✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
به نیت ظهور امام زمان عج و رفع مشکلات خادمین مجموعه و برای حاجت روایی تک تک شما اعضای محترم پرو فایل کانال عوض شد 🌸
انشاءالله به زودی زود فرج آقا جانمان امام زمان ارواحنافداه 🤲
#اللهمعجلالولیکالفرج 🤲
با سلام و احترام؛ به اطلاع میرساند با خبر شدیم متاسفانه والدهی مکرمه و معزز سرداران شهید آقامهدی و آقامجید زینالدین دچار حادثه شده و در بیمارستان بستری شده است و تا دقایقی دیگر عمل جراحی خواهند شد. از شما عزیزان برای سلامتی، شفای عاجل و عافیت کامل این مادر عزیز التماس دعا داریم.
ختم ۱۴ هزار صلوات برای سلامتی مادر بزرگوار و عزیز شهیدان زین الدین داریم به آیدی اعلام بفرماید اجر شما با شهدا
آیدی :@Zsh313
🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام مهدی و مجید زینالدین و سلامتی مادر عزیزشان صلوات🌷
#سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
#پنجشنبههاویادشهدا
🍂ای کاش همیشه رنگ غمها باشم...
در سنگر عشق، مرد تنها باشم....
🍂دلخستهام از خاطرهها، بگذارید...
گمنامترین شهید دنیا باشم...
🍃 پنجشنبه و یاد شهدا با ذکر صلوات🍃
💠شهید جلال افشار
🔸«صدای آهنگ مبتذلی که راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را آزار میداد. با متانت و به آرامی از راننده خواست تا یا نوار را خاموش کند یا صدایش را کمتر کند. راننده با حالت تمسخر گفت: «اگر ناراحتی پیاده شو! » زمستان بود و هوای سرد و بیابان تاریک و خطر حیوانات درنده، اما جلال قصد کرده بود تا وجدان راننده را بیدار کند.
🔹 دوباره رفت نزد راننده و گفت: «اگر صدای نوار را کم نکنی، پیاده میشوم. » راننده بی درنگ پا روی پدال ترمز گذاشت و ایستاد.
🔺جلال هم دل به دریای رحمت خدا زد و پیاده شد. اتوبوس هم رفت، اما هنوز دقایقی نگذشته بود که شجاعت و اخلاص جلال، کار خودش را کرد و راننده ایستاد تا جلال را سوار کند. این بار با خوش رویی جلال را تحویل گرفت و نوار را خاموش کرد».
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
أمن یجیب المضطـر
إذا دعاه و یکشف السوء...
با خبر شدیم متاسفانه والدهی مکرمه و معزز سرداران شهید آقامهدی و آقامجید زینالدین دچار حادثه شده و در بیمارستان بستری شده اند و تا دقایقی دیگر عمل جراحی خواهند شد ؛
از عموم عزیزان تقاضامندیم جهت شفای این مادر عزیز حمدی قرائت بفرمایند و التماس دعا داریم.
#سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹
🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج
🎁هدیه به روح مطهر امام ره و شهدا سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام
حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات کانال
و به نیت رفع موانع اشتغال و ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها 🍀
برای مادر شهیدان والا مقام زین الدین که در اتاق عمل هستند ویژه دعا کنید تا بسلامتی از اتاق عمل بیرون بیان
هدیه به شهزاده علی اکبر علیه السلام و امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا
و سالگرد شهادت شهدایی که در این ماه به شهادت رسیدند.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻
🕊شهید ابن علی امامی پناه
🕊شهید ابولقاسم امامی پناه
🕊شهید مجید قربانخانی
🕊شهید محمد هادی ذوالفقاری
🕊شهید سجاد زبرجدی
🕊شهید آرمان علی وردی
🕊شهید امیر حاج امینی
🕊شهید محسن حججی
🕊شهید حاج محمد ابراهیم همت
🕊شهید رحمان طیبی
🕊شهید حسین خرازی
🕊شهید سیدعباس هاشمی
🕊شهید طلبه نجف کاظمی
🕊سردار سرلشکر شهید دکتر مجید بقایی
🕊شهید ابراهیم هادی
🕊#شهید_رحمان_مدادیان
🕊سردار سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی
🕊سردار شهید حبیب الله شمایلی
🕊شهید محمد رضا درویش پسند
🕊شهید خسرو ذره
🕊شهید داوود دانایی
و شهید والامقام
🕊#شهید_مصطفی_صدرزاده
🕊#شهید_مهدی_صابری
🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀
مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده.
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
برای گرفتن جز مورد نظر به بنده پیام بدهید .
👇👇👇👇👇
@ebrahim36
﷽📖جزء۱ ✅✅
﷽📖جزء۲. ✅
﷽📖جزء3. ✅
﷽📖جزء4. ✅✅
﷽📖جزء5⇦✅
﷽📖جزء6. ✅✅
﷽📖جز7 ✅
﷽📖جزء8⇦✅
﷽📖جزء9⇦ ✅
﷽📖جزء10⇦✅
﷽📖جزء11 ✅✅
﷽📖جزء12 ✅
﷽📖جزء13 ✅✅
﷽📖جزء14✅
﷽📖جزء15 ✅
﷽📖جزء16⇦ ✅
﷽📖جزء17. ✅✅✅✅
﷽📖جزء18⇦✅✅✅
﷽📖جزء19✅✅
﷽📖جزء20✅✅ ✅
﷽📖جزء21 ✅
﷽📖جزء22⇦✅
﷽📖جزء23⇦✅
﷽📖جزء24⇦✅✅
﷽📖جزء25 ✅
﷽📖جزء26 ✅✅✅✅✅
﷽📖جزء27⇦✅
﷽📖جزء28⇦✅
﷽📖جزء29⇦✅
﷽📖جزء30✅✅
اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
برای اطلاع از باقی مانده جزء ها به کانال زیر مراجعه کنید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#التماس_دعا
حضور شهدا تو مجالس های ما
ای شهید عزیزم مواظب ما هم باش
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
الهی شکر عمل انجام شد الان از ریکاوری آوردن بیرون با دعای شما همراهان عزیز
خواهر بزرگوار شهیدان زین الدین خبر دادند که خدا رو هزاران مرتبه شکر 🤲🤲🤲🤲
خدا رو شکر و تشکر از همه ی شما بزرگواران دو تا ختم ۱۴/۰۰۰ صلوات برای سلامتی مادرصبور و عزیز شهیدان زین الدین فرستاده شد تا الان ۲۸/۰۰۰ صلوات توسط ارادتمندان شهدا فرستاده شده ان شاالله حاجت روا شوید .
1040_Komeil.Karimi_YasDL.com.mp3
37.45M
دعای کمیل🤲
اللهم اغفر الذنوب التی تهتک العصم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
سلامی به محضر ارباب وعرض ارادت به نیابت از :
🌹برادران شهیدمان...🌹
#ابراهیم_هادی🌷
#رحمان_مدادیان🌷
✨حسین من بیا واین دل شکسته را بخر....✨
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
🌸🍃 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم رب الشهداء والصدیقین🌹
به وقت قرارعاشقی...🌺🍃
روایت رمان گونه زندگی... 🌷🌷
#شهید_مجید_قربانخانی🕊🌸
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
💐#مجید_بربری #قسمت_48 سال نود و یک بود.یکی از دوستام گفت:من امروز برا بچه های دبیرستان آش پختم.به
💐#مجید_بربری
#قسمت_49
رو سر و شونه هاش گل مالیده بود و محکم سینه میزد و میگفت:
_بچه ها!درست عزاداری کنید،معلوم نیست سال بعد،کی باشه،کی نباشه.
من پیش خودم می گفتم:
مجید ماه صفر به دنیا اومد و ماه صفر هم شهید شد.هرسال توی ماه صفر،یه اتفاقی براش می افتاد که ما تا یه مدتی،فقط خداروشکر می کردیم که این دفعه هم به خیر گذشت. اتفاقات یکی دو تا که نبود؛یه سال سرش شکست و اونقدر خون اومد که ترس ورم داشت.اندازه یه انگشت،توی سرش خالی شده بود،که به خیری تموم شد. یه سال از موتور افتاد و من چه کشیدم،تا مجید حالش خوب شد و راه افتاد.جای دندون سگه،روی پاهای بچه ام مونده بود.همه اینها یه طرف،امان از اون موقعی که چاقو خورده بود.این بار هم خدا بهش رحم کرد.شهادت مجید هم توی ماه صفر بود،که این مرحله زندگیش رو خدا،خیلی عالی به خیر و خوشی تموم کرد.مجید من خوش لباس و خوش پوش هم بود.رفقا بهش می گفتن:مجید!تو اگه گونی هم تنت کنی،بهت میاد. ما باید نصف پاساژهای تهرون رو،زیر پا بذاریم تا بتونیم،یه لباسی برا خودمون پیدا کنیم،که بهمون بیاد.
هفته ای نبود که برا خودش کتونی،يا تی شرت و شلوار لی نخره،همه هم گرون.از بچگی دوست نداشت لباس خونه بپوشه.میخواست بخوابه هم،به قول ما با لباس پلو خوریش می خوابید.یه وقت هایی بهش گیر می دادم که مجید،کمتر لباس بخر!یا سر مدل لباس هاش بهش پیله می کردم. چندتایی عکس از جوونی های باباش پیدا کرده بود و نشون من و خودش داد.گفت :ببین!این عکس جوونی های افضل،اینقدر به من گیر الکی نده،ببین آقا چه تیپی میزده.
مجید تحت هر شرایطی به خانواده اش اهمیت میداد.اهمیتش به حدی بود که جونش را هم،برای خانواده اش می داد.مامان عفتم تازه فوت کرده بود و من دل و دماغ هیچ کاری نداشتم.مجید هرکاری می کرد تا من رو،از اون حال و روز در بیاره.یه روز که از بیرون برگشته بودم خونه،دیدم مجید لامپ وسط هال رو عوض کرده و جاش،یه لامپ خیلی بزرگ بسته،جا میوه ای رو پرِ انواع و اقسام میوه کرده و بشقاب های نو و مخصوص مهمون رو هم،روی میزهای عسلی چیده.وارد خونه که شدم،چشات داشت چهارتا می شد. با تعجب پرسیدم:مجید چه خبره؟کی قراره بیاد خونمون؟
_هیچ کی!مگه قراره کسی حتما خونمون باشه؟
_لامپو چرا عوض کردی؟
_من با اون کوچیکه حال نمی کنم!فعلا تا یه چند وقتی این بزرگه باشه.
_میوه ها چیه گذاشتی،برا کی این همه میوه خریدی؟
_برا هیچ کی!گفتم شاید کسی بیاد خونه مون،اگه کسی هم نیاد،برا خودمون. بده؟
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
💐#مجید_بربری
#قسمت_50
مجید همه چیزش را پای رفیق می ذاشت،می گفت:آدم باید حال خرابش رو،واسه خودش نگه داره و با حال خوب بره پیش دوست و رفیقاش.روی هر حرفی که میزد،واقعا می ایستاد.اگه هزارو یک،گیر و گرفتاری داشت،هروقت پیش دوستاش بود،خنده از لبش کنار نمی رفت.کاری هم می کرد که دوستاش هم شاد و خندون باشن.یه روز مجید و دوستاش جمع بودن.یکی میپرسه:((اون کیه که از همه چیزش،برا رفیقش می گذره،حتی پاش بیفته،لباس تنش رو هم برا کمک یه رفیق،در میاره؟هرکدوم از دوستاش،اسم یکی رو میاره.چند تاشون میگن؛برادرم حسن یه همچین آدمی یه،به قول معروف لوطی و با مرامه.اما آخرش همه جمع به این نتیجه میرسن که مجید،دست داییش حسن آقا رو از پشت بسته.توی هرکاری،مرد و مردونه پای رفیق،پای خانواده اش می ایستاد.تو دعوا میرفت برا رفیقش،کتک میزد و کتک هم می خورد.تو عروسی و عزا،وقتی مراسم تموم میشد و برمی گشت خونه،دو دست لباس نشسته یا پاره کرده داشت.چون می خواست برا صاحب مجلس،سنگ تموم بذاره.یادمه یه خانمی پسرش فوت کرده بود و نمی تونست برا پسرش مراسم بگیره،مجید دوره افتاد،پول جمع کرد و یه مراسم درست و حسابی براشون گرفت.بعد از اون ماجرا،با مرتضی کریمی که آشنا شد،با هم پول از این طرف و اون طرف می گرفتن و بسته های غذایی درست می کردند و توی مناطق محروم و حاشیه شهر،بین افراد نیازمند پخش می کردن.مجید علاوه بر همه اینها،خوش گذرون هم بود.پنج میلیون تومن از وام های خونگی به اسمش دراومد.هرروز یه ماشین مدل بالا کرایه میکرد و ما را با خودش میبرد این طرف و اون طرف گردش.ما تصمیم داشتیم این پول رو سرمایه ش کنه و یه چیزی بریزه تو مغازه ای که داشتیم و یه کاری شروع کنه.اما سر بیست روز اون پولو تموم کرد.عادت نداشت و نمیتونست ،سر یه کاری ثابت بمونه.هریکی دو ماه سر یه کاری بود،بعد ولش میکرد.مجید من،پسر شوخی بود.گاهی ازش می پرسیدن بچه کجایی؟نمی گفت یافت آباد،می گفت:من بچه یافترانیه ام.یافت آباد و زعفرانیه رو،قاطی هم میکرد و یه اسم جدید از خودش می ساخت. گاهی هم می پرسیدن :ماشینت چیه؟چون اونموقع وانت داشت ،وانت و زانتیا رو باهم مخلوط میکرد و میگفت؛وانتافه دارم!😅
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian