eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
105 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ در روز بیستم مهر ماه ۵۹ بود،بعد از انجام موفقيت‌آميز مأموريت خود، در بازگشت گرفتار پدافند هوايي دشمن بعثي شد. در اين نبرد هم هواپيما و هم خود او از لحاظ فيزيكي دچار سانحه مي‌شوند. پس بايد تصميم بگيرد؛ متوجه مي‌شود كه نه هواپيما و نه او توان بازگشت به وطن را ندارد. لحظه‌هاي خاصي براي او سپري مي‌شود. از دوست و هم رزمش كه با او همراه بود مي‌خواهد تا هواپيماي او را به سمت هدفي راهنمايي كند.و چنين شد كه آتشي بزرگ از يكي از اهداف دشمن بعثي به هوا برخاست. او با هواپيمايش داخل آن هدف شد تا سرافرازانه فرود زندگي خويش را جشن بگيرد، او با اين سقوط،به جاودانه‌ترين صعود هستي دست يافت و به مقام عالي شهادت نايل آمداين شهيد بزرگوار كه‌ زاده استان اردبیل و افتخار اين خاك است،او با شجاعت تمام به سوي شهادت شتافت تا جان تازه‌اي به اين انقلاب ارزشمند بدهد. بايد با افتخار بگوييم كه او اردبيلي است و فرزند رشيدي از همين ديار. اگرچه سنگ قبري به نشانه او در امامزاده محمد كرج موجود است، ولي نام اين قهرمان جاويدالاثر، در اين منطقه هميشه جاودان مي‌ماند شهید خلبان هوشنگ قدیری مقدم 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
نــام :تیمور نـام خـانوادگـی :علیدادی تلخستانی نـام پـدر :برزو تـاریخ تـولـد :1314/03/02 مـحل تـولـد :اراک سـن :45 سـال دیـن و مـذهب :اسلام شیعه وضـعیت تاهل :متاهل شـغل :شغل آزاد مـلّیـت :ایران دسـته اعـزامـی :سایر مسئولیت نظـامی :اطـلاعاتی مـوجود نـیست درجـه نظـامی :اطـلاعاتی مـوجود نـیست تـحصیـلات :خواندن و نوشتن جـزئیات شـهادت تـاریخ شـهادت :1359/07/19 کـشور شـهادت :ایران مـحل شـهادت :خرمشهر عـملیـات :اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری شهادت‌تیمورعلیدادی تلخستانی 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ تولد شهیدعیسی قیصری نوزدهم مهر 1347 در خانواده ای مذهبی در محله کوی حزب الله هفتکل چشم به جهان گشود . پدرش اكبر نام داشت و كارمند شركت نفت بود ومادرش هم هگل نام داشت خانواده با تولد عیسی خوشحال ومسرورشدند واز هر نظر وی را مورد لطف وعنایت خویش قرار می دادند بسیار خانواده صمیمی بودند احترام به والدینو بزرگتر ها اصولی بود که در خانه بسیار به آن اهمیت می دادند.وی سرانجام در تاریخ بیستم اسفند 1364 در محل جزیره مینو در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و دین خویش را به اعتقادات نورانی اش ادا نمود. در این عملیات به فیض عظمای شهادت نایل آمد و سرانجام مشتاقانه به سوی معبود خویش پر کشید .پیکر مطهرش بر دستان پرمهر مردم قدرشناس هفتکل با شکوه هر چه تمام تشییع شد ودر بهشت شهدای هفتکل به خاک سپرده شد. شهید موسی قیصری دومین شهید خانواده معظم حاج اکبر قیصری است 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✅ وصیت‌های عجیب شهید سعید پناهی رئیس آگاهی بندر عباس که در درگیری با اشرار مسلح به شهادت رسید 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ که داشته باشی یک قدم به نزدیک تری دل هایی با رفاقت به خدا هر دلی قدر این ارزش را نمی داند کاش دل ما بی معرفت نباشد. ما باش برادر ابراهیم 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
منظور من به سارا این نبود که امروز می‌خواستم ببرمش جیگر بخوره گفتم اگه جیگر بخوری سیستم ایمنی‌ بدنت قوی میشه الان که من پول ندارم هر کاری کردم بهش بگم پول ندارم روم نشد تو دلم گفتم توکل بر خدا میرم زنگ می‌زنم به یکی از دوستام ازش قرض می‌گیرم سارا مکث من رو که دید پرسید _چی شد ماهان داری فکر می‌کنی تکونی به سرم دادم _ نه سارا جان چه فکری چشم الان میرم می‌گیرم میام اینجا دوتایی با هم بخوریم اومدم بیرون سر گرفتم به آسمون خدایا چیکار کنم روم نمیشه به کسی زنگ بزنم ساسان بیچاره‌ام که خودش الان رفته طلا بخره درست نیست من بهش بگم به من پول بده دیگه چاره‌ای ندارم زنگ بزنم به امیر محمد ببینم اون داره شمارش رو گرفتم جواب داد _سلام ماهان خوبی؟ سلام ممنون ببخشید شرمنده‌ام داری یکم پول به من قرض میدی دو سه روزه پست میدم _آره دارم شماره کارت بده برات واریز کنم شماره کارتم رو براش پیامک کردم امیر محمد پول به کارتم زد اومدم جیگرکی دل و جیگر و خوش گوشت و جیگر پیچ و چندتا سیخ بال کبابی گرفتم اومدم خونه سفره پهن کردم در اتاق سارا رو زدم _بیا تو در رو باز کردم پاشو بیا جیگر خریدم با هم بخوریم سارا اومد تو حال چشمش که به سفره و جیگرا افتاد هین می‌کشید دستت درد نکنه چقدر خریدی لبخندی زدم قابلتو نداره زیاد خریدم که قشنگ سیر شیم سر سفره هم جیگر خوردیم و هم از خاطرات گذشته گفتیم و خندیدیم صدای باز و بسته شدن در حیاط اومد و بعدم مامان و ساسان وارد خونه شدن... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه‌ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
فواید نگاه کردن به قران ❁‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌┄‌‎‎‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
16.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر میخوایید دعاتون مستجاب بشه، این مدلی دعا کنید💚 🔰استاد قرائتی 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حضرت زینب(س) # شهیدعلاء حسن نجمه :مستعار:تراب الحسین تاهل:مجرد ایشان درسال1370/10/18در شهرعدلون در جنوب لبنان به دنیا آمد. زمان :مهر ماه 1395 مکان :سوریه،حلب یتیمی بود که خود برای خواهر و برادران یتیمش پدری می‌کرد. علاوه بر آنکه در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و در ترییبت آنها تلاش می‌کرد، برای دوستان به ویژه «علی ناصر» نقش پدری دلسوز داشت که همواره پیگیر احوالات آنها بود و با رفتنش بار دیگر دو فرزند شهید «علی ناصر» خود را یتیم دیدند. ((علاء))شاد و بشاش به هنرهای عکاسی، فوتوشاب، بازیگری و کارگردانی علاقه داشت و بسیاری از شهدا را به مناسبت‌های مختلف، طراحی و در صفحه‌های مجازی قرار می‌داد .  به خاطر سیمای زیبایش بارها برای در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید می‌رفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و باشد؛ همچون نام خانوادگی اش: «نجمة». 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
ای جالب حسن علاء نجمه با کودکان سوری:در یکی از روز های بسیار سرد زمستان،یکی از کودکان سوری به سوی مکانی که رزمندگان و مجاهدان در آنجا جمع بودندرفت و آنجا با علاءحسن نجمه روبرو شد. آن کودک از تا در مقابل مقداری غذا،به آنها در کردن خانه ی شان کمک کند. خانه کودکان رفت اما آنچه که آنها مقابل کمک به او پیشنهاد کرده بود را نپذیرفت.در آن روز های سرد زمستان سوریه، ها و پاچه  های شلوارش را بالا زد و به شستن کف خانه و نظافت کردن منزل خانواده سوری مشغول شد. زمانی که یکی از دوستان اوپرسید:که در این هوای بسیار سرد مشغول چه کاریست ، او اینگونه جواب داد: کودکان قلبم را آتش زدند؛ می خواهم درونی آنها را برای لحظاتی احساس کنم. جوان و شاداب که علاقه فراوانی هم به عکاسی داشت، خود را برداشت و با او همراه شد. قلب مهربان و پاک این او را به سوی این کودک پاک و معصوم گویی رنج  و دردی هزار ساله در دل دارند؛ می کرد با دقایقی در کنار آنها بودن بتواند غریب آنها را از عمق جان کند. 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
قسمت_۳ نامه شهید علاء حسن نجمه: خواهر عزیزم هر گاه خواستی از خارج شوی ولباس اجنبی رابپوشی به یاد آورکه امام زمانت راجاری می کنی به های پاکی که ریخته شد برای حفظ وصیت خیانت می کنی به یاد آرکه غرب را در فرهنگی اش یاری می کنی و فساد را منتشر می کنی و توجه جوانی که صبح و شب سعی کرده نگاهش را حفظ کند جلب می کنی به یاد آرحجابی که برتوواجب شده تا تو را در حصن فاطمی حفظ کند تغییرمیدهی... توهم شامل آبرویی بعد ازهمه این هااگرتوجه نکردی(متنبه نشدی) هویت شیعه راازخودت بردار(دیگه اسم خودتو رو شیعه نزار علاحسن نجمه الحسین حسین 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