9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد حسن محمودی
🔸اشتیاق #امام_زمان علیه السلام به خودت را دست کم نگیر.
👌 انتظار دو طرفه است امام نیز منتظرماست تا برگردیم به سوی او و در هوای او باشیم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها🍃🌹
دعاهفتمصحیفهسجادیه۩فانی.mp3
1.98M
📖 دعای هفتم صحیفه سجّاديه
▪️ یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ
🎙 با صدای علی فانی
خواندن اين دعا به عنوان یک عملی مجرب برای نجات از بلا ها و فتنه های آخرالزمان است
#دعا
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها🍃
دعاهفتمصحیفهسجادیه۩فانی.mp3
1.98M
📖 دعای هفتم صحیفه سجّاديه
▪️ یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ
🎙 با صدای علی فانی
خواندن اين دعا به عنوان یک عملی مجرب برای نجات از بلا ها و فتنه های آخرالزمان است
#دعا
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها🍃
دعاهفتمصحیفهسجادیه۩فانی.mp3
1.98M
📖 دعای هفتم صحیفه سجّاديه
▪️ یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ
🎙 با صدای علی فانی
خواندن اين دعا به عنوان یک عملی مجرب برای نجات از بلا ها و فتنه های آخرالزمان است
#دعا
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها🍃
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪴 خون پاک شهدا منتظر توست، بیا...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج....
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
دو چیز هیچوقت از یادِ آدم نمیرود!
دوستان خوب
و روزهای خوب ...
عکس:رزمندگان لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر صاحب الزمان
🌿
قسمتی از وصیتنامه شیخ هادی
در سال ۱۳۹۳ :
دنیا دیگر طبیعی نیست
الان دو جهاد درپیش داریم اول جهاد نفس که واجبتر است
زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت
حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید!
چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید
یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟
امام زمان (عج) را تنها نگذارید ..
🌱
از حمایت شما سپاسگزاریم ♡
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نجف_اشرف
| دوستاتو با شیخ هادی آشنا کن |
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
🔻غلامرضا همیشه آرزو داشت که به اسلام خدمت کند و میگفت: «دعا کنید بتوانم خدمتگزار خوبی برای اسلام و مستضعفان باشم».
🔻غلامرضا عاشق شهید و شهادت بود و همیشه در مراسم استقبال از شهدایی که به کرمان میآمدند و نیز یادوارههای شهدا حضوری فعال داشت.
🔻دو فرزندم مونس ۶ ساله و محمودرضا ۲ ماهه هستند و دخترمان رابطه خوب و دوستانهای با پدرش داشت و همسرم نیز سعی میکرد در رفتارهای خود بهگونهای عمل کند که دخترمان از وی الگو بگیرد.
🔻غلامرضا شهریورماه به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمودرضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان، همسرم کنارم باشد. هنگامی که این پیغام را به ایشان دادم، گفت: «اینجا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم» و من هم قبول کردم.
🔻وقتی محمودرضا به دنیا آمد، همسرم به من پیغام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستید، زیرا میترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابستهاش شوم.
🔻مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود، تا اینکه تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد، به وی گفتم: «به اتفاق بچهها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم» و او بسیار خوشحال شد و کارهای سفر ما را از آنجا پیگیری کرد و گفت: «شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود»، اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم.
🔻روزی که ما به سوریه رسیدیم، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یادماندنی من و مادرش، غلامرضا را بعد از چهار ماه در سوریه ملاقات کردیم و او فرزندانش را در آغوش کشید و آنها را غرق بوسه کرد.
🔻وقتی خبر شهادت غلامرضا را به ما دادند، مونس گوشه اتاق گریه میکرد. از او سؤال کردم چرا گریه میکنی؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ چون ما هنوز به مونس نگفته بودیم که پدرت شهید شده و نمیدانستم چطور به یک بچه ۶ ساله بفهمانم که دیگر پدرت را نمیبینی. مونس گفت: «وقتی در سوریه بودیم بابا من را در آغوش گرفت و گفت: «اگر من شهید شدم غمگین و ناراحت نباشید، من زندهام و همیشه در کنار شما هستم.»».
🔻غلامرضا درباره نماز اول وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش میکرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم و همیشه دعا میکرد که فرزندانمان سرباز امام زمان (عجل الله) باشند. من نیز سعی میکنم تا مونس و محمودرضا را طوری تربیت کنم که وی آرزو داشت.
🔻غلامرضا عاشق شهید «فرخ یزدانپناه» بود و در کارها از او کمک میخواست و به وی متوسل میشد. وی همیشه تأکید داشت: «آرزو دارم شهید شوم تا مادرم جلوی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) عزتمند و سربلند باشد» و اکنون درست است که غلامرضا کنار ما نیست، ولی میدانم بزرگترین سعادت دنیا نصیبمان شده است و من امیدوارم لیاقت این نعمت بزرگ را داشته باشیم.
چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سالها با من است و آن را از خودم جدا نمیکنم».
✍راوی:همسر شهید
🌷ولادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ کرمان
🌷شهادت : ۱۳۹۶/۱۱/۵ سوریه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهید_فرخ_یزدانپناه
#شهید_مدافع_حرم_غلامرضا_لنگری_زاده
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هردویمان بود. من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید 20 دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: «پیاده شو فاطمه! با ماشین راه بیا!» می گفتم: «من که از بسیج حقوق نمی گیرم، فکر کن روزی یک تومن به من حقوق می دی. این یک تومن رو بذار به حساب کرایه ماشین.» می گفت: «ما نباید باعث بشیم مردم به غیبت و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی ده کسی به او تهمت بزنه. ما هم ناسلامتی آدم عاقلیم دیگه، نیستیم؟»
✍راوی:همسر شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سردار_شهید_حمید_باکری
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
شوخی های حاج حسین هم دیدنی بود. وقتی دستش در عملیات خیبر قطع شد، اصفهان که بودم هر روز می رفتم عیادتش. یک بار پرسید ازدواج کردی یا نه؟ وقتی جواب منفی مرا شنید. اصرار کرد که یکی از خواهر هایم را می خواهم به تو بدهم و چه کسی بهتر از تو.
من خیس عرق شده بودم. موقع رفتن گفت: من خبرش را به مادرم می دهم. شما هم برو مقدمات کار را انجام بده و به خانواده ات بگو.
فردای آن روز علی رضا صادقی را دیدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. کلی به من خندید.
می گفت: حاج حسین اصلا خواهر ندارد. تازه فهمیدم سرکار بودم.
روز بعد با هم رفتیم مشهد. موقع برگشت حسین مرا کنار خود نشاند. من که هنوز از درس قبلی عبرت نگرفته بودم، گفت: یک مطلبی هست که فقط به تو می توانم بگویم. گوشم را بردم کنار دهنش. ناگاه کمرم تیر کشید. وقتی بطری آب یخ را خالی کرد، پشت کمرم، گفت: خوب! حالا دیگر با تو کاری ندارم.
✍راوی غلامحسین هاشمی
برگرفته ازکتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#شهید_رحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
🆔 @shahidmedadian
بار خدایا؛
وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛
از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛
ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج