#خودسازی
..♥..
#آیہ_گرافے امروزخیلےآرومكنندهبود(:
خداگفتہها..
میگغصهنخور..
خودمصلاحتومیدونموبھتمیدمش
فقطاعتمادڪنبھم،همین
°•💚👒•°
اگـه میبینے
رفیقٺ داره ;
به راه ڪج میره
باید راهنـماش بشے؛
به عنـوان رفیقش مسئولے
وگرنه روز محشـر پاٺ گـیره..!
اگه سڪوت ڪنے
و کمکش نڪنے..
همیـن آدم ڪھ داره
خطا میـره
روزحسـابرسے میاد
جلوٺـو میگیره
میگه :
ٺوڪھ میدونسٺے من دارم
اشٺباه میڪنم
چــرا بهـم گوشزد نڪردے؟!
چرا دسٺمـو نگرفٺے!!؟
*✒️خدا حافظی دولت روحانی با مردم شریف ایران*
دم شاعرش گرم انصافا. سنگ تمام گذاشته😀🥺
👇🏻👇🏻👇🏻
اگر بار گران بودیم رفتیم
اگر نامهربان بودیم رفتیم
اگر این هشت سالِ پر مصیبت
بلای جانتان بودیم رفتیم
اگر ما بدتر از آقا محمد
ویا چنگیز خان بودیم رفتیم
اگر جای تلاش و خدمت و کار
به فکر جیبمان بودیم رفتیم
برای جذب آراء جوانان
اگر اهل چاخان بودیم رفتیم
اگر گفتیم ما خدمتگزاریم
ولیکن مثل خان بودیم رفتیم
اگر گفتیم مثل زانتیاییم
ولی مثل ژیان بودیم رفتیم
اگر جای گرانی و تورم
به فکر تیپمان بودیم رفتیم
اگر در بحثِ جنگِ اقتصادی
امیدِ دشمنان بودیم رفتیم
اگر ما بهترین نوعِ گزینه
برای غربیان بودیم رفتیم
سر دیگِ فساد و رانتخواری
اگر ما پهلوان بودیم رفتیم
برای مفسدانِ اقتصادی
اگر ما نردبان بودیم رفتیم
شهید محمد جهان آرا:🕊
بچه ها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم
مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند
رفقا مواظب باشید ایمامتان سقوط نکند 💔
@moshleb1394
#خاطره_داداشاحمد
..☆..
[معنویت]
درزندگیبهمعنویاتاهمیتزیادیمیدادو برایاعمالعبادینظممشخصیداشت✨
اهلنمازشبونمازاولوقتبود..🌿
دعایعهدوزیارتعاشوراوتسبیحات حضرتزهراراترکنمیکرد❣
حضورهمیشگیدرمسجدداشت...
بهمجالساهلبیتعلاقهخاصیداشت🌱 احمدتنهاقرآننمیخواند؛بلکهتدبروتفکر میکردوهمهتلاششعملبهقرآنبود.
#تلنگرانه
استادمگفت:
وابستہخدابشید
گفتم:
چجوری؟
گفت:
چجورےوابستہیہنفرمیشی؟
گفتم:
وقتےزیادباهاشحرفمیزنم
زیادمیرم،میام..
تویہجملہگفت:
رفتوآمدتوبا #خدا زیادڪن..🙂✌️🏽
-?💕- @moshleb1394
💔:
عزیزی😍می گفت:با خودم حساب کردم🤓 دیدم👀از ۸۰ میلیون جمعیت ایران حداقل ۵۰ میلیون نفر روزانه دست کم بیست بار از کرونا😷حرف 👄می زنند یا می شنوند.👂
چرتکه🧮 انداختم که اگر هر کدام روزی بیست بار گفت👄و شنود👂کرونایی😷 داشته باشند،
می شود روزی یک میلیارد.
با خودم گفتم🤔 اگر به جای کلمه کرونا😷 هر کدام خدا🕋را تلفظ می کردندچه می شد؟🧐
حرفش خیلی به دلم نشست😊
دیدم👀عجب دردی است این دل مشغولی کرونایی.😷
با خودم فکر کردم و گفتم:🤔
امام زمان علیه السلام صاحب و مولای ماست.❤️
خودش فرموده به واسطه من بلا از شما دور می شود.😊
ای کاش به جای آن یک میلیارد کرونا😷 گفتن،
به نیت امام زمانمان صلوات می فرستادیم.📿
اصلا بیایید باهم قراری بگذاریم.🤝
هرجا اسم کرونا😷آمد،
برای سلامتی امام زمان صلوات بفرستیم.📿
امام هم،مهربان است و کریم.😍😊
خیالتان راحت زیر دین کسی نمی ماند...•
#سخنانشهدا
..🕊..
[آرزویشهدا]
گفتم:
«ببینمتویدنیاچهآرزوییداری؟»
قدریفکرکردوگفت:
«هیچی»
گفتم:
«یعنیچی؟مثلاًدلتنمیخوادیککارهای بشی،ادامهتحصیلبدییاازاینحرفها دیگه»
گفت:
«یکآرزودارم.ازخداخواستمتاسنمکمهو گناهمازاینبیشترنشده،شهیدبشم»
""شهید نور الله اختری"
@moshleb1394
#داستان خیلی قشنگ حتما بخونید🙏
حاج آقا باید برقصه!!!
چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻 دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب.
چشمتان روز بد نبیند… 😳😳😳
آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.
وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود.
آرایش آنچنانی💄، مانتوی تنگ👗🕶و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰
اخلاقشان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند😀😀😀 و مسخره میکردند😜😜😝😍 و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد!
گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست...
باید از راه دیگری وارد میشدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما…
سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ …
حاج آقا و شرط!!!
شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم
دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎😏
حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از
جلف بازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟
نکند مجبور شوم…!
دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم...🙏🏻🙏🏻
میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥و قبرهای آنها بیحفاظ است…
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم …
اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف🤗و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.😜
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت:
پس کو این معجزه حاج آقا
!
به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏👏
برای آخرین بار دل سپردم.
یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد…
عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود!
همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳😳😳😳.
طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😌😌😓😓😭😭😭😭😩😫😩😩!
سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند … 😭😭😭😭😭
شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد.
هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم.
قصد کرده بودند آنجا بمانند.
بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم...
به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند…
چند دقیقهای گذشت…
همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔
چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعةالزهرای قم رفتهاند …
آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند..👏👏👏👏👏👏
اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست😭
حتما حتما نشر دهید ♻️
کپی این پیام کاملا آزاد ✅
@moshleb1394
هدفت از تکتک کارایی که میکنی رضایت خدا باشه؛ خب؟
وقتی اتاقت نامُرَتَبه بگو خدا گفته: «النظافه من الایمان» پس رضایت خدا تو مرتب بودنشه..😌👌🏻
وقتی داری امتحان میدی بگو خدا
رضایتش تو تقلب نکردنه،
پس بیخیالش!😁
وقتی مامانت خونه رو جارو میزنه بگو خدا الان به اینکه من به مامانم کمک کنم راضی تره، پس بلند شو و کمک کن.✨
و تو به خودت میای و میبینی کل زندگیت شده برای رضایِ خدا . . 🌿'!
- بھهمینراحتے^^✌️🏻