گفتم: من کاری نکردم!
مجدداً محافظ امام گفت: به شما می گویم نرو! امام با شما کار دارند!
منتظر ماندیم تا همه رفتند. من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشسته اند. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون!
بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟
گفتم: بله. آقا این ها همشهری های من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!!
امام با حالتی خیر خواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمی خوانی!؟ چرا گناه می کنی!؟ خدا چه بدی به تو کرده!؟
تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا می دانید!؟
امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام می رسی.
بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
حضرت امام ادامه داد: تو خوب می شوی! خوب می شوی! با دختر یک آیت الله ازدواج می کنی، امّا بچّه دار نمی شوی، بعدها راه کربلا باز می شود.
در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پایین پای حضرت عبّاس(سلام الله علیه) ایست قلبی می کنی و از دنیا می روی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس(سلام الله علیه) دفن می کنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّه دار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومین سفر کربلا هستم.
آیت الله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس(سلام الله علیه)، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس(سلام الله علیه) آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس(سلام الله علیه) در عالم خواب به ما پیغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس(سلام الله علیه)، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته: مرحوم عبّاس مرندی.
آیت الله احدی ادامه داد: من کل مطلب را روی نوار ضبط کردم، و بعدها این نوار، به نشر آثار امام فرستاده شد.
منبع: کتاب راهیان علقمه
@sardaraneashgh
•°•°•°•
فرازی از وصیت نامه شهید محمود کاوه:
•
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه ای را که علیه انقلاب طرح ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از #رهبر آن را خنثی خواهد کرد.
@sardaraneashgh
#از_براے_شہادت🥀
•🥀•
بچه ها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم💪🏻
مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند✋🏻
(شهید محمد جهان آرا🌺
#یادت_باشھ_شہید_نشے_میمیرے🕊
•🥀•
🌹شہادت یعنے از اینجـا صاْف برے
تۅ بۼـل خدا
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مثل خودش: روایتهای سردار دلها از همرزمان شهیدش
🔹قسمت اول: سردار شهید محمدحسین یوسفاللهی
🔹تصویرساز: کمیل کریمی
🔹گرداورنده خاطرات: احمد ایزدی
🔹متحرکساز: محمد فلاحیان
🔹گوینده: امیرمشتاق رودساز
🔹صدابردار: سامان مهدوی
🔹تولید شده در حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمان
@sardaraneashgh
✅شهید شیخ احمد کافی نقل می کرد که:
✍شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم.
💭لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند...
💥وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
@sardaraneashgh
♻️📔 ♻️📓♻️📔♻️
💎زندگی نامه شهید🌹 «حسن قاسمی دانا» که در سال 93 داوطلبانه به سوریه رفت و در اردیبهشت همان سال به شهادت رسید🌹. پیکر این شهید همزمان با سالروز وفات حضرت زینب💖 (س) در مشهد تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
گزیده
آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم دشمن☄️ پشت دیوار اتاق است. فاصله ما تنها یک دیوار 30، 40 سانتی متری بود. تکفیری ها هم متوجه ما شده بودند و با صدایی وحشت زده و خشن گفتند:😨 «مین؟ مین؟» به زبان عربی یعنی (تو کی هستی؟) می خواستند بفهمند که بالاخره خودی هستیم یا غریبه؟ حسن ضامن نارنجک را کشید و آن را داخل حفره دیوار پرت کرد و گفت: «شیعه علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین🌸 (ع)» نارنجک با صدایی بلند منفجر شد💥. ناله تکفیری ها به گوش رسید.😱😨
#معرفی_کتاب
#سروها_ایستاده_میمانند
#نویسنده_مریم_عرفانیان
@sardaraneashgh
🇮🇷نماز عشق شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حسین پورجعفری به همراه مدافعان حرم
@sardaraneashgh
آࢪۍ#شھادتزیباست
امامثݪمࢪدپاۍبیࢪقانقݪابایستادن
ازآنزیباتࢪاست
خوندادنبࢪاۍخمینۍزیباست
اماخوندݪخۅࢪدنبࢪاۍخامنھاۍ
ازآنهمزیباتࢪاست...
"شھیدسیدمࢪتضۍآوینۍ"
#با_شھدا_گم_نمۍ_شویم
@sardaraneashgh
پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت میکرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود، در گالری بزرگی گلهای رزی به رنگهای مختلف میفروخت. ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس میکردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گلها خیره شدم، پیاده شده تا گلها را برایم بخرد.
منوچهر همینطور همهی گلها را با دستش برمیداشت و روی پاهای من میریخت. دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه میکردند و سوت و کف میزدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: میبینی؟ بعد بگویید بچه حزباللهیها محبت بلد نیستند و به همسرانشان ابراز محبت نمیکنند!
آن روز منوچهر همهی گلهای پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمیدانستم چه بگویم و چه کلمهای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بینهایت دوستت دارم.
#شهید_منوچهر_مدق
اینک شوکران
@sardaraneashgh
🔹حاج قاسم میخواست سوار ماشین بشه که یکی از خانوم ها نوزادشو به سردار سلیمانی داد و ازش خواهش کرد تا به گوشش اذان بگه. حاجی همین طور که داشت اذان می گفت دست شو جلو صورت نوزاد گرفت تا نور خورشید اذیتش نکنه. سردار حواسش به همه چی و همه کس بود.
