eitaa logo
شهید احمد مَشلَب
543 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
5 فایل
کانال کاملی از شهیدBMWسوار🚘 ‌‌‌‌‌ شھادت‌آن‌است‌که‌متفـاوت‌بھ‌آخر ‌برسے... وگرنھ‌مرگ‌ڪھ‌پایان‌همھ‌قصھ‌هاست:) ناشناس‌کانال: https://eitaa.com/joinchat/1896087742Ca3b8ef428a کپی؟!حلالت رفیق🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
.🖤. بیامحرم‌امسال‌یه‌عهدی‌ببندبامولا امام‌حسین.. بگوآقاجان‌من‌واسه‌گل‌روی‌شمانمیخوام این‌ماه‌گناهی‌کنم خودتم‌منویاری‌کن‌باشه؟! مطمئن‌باش‌امام‌حسین‌ایقدڪریمه.. که‌محالہ‌دست‌ردبه‌سینہ‌ات‌بزنہ..!
شهید احمد مَشلَب
#ڪمےازتــو .🖤. دراوقات‌فراغت‌بادوستان‌خود‌که‌همگے شبیه‌به‌خودش‌مؤمن‌وبا‌اخلاق‌بودند وقت‌صرف‌می‌کرد.
.🖤. ‌احمدبه‌واسطه‌ی‌پشتوانه‌ی‌مالے خانوادگی،اوضاع‌بسیارخوبےداشت‌و اگرتاآخرعمرفقط‌پول‌خرج‌می‌کردبازهم نیازی‌به‌کسب‌درآمد‌نداشت. اماازآنجاکه‌اهل‌کاروتلاش‌بودو‌مثل‌خیلی ازثروتمندان نبودکه‌به‌فکر‌کسب وکارنباشد. لذادرکنارتحصیل،به‌مصداق‌حدیث پیامبرمکرم اسلام حضرت محمد (ص) که می فرماید <<کار کردن برای کسب مال حلال،برهر مرد و زن مسلمان واجب است>> (جامع الاخبار صفحه ۳۸۹) کاروتلاش‌می‌کرد🌻🌱
˼یاحسین‌بن‌علے..⸀
Γ🖤🥀 اگرجراح‌قلبم‌راشڪافد..🍃 به‌روی‌لوح‌دل‌نام‌"حسین‌"است
Γ🖤🥀 [أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ] - مگرنمی‌بینندڪه‌هرساله،یکےدوبار،با مشکلات‌بزرگ‌آزمایش‌می‌شوندو‌نمرۀ قبولےنمی‌گیرند؟! آن‌وقت‌برای‌جبرانش،‌نه‌توبه‌می‌کنندونه به‌خود‌می‌آیند..!
روزِدوم‌محرم:ورودمولاحسین‌بہ‌ڪربلا.. به‌خاطرهمین‌روزدوم‌محرم،روزورودبه کربلانام‌گذاری‌شده‌است.روزدوم،نماد پایداری‌است اباعبدالله‌الحسین(ع)ازهمان‌آغاز‌حرکت‌با حوادث‌گوناگونےروبه‌روشد.. ازبےوفایےکوفیان‌گرفته‌تا‌تعقیب‌شدن‌از سوی‌سپاهیان‌دشمن.. بااین‌حال‌از‌ادامة‌راه‌منصرف‌نشدوهم چنان‌استواری‌ورزید✌️🏻🖤 حسین(ع)آموزگاربزرگ‌پایداری‌است..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#معرفی_شهید ●نام‌ونام‌خانوادگے: ⇦محمّد حسین حدادیان ●نام‌پدر: ⇦فرهاد حدادیان ●محل‌تولد: ⇦تهران ●تاریخ‌ولادت: ⇨۱۳۷۴/۱۰/۲۳ ●تاریخ‌شهادت: ⇨۱۳۹۶/۱۲/۱ ●محل‌شهادت: ⇦قتلگاه‌گلستان‌هفتم/تهران ●مدت‌عمر: ⇦۲۲ سال ●کتاب‌مربوط‌به‌این‌شهید: ⇦آرام‌جان
شهید احمد مَشلَب
#معرفی_شهید ●نام‌ونام‌خانوادگے: ⇦محمّد حسین حدادیان ●نام‌پدر: ⇦فرهاد حدادیان ●محل‌تولد: ⇦تهران ●تاری
. شهید‌محمّدحسین‌حدادیان‌،دنیایےنبودو به‌دنیاتعلّق‌نداشت... محمّد‌حسین‌پیروخطّ‌ولی‌فقیه‌بودوتمام مستحبّات‌وواجبات شرعےودینےراانجام می‌داد..🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍁🌷🍂🥀🌹🍁🌷🍂🥀🌹🍁🌷🍂🥀🌹🍁🌷🍂🥀🌹🍁 *"کرامت امام رضا در حق دزد* " تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام. رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار. "ابراهیم جیب بر کی بود؟!" از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد! حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!" رئیس کاروان با خودش گفت: خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال! اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم." رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده. بالاخره پیداش کرد! گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟ (ولی جریان خوابو بهش نگفت) ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین 50 تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! " رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم." فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!" ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم. کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن! اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد! رئیس گفت: "ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!" ابراهیم خندید و گفت: وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد! همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت: "ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟" چون "حضرت به من فرمودن،" حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟ ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت: یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟ از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید." و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت... مشهد... روبروی ایوان طلا... خیره به گنبد طلا... اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي....