eitaa logo
🌷شهــ🕊ـــید مهــدی بخــتیـارے🌷
208 دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
18 فایل
رزمنده دلاور جبهه مقاومـت ، شهـید مدافـع حـرم سرهنگ دوم پاسـدار مهـدی بختیارے شناسه سایر شبڪه های مجازی: @shahidmahdibakhtiyari https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 تحت نظارت مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20220721-WA0020.mp3
11.85M
⭐️بهترین وقت ، پنج شنبه ۱۵دی این ختم رومیشه شروع کرد که باوفات ایشون شروع میشه و شب جمعه چهارم با شب ليلة الرغائب تموم میشه،این ختم رو ازدست ندید. 👌اینکه این ختم مجرب،بااین ایام مصادف شده،جدای ازبرآورده شدن حوائج یقینا برکاتی داره. (چهار تا شبِ جمعه) شروع از نزدیک‌ترین شبِ جمعه‌ به نیمه‌ماه ⬅️شب‌جمعه‌اول یک سوره یاسین هدیه به حضرت ابا‌الفضل ⬅️شب جمعه دوم دو سوره یاسین هدیه به حضرت ابا‌الفضل ⬅️شب جمعه سوم سه سوره یاسین هدیه به حضرت ابا‌الفضل ⬅️شب جمعه چهارم ، چهار سوره یس به نیابت از قمر بنی هاشم هدیه به اُم‌البَنین اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج دوستان خیلی التماس دعا دارم🙏😔😔
556669.mp3
5.07M
رادیو مقاومت رو داشتم گوش میدادم دیدم یه خانمی داره از خاطراتش با همسرش میگه و هی همسرشو منوچهر خطاب میکرد، خاطراتش خیلی منقلب کننده بود و تمام جمعی که اونجا بودن داشتن گریه میکردن.😭 کنجکاو شدم این منوچهر کیه؟ اومدم توی نت سرچ کردم تا بالاخره پیداش کردم و دیدم شهید بوده و گشتم و گشتم همون چیزی که از رادیو پخش شد فایل صوتیش رو گیر آوردم و گفتم بزارم شمام استفاده کنین.😭😭😭 چقدر بی خبریم .. بخدا ،شهدا شرمنده ایم . 😢اگر حالتون عوض شد که قطعا میشه منم دعا کنین..... این پست رو ذخیره کنیم ، تا هر وقت زیاد به دنیا و مال دنیا و.... سرگرم شدیم و غافل شدیم ،مجدد گوش بدیم که ما مدیون چه عزیزانی هستیم .....😔😔😔 التمــــاس دعــا🙏
معرفی شهید جانباز فرزند محمد، در روز سي و يكم خرداد ماه سال 1335 در تهران دنيا آمد. منوچهر، پس از طي دوران طفوليت در سن 7 سالگي به مدرسه رفت. او تا سال دوم دبيرستان ادامه تحصيل داد و با توجه به علاقه اي كه نسبت به امور فني خودرو و مكانيكي داشت، ترك تحصيل كرد و مشغول به كار شد. در اوايل بهار سال 1354 به خدمت سربازي اعزام شد. در بحبوحه مبارزات مردمي منجر به پيروزي انقلاب، همانند هزاران جوان انقلابي وارد عرصه فعاليت هاي سياسي شد. از جمله اقدامات روزمره او در اواخر سال 1357 مي توان به امور ذيل اشاره كرد: «پخش اعلاميه، شركت در تظاهرات، آب رساني به مردم، پناه دادن مبارزين در منزل خود و جمع آوري دارو جهت مداواي مجروحين». او در روز هاي تاريخي و سرنوشت ساز 21 و 22 بهمن سال 1357 به همراه تني چند از همرزمانش؛ بقاياي عناصر رژيم طاغوتي را از دانشكده پليس پاكسازي نمود. منوچهر در سال 1359 ازدواج كرد و سالها بعد صاحب دو فرزند به نام هاي علي و بنت الهدي شد. او در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و با آغاز جنگ تحميلي، پس از طي دوره هاي آموزشي به لشگر 27 محمد رسول الله(ص) پيوست. مسئوليت هاي شهيد منوچهر مدق در جبهه عبارت بود از: مسئول تداركات گروهان، مسئول تداركات گردان، مسئول تامين لشگر. از جمله همرزمان شهيد او مي توان از؛ شهيد حاج محمد عباديان، شهيد ميرنوراللهي، شهيد فريدوني، شهيد عطري نام برد جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
جانباز در عمليات فتح المبين، بيت المقدس، كربلاي پنج و والفجر هشت شركت داشت. او در منطقه عملياتي مهران در جنوب غرب كشور روز اول ارديبهشت ماه سال 1361 با مصدوميت شيمايي روبرو گرديد. پس از پايان جنگ تحميلي و دفع دشمن متجاوز از ميهن؛ در پادگان دوكوهه و مقرهاي لشگر27 محمد رسول الله(ص) ادامه خدمت داد. او به تدريج با بروز علائم مصدوميت شيمايي( هفتاد درصدي) ، در تهران بستري و تحت درمان قرار گرفت. چندين بار مورد عمل جراحي ريه قرار گرفت و سرانجام پس از سالها تحمل رنج بيماري در روز سوم آذرماه سال 1379 در بيمارستان ساسان به شهادت رسيد... 🌹جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
الهي! دانايي ده كه در راه نيفتم بينايي ده كه در چاه نيفتم بنماي رهي كه ره گشاينده تويي بگشاي دري كه در گشاينده تويي الهي! من كيستم كه تو را خواهم، چون از قسمت خود آگاهم از نعمت خود چه بهره مندم كردي، در شكر گزاريت زباني خواهم الهي! مكش اين چراغ افروخته را و مسوزان اين دل سوخته را و مران اين بنده نو آموخته را و مدر اين پرده دوخته را الهي ! از نفس بدم رهايي ام ده از غير خودم رهايي ام ده بيگانه زآشنا و خويشم گردان يعني به خودم آشنايم گردان... جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینک شوکران 1: منوچهر مدق به روایت همسر شهید اینک شوکران، نوشته‌هایی است درباره مردانی که در سال‌های جنگ، زخمی شدند. زخم‌ها اما آن‌ها را نبرد، زخم‌ها ماند تا سال‌ها بعد از جنگ و محملی شد برای نماندنشان. اینک شوکران، جلد یک، روایت عشق است. می‌توان آن را حس کرد، یک حس لطیف غمناک، درست مثل عشق، در هر سطر به رگ ذهنت رانده می‌شود. «منوچهر مدق» و «فرشته ملکی» در قلبت حسرت می‌آفرینند. بازیگوشی‌های زمینی هم هست: «آن روز، از روی شیطنت یک طرف ریش‌هایش را با تیغ برده بود تا چانه، و بعد چون چاره‌ای نبود، همه را از ته زده بود… منوچهر مجبور شد یک ماه مرخصی بگیرد و بماند پیش فرشته. رویش نمی‌شد با آن سر و وضع برود سپاه، بین بچه‌ها.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا