eitaa logo
شهید جمهور
138 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═══✼✼═══┅┄ من بودم و و شهید عباس رضایی. یک چیزی خورد به تنه‌ام، به خودم اومدم. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش رو توآب که دیدم. گفتم همه چیز تمام شد». ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ آروم گفتم: «امیر، کوسه!» گفت: هیس!... دارم می‌بینمش... دیدم داره می‌خونه. من هم شروع کردم. همین‌طور داشت حرکت می‌کرد. اگه کوچکترین صدایی در می‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های تیکه تیکه می‌شدیم. کوسه مقداری دور شد. خوشحال شدم. گفتم حتما گرسنه نیست. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ مجدد شروع کرد به ذکر گفتن. کوسه دوباره به ما نزدیک شد. امیر ذکر می‌گفت؛ من هم همین‌طور. نزدیک‌تر شد. با خودم گفتم لعنتی! کوسه شروع کرد دورمون چرخید. می‌گفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش می‌چرخه، بعد حمله می‌کنه و دیگه تمومه. دور اول دورمون زده بود. من اَشهدم رو خونده بودم. چه سرعتی داشت. دور دوم رو که زد، با همه‌چیز و همه‌کس خداحافظی کردم: خانواده‌ام، برو بچه‌های شناسایی، غواص‌ها و... نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچ‌وقت یادم نمی‌ره: - یا مادر، یا ، خودت کمک‌مون کن... کوسه داشت همین‌طور نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. دیگه با ما فاصله‌ای نداشت. گفتم دست به اسلحه یا نارنجک ببرم. به خودم گفتم شاید یه نفرمون رو کوسه بزنه، دو نفر دیگه رو عراقیا بکشن. منصرف شدم. کوسه از کنارمون رد شد. صدای امیر یک بار دیگه به گوشم رسید: - یا ... ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ کوسه از ما کاملا فاصله گرفت و رفت. امیر توی آب گریه‌اش می‌کرد. باورمون نمی‌شد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، عجیب عوض شده بود. این‌قدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگه‌اس. بیشتر وقت‌ها غیبش می‌زد. پیداش که می‌کردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و زیپی کوچیکش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از افتاده بود. توی این مدت اگه امیر اسم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو می‌شنید، گریه امونش نمی‌داد. راوی: منبع: کتاب آسمان زیر آب @sardaraneashgh
┄┅═══✼✼═══┅┄ گروه پس از شش روز تلاش، در روز هفتم به امام زمان عجل الله تعالی فرجه متوسل شدند و این منطقه را در حالی که دسته ای شقایق در بالای جمجمه‌اش روییده بود، پیدا کردند.نام این شهید «مهدی منتظرقائم» از شهدای «لشکر 14 امام حسین علیه السلام» اصفهان بود و نام شهید و همزمانی پیدا شدن پیکرش با سالروز عجل الله تعالی فرجه، نشان از کرامات این شهید و معجزات الهی داشت. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ : سال ۱۳۶۹ بود. گفتیم: امروز به یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه دنبال پیکرهای شهدا می‌گردیم. اما فایده نداشت. خیلی جست‌وجو کردیم. پیش خود گفتم: یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه یعنی می‌شود بی‌نتیجه برگردیم. در همین حین چهار پنج را دیدم که برخلاف شقایق‌ها که تک تک می‌رویند، دسته‌ای در یک جا روئیده‌اند. گفتم حالا که دستمان خالی است، شقایق‌ها را می‌چینم و برای بچه‌ها می‌برم. شقایق‌ها را که کندم،دیدم روی پیشانی یک شهید روئیده‌اند. او نخستین شهیدی بود که پیدا کردیم. شهید مهدی منتظر قائم . @sardaraneashgh