گرم صحبت با عرشیا بودم که ساسان اومد تو حیاط پیش ما از ظاهرش معلومه که به چیزی که میخواسته نرسیده قدم برداشتم سمتش
_چی شد داداش فاطمه خانم چیکار میخواد بکنه؟
_فاطمه خانم میگه حق با باباته باید بری سر کار
_حالا کار از کجا پیدا میکنی؟
از امروز میگردم دنبال کار ان شاالله که یه کار خوب پیدا کنم
_منم برات دعا میکنم
ساسان با نگاهی نگران به من گفت
_ببین ماهان شتر دیدی ندیدی رفتیم خونه نمیگی با ساسان یه جایی رفتم که نمیتونم بگم و اتفاقهایی افتاده که ساسان خودش براتون تعریف میکنه و از این حرفها اصلاً و ابداً یک کلام نمیزنی اشاره هم نمیکنی
_چشم داداش خاطرت جمع جمع باشه اصلاً حرف نمیزنم
ساسان نگاهش رو از من گرفت رو کرد به عرشیا
_بریم
_باشه صبر کن من با مادر بزرگم خدا حافظی کنم بریم
عرشیا قدم برداشت سمت خونه مادربزرگش منم دنبالش راه افتادم هر دو از این خانم مهربان خداحافظی کردیم سوار ماشین شدیم عرشیا حرکت کرد ساسان بدجوری رفته تو فکر عرشیا رو کرد بهش
_چته کشتیهات غرق شدن اینطوری رفتی تو فکر
ساسان سری تکون داد رو کرد به عرشیا
_من برای این ازدواج باید از هفت خان رستم بگذرم کارم که جور بشه بابا مامانم گیر میدم که چرا این دختر فرار کرده چرا خونه پدر مادرش نیست از این داستانها
عرشیا همینطوری که رانندگی میکنه جواب داد
_ساسان جان باید بهشون حق بدی درسته که اکرم خانم دختر خوبیه ولی شرایطشم خیلی سخته...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
🔹🍃🌹🍃🔹
﷽
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃🔹ـــــــــــــــــــــــ
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
🍃🌹🍃🔹ــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا علی ابن موسی:
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
🔹🍃🌹🍃🔹
#امام_زمان #صبح_بخیر #سلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══════﷽🌺 ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟🌺
🥀هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم..
♦️شادی روح شهدا صلوات..
🔶️شهید عباس امانی
..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
#رفیق_شهیدم
#شهید
#شادی_روح_شهدا_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
شهیدی که همسرش او را نذر دفاع از حرم
حضرت زینب سلام الله علیها کرد
⬅️ شهیــد مهدی قره محمدی
▫️همسر شهید قرهمحمدی نقل میکنند: زمانی که پسرمون محمدجواد به دنیا آمد، مریض بود و ما خیلی برای درمانش اقدام کردیم اما چاره نمیگرفتیم. یک روز دلم شکست، گفتم:
یا زینب کبری سلاماللهعلیها! اگر پسرم خوب شود، رضایت کامل میدهم که بار دیگر همسرم مدافعحرم شما شود.
▫شاید ۳روز از این اتفاق نگذشتهبود که پسرمون حالش خوب شد و من بعد از آن به تلاطم افتادم تا کاری کنمکه شوهرم به سوریه برود.برای این کار نزد همسر فرمانده تیپ صابرین رفتم و به ایشان گفتم که سفارش کنید حاجآقا هرطور شدهاست شوهرم را به سوریه بفرستد تا نذرم ادا شود. حتی به خود فرمانده تیپ صابرین گفتم که این کار را انجام بدهید و ایشان گفت که خیالتان راحت اسمشان را رد میکنیم. بعد که اسمشان را دادند من خیلی از ایشان تشکر کردم. مهدی هم زمانی که داشت میرفت بسیار خوشحال بود، بچهها را نوازش کرد و رفت
آخرین وداع قبل از شهادت
🌷شهید مهدی قره محمدی🌷
📎 پیشنهاد دانلود
#سالروزولادت...🌸🕊
🦋🦋🦋
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
شهیدی که همسرش او را نذر دفاع از حرم
حضرت زینب سلام الله علیها کرد
⬅️ شهیــد مهدی قره محمدی
▫️همسر شهید قرهمحمدی نقل میکنند: زمانی که پسرمون محمدجواد به دنیا آمد، مریض بود و ما خیلی برای درمانش اقدام کردیم اما چاره نمیگرفتیم. یک روز دلم شکست، گفتم:
یا زینب کبری سلاماللهعلیها! اگر پسرم خوب شود، رضایت کامل میدهم که بار دیگر همسرم مدافعحرم شما شود.
