eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
656 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 💫 رمان 👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂💚🍂💚﷽💚🍂 💚🍂💚🍂 🍂💚🍂 💚🍂 🍂 ✍️ 🔸 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 🔸 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 🔸 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 🔸 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 🔸 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 🔸 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 🔸 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 🔸 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده:  🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌ 🍂 💚🍂 🍂💚🍂 💚🍂💚🍂 🍂💚🍂💚🍂💚
♨️نمازشب در سیره شهدا 💠شهید احمد عبداللهی 🔸احمد یک عمر با دعا و نماز زندگی کرده بود؛ آن هم در دوره فساد پهلوی. اذان که می گفت تمام بدنش می لرزید و کسانی که صدایش را می شنیدند، گریه می کردند.  شهید قاسم سلیمانی عاشق اذانش بود. نمازها را هم پشت او به جماعت می خواندیم. 🔸در هر فرصتی از جمع فاصله می گرفت و مشغول نماز می شد. هر چه اصرار می کردم که این چه نمازی است که می خوانی؟ پاسخی نمی داد. آخرش اصرارم به زبانش آورد. داشت قضاهای نماز شبش را می خواند. 📚کتاب رندان جرعه نوش  🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲دعای شهید حاج قاسم سلیمانی برای خانواده ی شهدا ⚪️از خدا می خواهیم خدا به همه ی ما توفیق معرفت بده ، شناخت بده و قدرت استقامت در راه شهدا را بده... 🔴خدایا ان شاءالله فرزندانشان را منشأ افتخارات آنها قرار بده... 🔵به همسران بزرگوارشان صبر عطا کند... ⚪️و به پدران و مادران شهدا طول عمر و صبر عطا کند... الهے شادے_روح_بلند_وآسمانے_شون صلـــــــــواتــــــــــــــ🌷 شبتون بخیر ونیکی بدعا وآمین آقا امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام💥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌻 السلام علی شهدای ❤️❤️ سلام به دوستان ✋ امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم... طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛ « زنگہ داشتن یاد ، کم تر از نیست ... » اللهم عجل لولیک الفرج🤲🌸 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🇮🇷 @shahidmedadian
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀❣ 🎙با صدای آقای ❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
💚 خوش بحال قلب‌هایی، که هر صبح؛ رو به یاد تـــو، باز می‌شوند...🌤 طراوت همه عالم... در گروی تکرار یاد تـــوست حضرت صاحب دلم! 🌱 ✋🏻سلام‌تنہادليݪ‌طࢪاوت‌زمین❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸 🕊زیارتنـامـه ی 🕊 🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱 🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 🇮🇷 @shahidmedadian
4_5829913041935796495.mp3
3.29M
صوت دعای ندبه به نیابت از شهدای گمنام باشد نگاه شهدا بدرقه راهمون🤲 🍃🌺🍃 چند صبح جمعه به انتظار او نخوابیده ای❓🥀🥀💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها💔 ❤سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج❤ 🌹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻💔
جمعه‌شد...! آقانگاهم‌بَردَراست...🥀 درفـراق‌یارآهـم‌ازسراست...💔 +بیاتاجوانم‌بده‌رخ‌نشانم:)! 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□🌴□ ســــــــــــــــــــلام و رحمت و خدا 😍 یه عده هنوز خوابالو هستن😉 یہ عده زیرپـــــــــتوے گرم سرکي به گوشے میکشن😴😅 یہ عده پاے سفره نشستن 😍 و... دم همــــــــــتون گرم همین ڪه هستے خداروهزار مرتبه شڪر 🌱 امروز یه روز عالیہ...😌 چطـــــوࢪے عالےترش ڪنیم ⁉️ با خوشحال ڪردن بقیہ 😍 بیا امروز یہ ماموریت بہ خودمون بدیم اینڪه بہ هرڪی رسیدیم خوشحالش ڪنیم 🌱 حالا باهࢪڪار ساده اے خوشحالے بنده ها خوشحالے خداست این یه روایت معتبࢪه ..❤️ پس نمیخواے ڪه خوشحالے خدا رو از دست بدے ڪه ...😌 گࢪه گشا باش یه بنده بامعرفت باش خدا هم مےبینہ هم جبران مےڪنه🍃  🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
1⃣ خاطره خواهر شهید محسن حججی : «(محسن) صلوات خیلی دوست داشت؛ پشت ماشینش «صلوات» نوشته بود؛ اسمش توی تلگرام «صلوات» بود!» 📚 کتاب «سربلند، ص 51» 2⃣ خاطره دوست شهید حججی : «انگار با همین نذر و چلّه هازنده بود؛ از خودش شنیدم که دانشگاه را هم به زور همین «چلّه بستن ها» قبول شده؛ ختم های «صلوات» و زیارت عاشورا! 📚 کتاب: سربلند،ص۱۱۴ روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی  🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
🍂 برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و مقام معظم رهبری و شادی روح تمامی عالمان ربانی و شهدای اسلام، بخصوص شهید مدافع حرم سه شاخه گُل هدیه کنید 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاههایتان ... تسبیح ذکرخداوند بود...✨ که اینگونه دلنشین مانده است😍 صبح دلنشینی میشود با نگاه شما📿 ✨ کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 ✅ @rafiq_shahidam96  🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
مھدے‌جـٰان✨ من گره کور ظھورت هستم! 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مادر شهید اصغر پاشاپور: تا زمان شهادت حاج قاسم نمی‌دانستم اصغر همراه همیشگی سردار است ♦️13 بهمن سالروز شهادت فرمانده مدافع حرم حاج اصغر پاشاپور  🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شهید مصطفی صدر زاده از سردار شهید حاج حسین بادپا هیچ فرمانده مقاومی مثل شهید حاج حسین بادپا نداشتیم. مثل شهید حاج حسین بادپا مقاوم باشد. از دشمن نترسد و مقاومت کند.   ✅ @rafiq_shahidam96 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