حاج قاسم مهربون حواست به منم باشه 😭
@sardaraneashgh
🎐 #مرد_میدان l #حاج_قاسم
اگر از دولت وصل تو
نیست ما را نصیب ؛
گاهگاهی به نگاهی
دل ما را دریاب...
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| #ڪلیپ
سخنان امام خامنه ای:
رفتیــم جنگـیدیـم سهممــان راانـجام دادیــم!
سهمے نــداریم همہ ی وجــود ماسهم #خــداسـت.
@sardaraneashgh
✨پدر روحالله، انقلاب را دریایی میخواند که پسرش هم قطرهای از آن بود و میگوید: وقتی برادرم محمد نوزاد، شهید شد و خبرش را برای من آوردند، گفتم وای! ولی در شهادت روحالله آن وای را هم نگفتم. روحالله به یقین، لیاقت شهادت را داشت.
✨دوست شهید: ویژگیهای خاص روحالله جسارت وی بود، با همه مهربانی که داشت و لبخند خاصش که همیشه در چهره او نمایان بود. اواخر کمتر او را در محله میدیدیم و هر از گاهی هم که میآمد زود بر میگشت. تا اینکه روزی که آمار شهدا را به طور اتفاقی در روزنامه نگاه میکردم، نام روحالله را دیدم که به اشتباه «نورزاد» زده بودند و فهمیدم روحالله شهید شده است.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_روح_الله_نوزاد
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
آدم، وقتی
کسی رو میبینه
که بویی از محبوبش داره❣
محبّتش به او
بیشتر میشه...🌱
"شهیــدصدرزاده"
آے شهدا؛
شما چقــدر
بوے محبوب ما را
داشتید...🍃
ما، کِی به او میرسیم؟...💔
#اللهمارزقناشهادت...🌱
@sardaraneashgh
⭕️ تصویرسازی زیبا از انگشتر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#حاج_قاسم
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰بهمن ماه اغازعملیات افتخارافرین #والفجر هشت
🌹غواصان خط شکن والفجر هشت را تماشا کن..!
ببین چه تیپی داشتن بچه ها...!
تیپ خاکی!
تیپ غیرت
تیپ مردانگی
تیپ ایمان ...
برادر چه لباس خوشگلی تنته!
بوی عشق میده... بوی تن غواص
سرت رو بالا بگیر مرد...
نگاه به صورت ماهت ثوابه
♦️ای خدا اینا حتی از نگاه کردن به دوربین حیا داشتند و خجالت میکشیدند، یکی که تا دوربین اومد سمتشون بلند شد و رفت ...
اما این روزها ما همه کار میکنیم تا دیده بشیم، اما به چه قیمتی...!!! یه سری ها هم که چشم تو چشم به دوربین نگاه میکنند و به مردم یه مشت وعده و وعید و دروغ تحویل میدن!!!
♦️چه جوونایی رو فراموش کردیم، چه رشادت هایی رو نادیده گرفتیم، جای ارزش و بی ارزشی عوض شده، سلبریتی ها شدند الگو و ارزش جامعه مون، رنگ مو و مدل لباس و حاشیه ها و ازدواج ها و طلاق هاشون شده تیتر یک خبرها و سرچ هامون، این در حالیه که این قهرمان این غواص یا سالهاست به شهادت رسیده و فراموش شده یا اگر هم زنده ست یه جانباز مو سفیده الان که کسی حتی حال این روزاشم نمیپرسه...!
یاد حماسه افرینان والفجر هشت گرامی وراهشان پر رهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
✍️ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
حسین عزیز!اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.
@sardaraneashgh
🔺هیچگاه به من بیاحترامی نکردند
💌 «تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است...» این جملات، نخستین سطرهای نامه یکی از بزرگترین رهبران معاصر به همسر خود است.✅
🔸مرحومه خدیجه ثقفی(همسر امام) میگفت امام به من خیلی احترام میگذاشتند و خیلی اهمیت میدادند؛ یعنی یک حرف بد یا زشت به من نمیزدند. ایشان حتی در اوج عصبانیت، هرگز #بیاحترامی و #اسائه_ادب نمیکردند، همیشه در اتاق، جای خوب را به من تعارف میکردند. همیشه تا من نمیآمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمیکردند. به بچهها هم میگفتند صبر کنید تا خانم بیاید.
🔸ولی اینکه من بگویم زندگی مرا به رفاه اداره میکردند، نه. طلبه بودند و نمیخواستند دست پیش این و آن دراز کنند.
🔸حتی حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. یکبار وقتی ناهار تمام شد، من نشستم لب حوض تا ظرفها را بشویم، ایشان همین که دیدند من دارم ظرفها را میشویم گفتند«فریده، برو، خانم دارد ظرف میشوید»
برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج ۱، ص۸۴
#سبک_زندگی
@sardaraneashgh
✨ ماجرای رزمندگانی که با توسل به حضرت زهرا(س) از دست کوسه نجات پیدا کردند
🔻 اگه کوچکترین صدایی درمیاومد با تیر عراقیها سوراخ سوراخ میشدیم و اگه کاری نمیکردیم با دندونهای کوسه تیکه تیکه میشدیم👇
🔗http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2795
@sardaraneashgh