خدایا
ما رو تو تشخیص مصلحت ها و اولویتهای زندگی گیج و گمراه مپسند...
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵فیلمی از دعای شب قدر و
لحظه شهادت آیت الله سلیمانی
و تصویری پس از شهادت
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 لالایی مادر شهید مجید قربانخانی با پیکر شهیدِ آشوری
🔹️ مادر شهید مجید قربانخانی به جای مادر مرحوم این شهید وطن برایش لالایی خواند.
◇ پیکر شهید جانیبت اوشانا پس از ۳۸ سال شناسایی شده است.
#شهیدمجیدقربانخانی
┄┅┅❅❁❅┅┅
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆
#فرمانده_قلب_ها ♥️
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت بیست و دوم #خاطرات_شهیدتورجی_زاده یا صاحب الزمان(عج) را
بچه ها با حالت خاصی به من نگاه می کردند. نمی دانستم چه بگویم.یکدفعه دیدم از دور چند نفر با لباس پلنگی به سمت ما می آیند! آنها از لابه لای درختان به ما نزدیک می شدند!
ما سریع در پشت درختان و صخره ها مخفی شدیم. دیگر نه راه پس داشتیم نه راه پیش!
دقایقی بعد سرم را کمی بالا آوردم. خوب به چهره آنها خیره شدم. اخمهایم باز شد. خوشحال شدم.آنها را می شناختم.
برادر نوروزی از فرماندهان گردان یا زهرا علیها السلام به همراه چند نفر از نیروهایش بود. با خوشحالی از جا بلند شدم. فریاد زدم و صدایشان کردم.
همه از جا بلند شدیم. آنها هم با خوشحالی به سمت ما آمدند.
گفتم: بچه ها دیدید! دیدید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ما رو تنها نگذاشت. لحظاتی بعد با چشمانی اشکبار در آغوش هم بودیم.
با هم حرکت کردیم. تعدادی دیگر از بچه ها آمدند و به ما کمک کردند. یک گروهان از گردان در آنجا مستقر بود.
آنها به طور اتفاقی پوتینهای روی آب را می بینند. از مدل پوتین و خون تازه روی آن می فهمند که هنوز نیروهای ما در اینجا هستند.
بعد به دنبال ما می آیند. اما ناامید می شوند و بر می گردند.لحظاتی بعد فریادهای یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می شنوند. ایشان به دنبال صدا می آیند و ما را پیدا می کنند. اما بنده این را فقط عنایت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می دانم.
بچه های گردان از دیدن ما تعجب کردند. همه ما زخمی بودیم. با لباسهایی پاره و خونی. با پیوستن به نیروها کمی غذا خوردیم. آن هم بعد از چهار روز! بعد با هم به سمت عقب حرکت کردیم.
آنها هم راه را گم کرده بودند. در یکی از روستاها با کمک مردم محلی راه را پیدا کردیم. کمی هم غذا از آنها گرفتیم. وقتی به مرز رسیدیم با هلی کوپتر به عقب رفتیم.
عملیات والفجر 2 برای ما به پایان رسید. هر چند در محور ما مشکل بوجود آمد. در محور ما سرداری نظیر حجت الاسلام مصطفی ردّانی پور فرمانده آسمانی و اسطوره بچه های اصفهان و فرمانده سپاه صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به خدا رسید.
ایشان در مرحله بعدی عملیات بچه ها را به عقب فرستاد. بعد هم تنهای تنها با خدا همراه شد. ماند تا بچه ها به عقب بروند. او می خواست گمنام بماند و اینگونه شد.
اما در محورهای دیگر کار با موفقیت همراه بود. دشمن با تلفات سنگین مجبور به عقب نشینی شده بود. به هر حال ما را به عقب بردند. مدتی در بیمارستان بودم. یک ماه بعد مرخص شدم1.
1.نوار شماره1 مصاحبه تبلیغات لشگر14 با شهید تورجی تاریخ20/9/65 اردوگاه شهید عرب
#ادامه_دارد......
📚 کتاب یازهرا
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🎬#فیلم_استوری
🕊چه زیباست این تقدیر ...
🔰بخشی از وصیتنامه شنیدی یک شهید آشوری
📸تصاویری از وداع "شهید جانی بت اوشانا" در معراج شهدا 🌷🍃
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
💫🌷💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه ما مدیون شهدا هستیم
همه ما شرمنده شهدا هستیم
انقلاب ایران و نهضت امام خمینی ره نور است اما توانایی شناخت نور را نداشتیم
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
بسماللهالرحمنالرحیم🌻
🔄شروعفعالیت..
روزتونشهداییوپربرکت✨🤗
∞🧡∞
#سلام_امام_زمانم
درد درمان میشود
با ذکر يا مهدی مدد
سخت آسان میشود
با ذکر يا مهدی مدد
بس که آقايم
غريب است و ندارد ياوری
چشم گريان میشود
با ذکر يا مهدی مدد
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ
#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک
#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
دیدی وقتی یه آشنای قدیمی رو میبینی چطور
باهاش گرم میگیری؟
هی میگی دلم برات تنگ شده!
ولی...
یه آقایی هست...💔
هیچکس بهش نمیگه دلم برات تنگ شده!
حواسمون به امام زمان مون باشه✋🏻
نکنه بین شلوغی های زندگی
فراموششون کنیم ...🥀
اللهم عجل لو ليك الفرج
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
من یقین دارم چشمی که به
نگاه حرام عادت کند،
خیلی چیزها را از دست میدهد.
چشم گنهکار لایق
شهادت نمی شود.
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
وصیت نامه شهید محسن حججی 💖
از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم
فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛
همواره علی ابن ابی طالب امیر المومنین
را الگو و پیشوای خود قرار دهید
واز شهداء درس بگیرید...
همیشه برای خدابنده باشید که اگر
این چنین شد بدانید عاقبت همه ی
شمابه خیر ختم می شود...
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان 👇
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷﷽🌷
📺 حتماً ببینید
📽 استوری《یاد سردار دلها》
⭐️ سردار فلاح زاده جانشین نیروی قدس سپاه:
🌷《زمانی که اطراف حلب،
فرودگاه دمشق،
تدمر در محاصره کامل بود،
با وجود اینکه حاج قاسم جانباز دوران هشت سال دفاعمقدس بود
و نمیتوانست در ارتفاع پرواز کند،
ماسک اکسیژن میزد
و به عنوان اولین فردی بود
که با هلی کوپتر یا هواپیما
در میان محاصره فرود میآمد.》
🌷🍃🌸💠🌸🍃🌷
🌷نثار روح مطهر سردار دلها شهید "حاج قاسم سلیمانی" صلوات🌷
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
♨️چگونه هر لحظه با امام زمانمان باشیم؟!
🔸اگر میخواهیم دچار خسران و ضرر نشویم باید با امام زمانمان همراه شویم.
در طول روز، هر لحظهای که بر ما میرسد بگوییم:
آقا جان، ما میخواهیم با شما باشیم «مَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ». یک لحظه نشود که از شما جدا شویم.
⁉️چطور میشود انسان با امام زمانش باشد؟
⁉️آیا یک خانم خانهدار میتواند دائم با امام زمان ارواحنافداه باشد؟
✅بله.
👈صبح که از خواب بیدار میشود هر کاری را که میخواهد انجام بدهد، نیت کند برای امام زمانش باشد.
✔️ #تربیت_فرزند برای امام زمان ارواحنافداه؛
✔️ #همسرداری ، برای امام زمان ارواحنافداه؛
✔️صبحانه آماده میکند همسرش بخورد و سر کارش برود، برای امام زمان ارواحنافداه؛
✔️اگر لباس میشوید برای امام زمان ارواحنافداه؛
✔️اگر غذا میپزد، برای امام زمان ارواحنافداه.
👌آنوقت سختیهای کار برایش شیرین و لذّتبخش هم میشود. دیگر توقع مزد و اجر و تشکر از بقیّهی مردم ندارد. چون میداند برای امام زمان ارواحنافداه کار کرده است.
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت در نظر شهید ابراهیم هادی💔
🎙#استاد_رائفیپور
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀. .پنج شنبه ها
و میهمانی سامراء. .🥀
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
📹 ببینید | قسمت هایی از مراسم یادواره شهید حاج حسین بادپا را که در گلزار شهدای کرمان در حال اجراست.
#شهید_حسین_بادپا
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
💠شلوار یخ زده و پاهای خونی
آخرین مسئولیتش فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند."
یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود
#شهید_سیداحمد_پلارک
#سالروز_ولادت
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#پنجشنبه_های_شهدایی
#پنجشنبه_ها_با_یاد_شهدا
🌱رفته بودم سفــری سمـتِ دیـارِ شهـــدا
کـه طــوافـی بـکنـم دورِ مــزارِ شهــــدا...
🌱بـه امیدی که دلِ خسته هوایـی بخورد
و تبــرّک شـود از گــَرد و غبــارِ شـهــدا...
🌱آخـرین خطِ وصـایـای دلِ مـن ایـن است
کـه مـرا خـاک سپـاریـد کنــارِ شهـــــدا...
🍃 پنجشنبه و یادشهدا با ذکر صلوات🍃
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
بچه ها با حالت خاصی به من نگاه می کردند. نمی دانستم چه بگویم.یکدفعه دیدم از دور چند نفر با لباس پلنگ
🌷🇮🇷
🇮🇷🌷
بسم ربِّ زهـــرا سلام الله
قسمت بیست و سوم
#خاطرات_شهیدتورجی_زاده
کانی مانگا
راوی:
نوار مصاحبه شهید تورجی و خاطرات دوستان
از بیمارستان مرخص شدم. یک روز در اصفهان بودم.اما طاقت ماندن نداشتم. دوباره راهی شدم. رسیدم به دارخوئین. در آنجا به گردان امیرالمومنین علیه السلام رفتم. فراموش نمی کنم. ما چه روزها و شبهایی را در این شهرک سپری کردیم. یاد شهید هدایت و دیگر رفقا بودم.
برادر خسروی فرمانده گردان بود.به سراغ من آمد. می خواست در گردان مسئولیت قبول کنم. اما قبول نکردم.
هر روز برنامه های آموزشی داشتیم. روز موعود فرا رسید. حرکت نیروها به سمت منطقه غرب آغاز شد.
اردوگاهی در منطقه غرب بود به نام اردوگاه لوله! البته اسمش چیز دیگری بود. اما آنقدر لوله در اطرافش بود که به اردوگاه لوله معروف شده بود. اردوگاه در حوالی سّد و حدت قرار داشت. در منطقه کردستان.
ایام محرم آنجا بودیم. با بچه های گردان دسته عزاداری راه انداختیم. روز عاشورا همه گردانها حرکت کردند و به سمت سّد آمدند.
عزاداری باشکوهی در آنجا برقرار شد. بعد هم نماز جماعت. حاج حسین خرازی هم شده بود مکّبر.
آخرین روزهای مهر سال 62 بود. خبر شروع عملیات همه جا پیچید. نیروها آماده شدند. گردان امیرالمومنین علیه السلام خیلی سریع به سمت منطقه پنجوین حرکت کرد. ما گروهان اولی بودیم که باید به خط دشمن می زد.
غروب بود که برادر چنگانی برای ما صحبت کرد. ایشان تاکید داشت تا می توانید درگیر نشوید! باید سریع به سمت محور مشخص شده در منطقه پنجوین حرکت کنید. دیر رسیدن شما به قیمت از بین رفتن کل عملیات است.
قرار شد در صورت درگیری، گروهان ما دشمن را مشغول کند تا بقیه گروهانها جلو بروند.
با تاریک شدن هوا حرکت گروهان ها شروع شد. گروهان ما جلوتر از بقیه بود. برادر خسروی من و چند نفر دیگر را از ستون خارج کرد. گفت: شما جلوتر بروید. در صورت درگیری سریع باید راه را برای بچه ها باز کنید.
در راه در جایی استراحت کردیم. درست در کنار سنگرهای دشمن. جوانی در کنار من بود. اسلحه آرپی جی را از ضامن خارج کرد و مسلح نمود. آهسته گفتم: چه می کنی!؟ خیلی خطرناکه! هر لحظه ممکنه شلیک بشه.
گفت: محض احتیاط است. با عصبانیت به او نگاه می کردم. بارها چوب کارهای این قبیل افراد را خورده بودیم.
