eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
338 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
832 ویدیو
55 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
مولای من‌مهدۍ‌جان.. اِۍ‌کاش‌هَمیشه یاوَرت‌باشَم‌مَن... دروَقتِ‌ظہـور،مَحضَرت‌باشَم‌مَن.. ھَرچَندکه‌نامه‌اَم‌سیاه‌است‌وَلۍ‌.! بگذارسپاه لَشکرت‌باشَم‌مَن❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محفل_معنوی_یا_مهدی_عج قرائت دعای پرفیض ندبه بیاد شهدای هفته چهارم آبان ماه : # شهید کریم صفری # شهید نصرالله سبزی # شهید محمد علی کامگار # شهید محمد رضا حمیدی # شهید عبدالرحیم اندایشگر # شهیداسماعیل حاجی پور # شهید عبدالحمید خسروی و بیاد شهدای عملیات آزاد سازی سوسنگرد همراه با مراسم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با نوای گرم: کربلایی هادی دیدار با روایتگری آزاده سرافراز ، یادگار دوران دفاع مقدس : حاج رحیم قنبریان زمان : جمعه 25آبان ماه ساعت۶:30صبح مکان :گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها ، کازرون صبحانه مهمان سفره امام زمان هستید https://eitaa.com/joinchat/3836674254C5c5aa0a99d
خستـه ام! ازهَـرآنچـه ڪِه مَـراوَصـلِ‌این‌دنیانموده دِلَم‌حـال‌وهَـواۍِ‌جمـعِ‌شھیدان‌رامۍخواهـد! 🕊
27.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج حسین پیروان (همرزم شهید) شهید علی اکبر پیرویان ❤️ اولین پزشک شهید دفاع مقدس کشور
شهید محمد مسرور❤️
حاج حسین پیروان (همرزم شهید) شهید علی اکبر پیرویان ❤️ اولین پزشک شهید دفاع مقدس کشور
وچقدر باعث افتخاره برای شهرستان کازرون اولین پزشک و اولین پرستار شهید دفاع مقدس کشور رو تقدیم این خاک پاک کردند❤️❤️
هَر کُجا نامِ تو بُردیم،فَقَط سوخته ایم سوختَن را،زِ سَراپای تو آموخته ایم
📖 انتشارات آسمان سوم ناشر تخصصی کتاب های دفاع مقدس📚 🏢شیراز، بلوار پاسداران، جنب باشگاه فجر 📚فروشگاه آسمان کتاب ، جنب ایستگاه مترو وکیل الرعایا 🆔️https://eitaa.com/asemane3
🔰🔰🌹کارگران حضرت زهرا (س)در شاهرود! 🔹تابستان ۱۳۶۳_شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندم‌هایشان بودند. فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم. گفتم: چه بهتر از این! پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندم‌هایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید. پیرزن پس از تشکر گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ مقداری هندوانه بیاورم! از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟ گفت: دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟ این کارها، دیگر از تو گذشته! عرض کردم: خانم شما که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمی‌دهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم. بانو فرمودند: نگران نباش! فردا کارگران از راه خواهند رسید. ... از خواب پریدم. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا می‌باشند. با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی. 📚 کتاب نبرد میمک، احمد حسینا https://eitaa.com/ka100313
همیشه برای گلی گلدون باش، که اگه به آسمون هم رسید، یادش نره ریشه‌اش کجاست!