eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.1هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
103 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ مادر من زن لجباز و یک دنده ای و به شدت مغروری بود اصلا به این اخلاقهای نامسند معروف بود و ی جورایی مثال بد رفتاری برای بقیه شده بود یک دنده بود و هر کاری میخواست میکرد جون توی جوونی بابام فوت کرده بود و تنها بود دایی هام خیلی هواش رو داشتن و با مادرم کنار میومدن ی اخلاق خیلی خوب مادرم این بود که حساب کتاب سرش میشد و خیلی حواسش جمع بود بابام وقتی فوت کرد دوتا زمین و ی خونه به جا گذاشت از همون بچگی‌ من ی جوری مدیریت کرد که اون زمینا تبدیل شدن به ی ثروت زیاد برای من، با اون ثروت تقریبا بی نیاز بودم و به پیشنهاد مادرم برای اینکه حوصله م سر نره ی طلا فروشی زدم مادرم گفت باید دختر خاله ت رو بگیری خودمم به نفس علاقه داشتم ولی تا حالا به ازدواج فکر نکرده بودم چون همیشه خودم و مامان بودیم فکر میکردم تا ابد باید دوتایی زندگی کنیم ادامه دارد کپی حرام
🍃🌹🍃 🔹عیـد آمد و عیـد آمد با نقـل و نبات آمد 🔸رمضان مبارک رفت، این فطر سعید آمد 🔹دنیـا شده یکسر گل، هرگوشه پر از بلبل 🔸هر خاک شده بستان چون نور امید آمد 💠عید سعید فطر بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد🙏🌺 | | 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط
22.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:تین،العلق🦋 من سوره:تین :1الی8 :کامل من سوره:العلق :1الی5 :الاستاد:ابوالعینین شعیشع اجراشده:حرم مطهرحضرت علی بن موسی الرضا(ع) سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ محرّم‌درپیش.. کربُ‌بلایی‌ست کِ‌امضاءنشود.. 🦋🦋🦋 Ghasedake par par shodeh 🖤
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌸ابراهیم جان، تولد تو بهانه ای برای یافتن خویشتن خویش است وگرنه تو هر روز تولدی تازه در دل ما داری. 🦋 تولدت مبارک برادرِ قهرمان من❤️ 🔹روزے ڪہ بہ دنیا آمدے، هرگز نمیدانستے زمانے خواهد رسید ڪہ آرامش بخش روح و روان ڪسانے باشے ڪہ با بودن تو ، دنیا برایشان زیباتر خواهد بود... 🍂🌹 هر وقت بچہ ها مشغول ڪسی هستند مرتب می گفت: بفرست و یا بہ هر بحث را عوض مے ڪرد. های شهیداحترام به دیگران بودحتی به ، همیشه می گفت این دشمنان ما انسانهای جاهل و هستند. ابراهیم این بود که معمولاً کسی مطلع نمی‌شد بجزکسانی که بودند وخودشان کارهایش می‌‌کردند اماخودابراهیم ضرورت از کارهایش نمی‌زد. 🌷 ⇦ولادٺ: ۱۳۳۶/۲/۱ ⇦شهادٺ: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ ⇦محل شهادٺ: فڪہ(والفجر مقدماتے) . 🌸🎉🎊🌸🎉🎊🌸 🦋🦋🦋
۲ وقتی گفت میتونم بگیرمش خیلی خوشحال شدم حس اینکه ی موجود دوست داشتنی عین ی عروسک تو زندگیمه خیلی بهم حس خوبی میداد دوس داشتم زنم به انتخاب مادرم باشه چون خیلی برام زحمت کشیده بود فکر میکردم جبران زحماتشه، با وجودیکه نفس رو به درخواست خودش گرفتم ولی از لحظه ای که عقد کردیم با نفس لجبازی میکرد انگار اضافه بود و میخواست ی جوری بهش بفهمونه هیچ جایی بین ما نداره میدیدم نفس خیلی تلاش میکنه که با مامانم رابطه ش خوب باشه اما نمیتونستم حرف بزنم نمیخواستم بخاطر نفس مامانم ناراحت بشه مادرم عمرشو گذاشته بود پای من، مادرم نمیذاشت برم دیدن نفس یا هدیه براش بخرم هر موقع حرف نفس میشد بحث و عوض میکرد و میگفت از اون حرف نزن خوشم نمیاد ی بار برای نفس هدیه خریدم و یواشکی مامانم بهش دادم وقتی مامانم فهمید ادامه دارد کپی‌ حرام
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ چی از تو مونده... چه روضه‌ای خونده برامون انگشتر دلم رفت جایی که شد غوغایی جلو چشم خواهر... امشب دلِ بی لیااقتم بدجور بی تاابه فرماانده شده 🖤🏴 حااجی جوون؟؟ مشتی؟؟ خعیلی؟ نیاازمند دوعاای خیرتم باامراام😔🖤🥀 🦋🦋🦋 Ghasedake par par shodeh 🖤
