eitaa logo
شهید احمد مَشلَب
543 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
5 فایل
کانال کاملی از شهیدBMWسوار🚘 ‌‌‌‌‌ شھادت‌آن‌است‌که‌متفـاوت‌بھ‌آخر ‌برسے... وگرنھ‌مرگ‌ڪھ‌پایان‌همھ‌قصھ‌هاست:) ناشناس‌کانال: https://eitaa.com/joinchat/1896087742Ca3b8ef428a کپی؟!حلالت رفیق🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب
اعمال‌قبل‌از‌خواب✨🌃 حضرت‌رسول‌اکرم‌فرمودند‌هر‌شب‌پیش‌از‌خواب وضو‌یادتون‌باشه...🕊🍃؛ ۱.قران‌را‌ختم‌کنید ۳بار‌سوره‌توحید..🌿🍄؛ ۲.پیامبران‌را‌شفیع‌خود‌گردانید🍓🐾: ۱بار‌اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمد‌عجل‌فرجهم‌؛اللهم‌صل‌علی‌جمیع‌الانبیاء‌و‌المرسلین...🕊؛ ۳.مومنین‌را‌از‌خود‌راضی‌کنید💚🖇: ۱بار‌اللهم‌اغفر‌للمومنین‌والمومنات...🖤🌙؛ ۴.یک‌حج‌و‌یک‌عمره‌به‌جا‌اورید🌚✨: ۱بار‌سبحان‌الله‌والحمد‌لله‌و‌لا‌اله‌الا‌الله‌و‌الله‌اکبر...🕊؛ ۵.اقامه‌هزار‌رکعت‌نماز⛅️🦋: ۳باریَفْعَلُ‌اللهُ‌ما‌یَشاءُ‌بِقُدْرَتِهِ،‌وَ‌یَحْكُمُ‌ما‌یُریدُ‌بِعِزَّتِهِ..🌈؛ ۶.خواندن آیت الکرسی💫 ایا‌حیف‌نیست؟!‌هرشب‌به‌این‌سادگی‌از‌چنین‌خیر‌پر‌برکتی‌ محروم‌شوید...🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@moshleb1394
°🌿🖇° { } . . بےپناهۍ.. اگرازغصہ‌بہ‌خودمےپیچے🍃 بهبودهمه‌ی‌غم‌هاحرم‌حسین‌اسـت..(:🌸 . . •[شایدڪمی‌شعرگویےوصف‌دلتنگےکند.
"🌹🍃" { #لالہ‌های‌دشت‌کربلا } . شهیدهمت‌می‌گفت: "علی‌وار"زيستن‌و"علی‌وار"شهيدشدن و"حسين‌وار"زيستن‌و"حسين‌وار"شهيد شدن‌رادوست‌دارم..(:🌿🕊 . •[دنبال‌شُهرتیم‌وپی‌اسم‌ورسم‌ونام..
دهه هشتادی واقعی را با امثال #علی_لندی بشناسیم، نه نسخه‌های فانتزی و پلاستیکی! ✍🏻 میثم مطیعی @moshleb1394
‏ملیکای ۹ ساله تو بیمارستان بستریه و رو در اتاقش نوشته لطفا آقایون یاالله بگن قبل ورود من امانت‌دار حجاب فاطمی‌ام خدا کنه دخترای ما هم که مکلف شدن، همین‌طور محجبه و باوقار باشن ، این ها هستند مادران آینده ،دانشمند و قهرمان پرور سرزمینمان 🌹
➣💭♥️ { #کلامِ‌بزرگان } . . حاجۍ‌پناهیان‌می‌گفتن: خودخواهے‌همیشہ‌بدنیست..👆🏻🌸 . . •[پرسیدن‌عارنیست..نداستن‌عاراست🗯]• @moshleb1394
مگه روزیِ ما دستِ خدا نیست؟! پس چرا انقدر گلِه میکنی! میرسونه دیگه(:💕
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب
✨﷽✨ ⚠️ روایت یک داستان واقعی! ✍چند روز پیش کیف مدرسه‌ای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپ‌های هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. 💵 دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» 📿 از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!» 📋 بعد هم دسته‌ی قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! 🔹 اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم... 🔆 به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. ❓ ما برای امام زمان چه کاری کردیم؟ 🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات 💚 @moshleb1394
خاطره ای از شهید حسین خرازی:📝 گفتند:" حسین خرازی را آورده اند بیمارستان."🏥 رفتم عیادت. از تخت آمد پایین، بغلم کرد.🤝 گفت:" دستت چی شده؟🤔 " دستم شکسته بود. گچ گرفته بودمش.🤕 گفتم: " هیچی حاج آقا ! یه ترکش کوچیک خرده، شکسته."😔 خندید...😃 گفت: " چه خوب! دست من یه ترکش بزرگ خورده، قطع شده
۰ فرمانده مکبّر 💙 فرماندهی لشکر، کم جایگاهی نیست. چند هزار نیرو تحت امر یک فرمانده لشکر قرار دارند و اوامرش را اطاعت می کنند. 💙 حسین خرازی فرمانده لشکر بودی که خیلی ها او را فاتح خرمشهر و یکی از موفق ترین و نام ‌آورترین فرماندهان سپاه اسلام می دانند. 💙 برای نشان دادن اهمیت نماز، و اینکه بفهماند فرمانده لشکر خمینی در مقابل خدا و احکام شریعت، خاضع و مطیع است، وقت اذان رفت جلوی نمازخانه. 💙 چند نفر در برایش جایی باز کردند. حاج‌ حسین با همان خنده همیشگی ‌اش از آنان تشکر کرد. رفت جلوتر و در میان بهت همگان، می کروفون را گرفت و ایستاد به مکبّری! 💙 همه از این کار او تعجب کردند. به طور معمول مکبّری را افراد کم ‌سن ‌و سال به عهده می ‌گرفتند؛ اما این بار فرمانده یک لشکر فاتح و سربلند آمده بود و با افتخار برای اقامه فریضه الهی، تکبیر می ‌گفت. 💙 این اقدام آموزنده شهید حسین خرازی، درسی فراموش ‌ناشدنی برای همه نیروها بود و روحیه‌ شان را دوچندان ساخت. 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به در سیره شهیدان؛ ص 31. 🌱
: • . سر تا پاش خاڪی بود چشم هاش سرخ شده بود از سوز سرما! دوماھ بود ندیده بودمش.. گفتم:حداقل یہ دوش بگیر، یہ غذایـے بخور،بعد نمــٰاز بخون سرِ سجــٰادھ ایستاد. آستین هایش را پایین ڪشید و گفت:"من با عجلھ اومدم ڪه نماز اول وقتم از دست نره." •• 🌼| @siahkali1368
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا