eitaa logo
شهید احمد مَشلَب
543 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
5 فایل
کانال کاملی از شهیدBMWسوار🚘 ‌‌‌‌‌ شھادت‌آن‌است‌که‌متفـاوت‌بھ‌آخر ‌برسے... وگرنھ‌مرگ‌ڪھ‌پایان‌همھ‌قصھ‌هاست:) ناشناس‌کانال: https://eitaa.com/joinchat/1896087742Ca3b8ef428a کپی؟!حلالت رفیق🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
!“••• ‏بـٰایَدخـٰاڪریزهـٰاۍجَنگ‌رابِڪِشـٰانیم‌ بِہ‌شَھر؛یَعنۍنَسلِ‌جَدیدرابـٰاشُھداآشِنـٰا ڪُنیم‌دَرنَتیجِہ‌جـٰامِعِہ‌بیمِہ‌مۍشَۅَدۅَیار بَراۍِاِمـٰام‌ِزَمـٰان‌،تَربیَت‌مۍشَۅَد...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↵شَھیـدسِیِـد‌مُـجتَـبۍٰعَـلَمـدار•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•♥️🖇• . صحراے‌جان‌بھانہ‌باران‌گرفتہ‌است، خیلۍ‌دلم‌براۍ‌شھیدان‌گرفتہ‌است!...✨ 🥀✨ 🌿(: - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
اسلام علیک یا صاحب الزمان 🌼 بخونید به نیت ظهور انشالله 🌟
نگاهی به دل ما بیانداز ..... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
|🌤✨| فواید ایستادن در اقامه نماز🍃 حالت تعادلی بدن و قسمت مرکزی مخچه که مسئول کنترل حرکات و اعمال ارادی بدن است با ایستادن در نماز تقویت می شود و زمانی که چشم ها در حین نماز خیره و ثابت به یک نقطه می مانند نواقصی همچون نزدیک بینی، رفع و بهبود می یابد؛ هم چنین آرامش فکری متعادل با تمرکز در نماز جریان پیدا می کند! ♥️⃟🔗¦↫'' 🌸⃟🔗¦↫ :)'
هدایت شده از تبادݪـ‌اٺ مذهبۍ❅ پیشنهادی هاۍ چهار شنبہ❅
استیکر بلد نیستی درست کنی؟! بیا در کانال زیر عضو شو بعد که عضو شدی به مدیر ۱ پیام بده برنامه ش رو واست میفرسته ❤️😍 ↯ https://eitaa.com/joinchat/739573825Cb4c2898b22 ۲ دقیقه بعد پاک کردم😞🖤
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘ 🌼☘🌼☘🌼☘ 🌼☘🌼☘ 『زیبایی از دست رفته』 #𝐏𝐚𝐫𝐭39 بلاخره عروس و داماد بوق زنان اومدن. مادر روی سر اسرا و رسول اسفند دود میکرد و من و دختر خاله ها هم نقل میپاشیدیم. مادر به سمت رسول و اسرا رفت و در آغوششون گرفت. منم به سمت اسرا رفتم و بغلش کردم. _داداش منو اذیت نکنیا مواظبش باش. خندید و لپم رو کشید. به سمت رسول رفتم و بغلش کردم و در گوشش گفتم: _دیدی اول تو داماد شدی؟(😁) _حالا فردا شب معلوم میشه! ترسیده به داداش رسول نگاه کردم.چشمکی زد و از کنارم رد شد...سرمو برگردوندم که اقا محمد و مادرشون رو دیدم که با اسرا و رسول سلام علیک میکردن و تبریک میگفتن. رسول چیزی در گوش آقا محمد گفت که باعث شد نگاهش به سمت من برگرده. همه که رفتن داخل خانه آقا محمد جلوی در وایستاد. رو بهش گفتم: _شما به رسول گفتین؟ _بلاخره آدم باید واسه ی یه سری چیزا غرورش رو کنار بزاره! نگاهش رو به زمین داد و گفت: _جوابتون چیه؟ _هرچی داداشم بگه! _خیلی جالبه آخه داداشتونم گفت هرچی خواهرم بگه!😂 خندم گرفته بود ولی جلوی خودمو گرفتم. _باید فکر کنم. نگاهش رو مظلوم کرد و دستشو گذاشت روی قلبش و گفت: _پس تکلیف اینجا چی میشه؟🥺 دیگه نتونستم جلوی خندم رو بگیرم و سرم رو پایین انداختم و آروم خندیدم. .................................................................. نویسنده بعد از نوشتن این پارت غش کرد:) تماام نویسنده:گاف✍🏻💜 @roomanzibaee بقیشو بیا اینجا بخووون ببین عطیه چیمیگه بهش😂👇 @roomanzibaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا