هدایت شده از شهید احمد مَشلَب
اعمالقبلازخواب✨🌃
حضرترسولاکرمفرمودندهرشبپیشازخواب
وضویادتونباشه...🕊🍃؛
۱.قرانراختمکنید
۳بارسورهتوحید..🌿🍄؛
۲.پیامبرانراشفیعخودگردانید🍓🐾:
۱باراللهمصلعلیمحمدوالمحمدعجلفرجهم؛اللهمصلعلیجمیعالانبیاءوالمرسلین...🕊؛
۳.مومنینراازخودراضیکنید💚🖇:
۱باراللهماغفرللمومنینوالمومنات...🖤🌙؛
۴.یکحجویکعمرهبهجااورید🌚✨:
۱بارسبحاناللهوالحمدللهولاالهالااللهواللهاکبر...🕊؛
۵.اقامههزاررکعتنماز⛅️🦋:
۳باریَفْعَلُاللهُمایَشاءُبِقُدْرَتِهِ،وَیَحْكُمُمایُریدُبِعِزَّتِهِ..🌈؛
۶.خواندن آیت الکرسی💫
ایاحیفنیست؟!هرشببهاینسادگیازچنینخیرپربرکتی
محرومشوید...🌱
@moshleb1394
°🌿🖇°
{ #فنجانےشعر }
.
.
بےپناهۍ..
اگرازغصہبہخودمےپیچے🍃
بهبودهمهیغمهاحرمحسیناسـت..(:🌸
.
.
•[شایدڪمیشعرگویےوصفدلتنگےکند.
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب
✨﷽✨
⚠️ روایت یک داستان واقعی!
✍چند روز پیش کیف مدرسهای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپهای هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده.
💵 دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!»
📿 از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم!
گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما میخونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیدهاید و کار کردهاید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!»
📋 بعد هم دستهی قبضهاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی تهفیشِ قبضها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن!
🔹 اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیفها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدتها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر میکردم...
🔆 به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم.
❓ ما برای امام زمان چه کاری کردیم؟
🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج💚
@moshleb1394
خاطره ای از شهید حسین خرازی:📝
گفتند:" حسین خرازی را آورده اند بیمارستان."🏥
رفتم عیادت. از تخت آمد پایین، بغلم کرد.🤝
گفت:" دستت چی شده؟🤔 " دستم شکسته بود. گچ گرفته بودمش.🤕
گفتم: " هیچی حاج آقا ! یه ترکش کوچیک خرده، شکسته."😔
خندید...😃
گفت: " چه خوب! دست من یه ترکش بزرگ خورده، قطع شده
۰
فرمانده مکبّر
💙 فرماندهی لشکر، کم جایگاهی نیست. چند هزار نیرو تحت امر یک فرمانده لشکر قرار دارند و اوامرش را اطاعت می کنند.
💙 حسین خرازی فرمانده لشکر بودی که خیلی ها او را فاتح خرمشهر و یکی از موفق ترین و نام آورترین فرماندهان سپاه اسلام می دانند.
💙 برای نشان دادن اهمیت نماز، و اینکه بفهماند فرمانده لشکر خمینی در مقابل خدا و احکام شریعت، خاضع و مطیع است، وقت اذان رفت جلوی نمازخانه.
💙 چند نفر در #صف_اول برایش جایی باز کردند. حاج حسین #خرازی با همان خنده همیشگی اش از آنان تشکر کرد. رفت جلوتر و در میان بهت همگان، می کروفون را گرفت و ایستاد به مکبّری!
💙 همه از این کار او تعجب کردند. به طور معمول مکبّری را افراد کم سن و سال به عهده می گرفتند؛ اما این بار فرمانده یک لشکر فاتح و سربلند آمده بود و با افتخار برای اقامه فریضه الهی، تکبیر می گفت.
💙 این اقدام آموزنده شهید حسین خرازی، درسی فراموش ناشدنی برای همه نیروها بود و روحیه شان را دوچندان ساخت.
📚 قصه عاشقان؛ دعوت به #نماز در سیره شهیدان؛ ص 31.
🌱
:
•
.
سر تا پاش خاڪی بود
چشم هاش سرخ شده بود از سوز سرما!
دوماھ بود ندیده بودمش..
گفتم:حداقل یہ دوش بگیر، یہ غذایـے بخور،بعد نمــٰاز بخون
سرِ سجــٰادھ ایستاد.
آستین هایش را پایین ڪشید و گفت:"من با عجلھ اومدم ڪه نماز اول وقتم از دست نره."
•#شهیدابراهیمهمت•
🌼| @siahkali1368