▫شاید ۳روز از این اتفاق نگذشتهبود که پسرمون حالش خوب شد و من بعد از آن به تلاطم افتادم تا کاری کنمکه شوهرم به سوریه برود.برای این کار نزد همسر فرمانده تیپ صابرین رفتم و به ایشان گفتم که سفارش کنید حاجآقا هرطور شدهاست شوهرم را به سوریه بفرستد تا نذرم ادا شود. حتی به خود فرمانده تیپ صابرین گفتم که این کار را انجام بدهید و ایشان گفت که خیالتان راحت اسمشان را رد میکنیم. بعد که اسمشان را دادند من خیلی از ایشان تشکر کردم. مهدی هم زمانی که داشت میرفت بسیار خوشحال بود، بچهها را نوازش کرد و رفت
آخرین وداع قبل از شهادت
🌷شهید مهدی قره محمدی🌷
📎 پیشنهاد دانلود
#سالروزولادت...🌸🕊
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
تاریخ تولد : ۲۸ شهریور ۱۳۶۱
تاریخ شهادت : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
مزار : گلزار شهدای شهر #رشت
#شهیـدمدافعحرمـ
|💔| #شهیدمهـدےڪوچڪزاده🌼
تاریخ تولد: ۱۳۶۱/۰۶/۲۸
محل تولد: رشت
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۲
محل شهادت: نبلوالزهرا_سوریه
وضعیت تأهل: متأهل_داراےسهفرزند
محل مزارشهید: رشت
#فـرازےازوصیتنـامهشهیـد👇🌹🍃
✍...آری! حال در این زمان، فرزندان خمینی (ره) میروند تا با خون خود عقیده و ایمان، حجاب و عفاف، مردانگی و شرف و اسلام ناب محمدی را از هجوم حرامیان پلشت، نگهبان باشند که با پشتیبانی از ولی زمانه، قدردان خون این عزیزان باشیم.
و سختترین و مشکلترین کار ماندن و گوش به فرمان و اطاعت کردن از ولی و رهبر میباشد که بارها و بارها تأکید داشته که هان ای فرزندان روحالله! دارد تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم رخ میدهد، مراقب باشید و اجازه ندهید داستان کربلا دوباره تکرار گردد.
#سالروزولادت....🌸🎉🌸🎉🌸
هدیه به روح پاکش #پنجصلوات
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
🖤🖤🖤🖤﷽
❣✨بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشینها.
❣✨همانطور که پیاده میآمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.»
❣✨حاج آقا گفت: «خانم چه میگویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.»
❣✨همانطور که سه تایی میخندیدیم، یک ماشین که داشت میرفت برای تعویض خادمها نگه داشت جلوی پایمان. پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه میکردیم.
❣✨حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ماها دقت نمیکنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.»
راوی: پدر شهید
🌷تاریخ شهادت۱۳۹۲/۹/۲۳
🌷تاریخولادت: ۱۳۶۲/۶/۲۸
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_ولادت...🕊🕊🌸🌸
🕊صبحتون منور به لبخند #شهیدان🌷🌷
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#صآحبجآنــمღ
••لو ڪانت لي دعوة مستجابة؛ لدعوت الله أن یهبني قربك••
اگر دعاےِ مستجابی داشتم!!
از خـღــدا میخواستم نزدیڪِ تو بودن را به من ببخشد
صآحبجآنــمღ
بِنَفْسي اَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا
جانم فدایِ تــو❤️🌱
«آن» دور شدهای ڪه از ما ڪناره ندارد...
#دعاےندبه
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
♥️✨خـدایا بہ تـو توڪل میکنـم
⚪️✨و حـس داشتنت
♥️✨پناهگاهی میشـود همیشگی
⚪️✨در اوج سختیهایم
♥️✨روزهایم را با رحمتت بخیـر بگردان
♥️✨بنـام خـدایی ڪه
⚪️✨تسکین دهنـده دردها
♥️✨و آرامـش دهنده قلبهاست
♥️✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
⚪️✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
ساسان رو کرد به عرشیا
_حالا اگر یکی براشون تعریف کنه که یه دختر بیپناهی که فریب خورده بوده اومده تو تهران بعد یه نفر پیدا شده باهاش ازدواج کرده سر و سامانش داده براش کف و سوت و هور را میکشند که ای وای چه کار قشنگی کرده اما وقتی همین شرایط برای خودشون پیش میاد شروع میکنن بهانه تراشی و عیب گرفتن و نمیگذارند که همون کار خیر انجام بشه
عرشیا جواب داد
_یه خورده تو هم عجولی هر کاری احتیاج به زمان داره صبر کن درست میشه
ساسان نگاهش رو داد به بالا
ان شاءالله همین طوری که تو میگی بشه من که همه توکلم به خداست و از خودش خواستم که این مشکل من رو حل کنه
همین جور مشغول صحبت بودیم که رسیدیم در خونه
عرشیا نگه داشت ما پیاده شدیم باهاش خداحافظی کردیم اون رفت و من و ساسان هم اومدیم خونه
هر دومون رو به مامان سلام کردیم جواب سلام ساسان را گرفت رو کرد به من
_ای چشم سفید نگفتم بهت نرو حرف منو گوش نکردی، نه
ببخشید مامان دلم براش شور میزد
سرش رو انداخت بالا
_نه پسرم دلت شور نمیزد شما خیلی فضولی و میخوای از همه کارها سر در بیاری
ساسان رو کرد به مامان
_کاریش نداشته باش اتفاقاً خوب شد که اومد بهم آرامش داد
مامانم نگاه تامل برانگیزی بهمون انداخت
_خوبه دوتا شدین دل به دل هم میدین خدا برا هم حفظتون کنه
این حرف رو زد و دلخور رفت تو آشپزخونه
ساسان نشست کنار دستگاه تلفن گوشی رو برداشت و شروع کرد به زنگ زدن به دوستان و آشناهاش که من دنبال کار هستم جایی رو سراق دارید من برم سر کار...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
. 🍃🌹🍃مےگفت:سرپُستبود،تنها،ساعت۲تا۴
. صبح،وقتنگهبانے،سرخاڪریز🌹
. رفتمپستروازشتحویلبگیرم
. دیدمتیرخوردهتوپیشونیش 🌹
. افتادهڪفسنگر،خیلےدلمسوخت؛ 🌹
. تنهابودشهیدشد،ڪسےبالاسرشنبود
. سرشروتوبغلبگیره.🌹
. ازغصہبیروننمےرفتمازفڪرش
. شبخوابشودیدم! 🌹
. گفتمخیلےناراحتبودمتنهایـےشهیدشدے🌹
. گفت:فقطبهتبگمتیرڪہخوردم،
. #قبلازاینڪہبخورمڪفسنگر،
. #افتادمتودامنامامحسینعلیہالسلام :)
#حاج_حسین_یڪتا🌹
🌺رفاقت با شهدا تا قیامت🌺
🕊یاد شهدا با ذکر ۵ صلوات
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