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✨به نام خدا 🍃در میان فکه در ،بویی آشنا می آید.بوی شجاعت و پهلوانی،بوی غیرت و همتِ، کمیل؛روزه خوان حضرت زهرا(س) شهید ابراهیم هادی کسی که پهلوانیش زبان زد است و دلاور مردیش بی نظیر💪 🍃نمی دانم چه سریست که مهربانیش،منش پهلوانیش و رسم پلک هایمان را دریایی میکند. پهلوانی که نمیگذاشت آب در دل دوستان و آشنایانش تکان بخورد،حتی دست یاریش به نا آشنایان هم میرسید و دستگیری میکرد. 🍃او تنها یک دوست و یاور نبود؛ بلکه همچو پدری مهربان بود. که نبودش طعم تلخ یتیمی را به دل محبانش گذاشت. ابراهیم یاری گر همه اشان بود و دلیل هدایتشان، مرد میدان نبرد بود و شهامت عجیبی داشت. چهره خندانش آبی بود برآتش غم ها و های پر شورش مرحمی بود بر زخم های دلتنگی💔 🍃در ورزش بی رقیب بود،همانطور که منش پهلوانیش را کمتر کسی داشت شاید نتوان منشش را وصف کرد اما میتوان با شور در باره اش سخن گفت. ما گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم پس اے شـــღــید!! برایمان حمدے بخوان که تو زنده اے و ما مرده. 🌸به مناسبت سالروز 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🍃🌸 بانامحرم بسیارگریزان بود. اگر میخواست با حتی بستگانش صحبت کندبه هیچ وجه سرش را بالا نمیگرفت. به قول دوستانش ابراهیم به زن نامحرم داشت... دیگران را مشکل خودش می‌دانست و اگر می‌دید کسی مشکل دارد می‌شد. می‌گفت آدم هرکاری از دستش برمیاد باید برای خدا انجام بده. . 🌸🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ؟؟ 👇👇👇مشتیی؟؟!!باامراام!! ڪانونهاے سیاسے ضدایــرانے ، براے نابودے شب و روز ندارن، معلوم میشه چادر دیگه یه پارچه مشڪے ساده براے حفظ حجاب نیست!! یه اسلحه است... . . اسلحتو زمین نذار بانو! شاید بدون چادر حجـــابت ڪامل باشه، ولے مبارزه‌ات چی؟! 🦋🦋 Ghasedake par par shodeh 🖤
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ؟؟ 👇👇👇مشتیی؟؟!!باامراام!! ڪانونهاے سیاسے ضدایــرانے ، براے نابودے شب و روز ندارن، معلوم میشه چادر دیگه یه پارچه مشڪے ساده براے حفظ حجاب نیست!! یه اسلحه است... . . اسلحتو زمین نذار بانو! شاید بدون چادر حجـــابت ڪامل باشه، ولے مبارزه‌ات چی؟! 🦋🦋 Ghasedake par par shodeh 🖤
‌﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱٣٣۶ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ بهمن ۱٣۶۱ (س) مجلسی می گوید: بود،بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نَقل همه ی مجالس ابراهیم به حضرت زهرا(س)بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود. خیلی از بچه ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند.همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره(س)انجام شده بود. به منطقه ی رفتیم.به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم می خواستند که برای آن ها مداحی کند و ازحضرت زهرا(س)بخواند. در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به کرد. صدای ابراهیم به و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم،یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم کردند و صدایش را کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی شد. آن شب ابراهیم خیلی بود و گفت:من نیستم،این ها حضرت را شوخی گرفتندبرای همین دیگر . هر چه می گفتم:حرف بچه ها را به ، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن،امافایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر،دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم. ساعت شب بود خسته و کوفته خوابیدم. از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. را به سختی باز کردم چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود من را صدا زد و گفت: پاشو الان . من بلند شدم با خودم گفتم:این بابا انگار نمی دونه یعنی چی؟البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد،قبل از اذان بیدار می شود و نماز. ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد.بعد هم اذان گفت و صبح را برپا کرد. بعد از نماز و ،ابراهیم شروع به خواندن کردبعد هم حضرت زهرا(س) اشعار زیبای ابراهیم چشمان همه ی بچه ها را جاری کردمن هم که دیشب خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر کردم ولی چیزی نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم. نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی با اینکه خوردم،چرا روضه خواندم؟ گفتم: آره،شما دیشب قسم خوردی که.... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا جایی نکن. بعد کمی کرد و ادامه داد:دیشب خواب به چشمم نمی آمد،نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم حضرت صدیقه ی طاهره(س) آوردند و گفتند: ،ما تو را دوست داریم. هرکه گفت تو هم بخوان دیگر امان صحبت کردن به او نمی دادابراهیم بعد از آن به کردن ادامه داد. (سلام الله علیها) . 🌸