برادر چنگانی دستور حرکت را صادر کرد. همه از جا بلند شدند و حرکت کردیم. ما چند نفر هم جلوتر از بقیه.
ستون چند قدمی نرفته بود. یکدفعه تیربار دشمن از فاصله نزدیک بچه ها را به رگبار بست. چند نفر غرق خون روی زمین افتادند.
با شلیک آرپی جی سنگر تیربار خیلی سریع منهدم شد. برگشتم به سمت عقب. کسی که با شجاعت سنگر دشمن را زد همان جوان آرپی جی زن بود.
به حرکتمان ادامه دادیم. از اینکه زود قضاوت کردم ناراحت بودم. یک تیربار دیگر ستون را به رگبار گرفت. سریع روی زمین خوابیدیم. گلوله های روشن(رسام) را می دیدم که از بالای سرم می گذشتند. یکدفعه حرکت گلوله ها به سمت پایین آمد.
گلوله های آمد و مستقیم به گردن من خورد! دستم را روی گردنم گذاشتم. بلند داد زدم و گفتم:اشهد ان لا اله الا الله و ... شلیک آر پی جی بعدی دومین سنگر تیربار را منهدم کرد. جوان آر پی جی زن آمد بالای سرم.
پرسید: طوری شده!؟ گفتم: تیر خورد تو گردنم. خندید وگفت: پاشو بابا! من پشت سرت بودم. تیر خورد تو سنگ. یه تیکه از سنگ هم کنده شد و کمانه کرد و خورد توی گردنت.
بلند شدم و نشستم. باز هم دست زدم به گردنم. هیچ خونی نمی آمد! حسابی ضایع شدم. خنده ام گرفته بود. به حرکتمان ادامه دادیم. گروهان ما کمی جلوتر درگیر شد. بقیه گروهانها حرکت کردند و رفتند.
درگیری شدید بود. اما تا قبل از طلوع آفتاب به پایان رسید. گروهانهای دیگر هم به ارتفاعات رسیدند. تمام مناطقی که به گردان ما سپرده شده بود آزاد شد.
روز بعد به همراه بچه ها در آنجا بودیم. با تثبیت منطقه گردانهای ارتش به آنجا آمدند. ما هم برای ادامه کار به سمت کانی مانگا حرکت کردیم.
⚡️
به سمت ارتفاع 1900 کانی مانگا می رفتیم. از داخل دشت به سوی رودخانه شیلر در حرکت بودیم.
هواپیماهای عراقی مرتب مسیر حرکت ما را بمباران می کردند.به محض دیدن هواپیما به داخل شیار می رفتیم. با رفتن آن به حرکتمان ادامه می دادیم.
کمی جلوتر مسیر خطرناک شده بود. هیچ شیار یا جان پناهی در دشت وجود نداشت. یکدفعه یکی از هواپیماهای دشمن آمد! ارتفاعش را کم کرد.
آماده حمله به ستون ما بود. هیچ کاری نمی توانستیم انجام دهیم. بچه ها در دشت پراکنده شدند. همه خوابیدند روی زمین.
یکدفعه هواپیما دور زد و با سرعت برگشت. با تعجب نگاهش می کردیم. بلافاصله دیدم یک جنگنده ایرانی در تعقیب اوست.
لحظاتی بعد صدای انفجار آمد. جنگنده ایرانی با شجاعت برگشت. لاشه سوخته هواپیمای عراقی روی زمین افتاد. بچه ها از خوشحالی تکبیر می گفتند. کمی جلوتر به رودخانه رسیدیم.
کانال شهدایی شهی
شب با کمک چند راهنمای کُرد محلی حرکت کردیم. در سکوت کامل از میان کوههای بلند عبور کردیم.
سنگرهای دشمن را در بالای ارتفاعات می دیدیم. چراغهای داخل سنگرها روشن بود. ما با عبور از درّه به ارتفاع مورد نظر رسیدیم.
از ارتفاع بالا رفتیم. با حمله موفق بچه ها ارتفاع سقوط کرد. سنگرهای دشمن در کوههای مجاور هم تخلیه شد.
ما با یاری خدا برفراز بلندترین ارتفاع کانی مانگا مستقر شدیم.
#ادامه_دارد......
📚 کتاب یازهرا
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