eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
619 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
8.3هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیـم‌ همیشہ‌ میگفـت : تا وقتے ڪہ زمانِ‌ ازدواجتون نرسیـده دنبالِ با نرید ؛ چون آهسته آهسته خودتون رو بہ میڪشونید ! .... فضا، فضای مجازی است ، ولی نامحرم، نامحرم واقعی است ! برایش تک‌تک حرفها و شکلکها حقیقی است. روی قلبش اثر میگذارد...   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین❤️
25.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در واقع ‌؛ قهرمان‌‌هایِ واقعیِ ‌این انقلاب مادران شهدا هستن . ‌. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همراه باشید ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 ♥️
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت آقا: اگر شهیدان درست معرفی شوند، جوانان آنها را به عنوان الگو انتخاب میکنند. رفیق، خوبه آدم تو این دنیا دل بسته نشه اما خوبه دلبسته یه شهید بشه .....
🔘 حرم مطهر رضوی در سوگ امام جواد(ع) سیاهپوش شد 🔹 صحن و سرای حرم مطهر امام رضا(ع) همزمان با سالروز شهادت امام جواد(ع) سیاهپوش و پرچم عزا بر گنبد حرم مطهر رضوی برافراشته شد. ‎‎‌‌‎‎‎🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇 ┄┅┅❅❁❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
خواهران‌و‌برادران! سعی‌کنید‌سربه‌زیر‌باشید اگربانامحرم‌زیاد‌و‌بی‌دلیل‌صحبت‌ کنیدحیا‌و‌عفت‌‌از‌دست‌میرود.. _   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره‌شهدایی 🎋نقل خاطره شنیدنی شهید از شهید 🌹شهادت رو به اهلش میدن نه به حرفش اینانند سربآزآن ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله __ قسمت پنجاه و سوم داستان #شهیدتورجی_زاده...🌷 _امام رضا علیه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله __ قسمت پنجاه و چهارم داستان __ روزهای آخر راوی: علی تورجی  از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد. نشاط عجیبی داشت. از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد. از همه حلالیت طلبید. شنیده بودم بیشتر شهدا در آخرین حضورشان تغییر می کنند. حالا به راستی این را شاهد بودم. محمد خیلی تغییر کرده بود. از مشهد برای همه سوغات آورده بود. سوغاتی همه را تحویل داد. بعد پارچه سفیدی را از ساک بیرون آورد. گفت: این برای خودم است. مادر با تعجب گفت: این چیه! محمد هم گفت: کفن! همه می دانستیم که شهید غسل و کفن ندارد. من شک ندارم که می خواست ما را آماده کند. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود. همان روز رفتیم به گلستان شهدا. سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی کرد. دو تن دیگر از دوستانش درکنار رحمان آرمیده بودند. به مزار آنها خیره شد. گویی چیزهایی را می دید که ما از آنها بی خبر بودیم. رفت سراغ مسئول گلستان شهدا. از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند! ایشان هم گفت: من نمی توانم قبر را نگه دارم. شاید فردا یک شهید آوردند وگفتند می خواهیم اینجا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت وگفت: شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگه دار!! ظهر بودکه از خانواده خداحافظی کرد. داخل حیاط ایستاده بود. می خواست چیزی به مادر بگوید اما نگفت! یکی دوبار آمد حرفش را بزند ولی سکوت کرد. مرتب می رفت و می آمد. مادر پرسید: چیزی شده!؟ کمی مکث کرد. بعد گویی حرفش را عوض کرد و گفت: منتظر پدر هستم. به هر حال محمد از همه ما خداحافظی کرد و رفت. همان شب شوهر خواهرم را دیدم. پرسید: محمد چیزی به شما نگفت؟ گفتم:نه، چطور مگه! گفت: امروز عصر آمد درب مغازه ما. حرفهایی زد که خیلی عجیب بود. حالت وصیت داشت. به من گفت: جنازه من را که آوردند از حسینیه بین فاطمه علیها السلام تشییع کنید. قبل از دفن لباس سپاه را به من بپوشانید. پیشابی بند یا زهراء سلام الله علیها به سر من ببندید. در گلستان شهدا در کنار سید رحمان مرا دفن کنید! پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند! روی سنگ قبر من هم فقط بنویسید: یا زهراء علیها السلام. خیلی نگران بودم. یاد حرفهای محمد به مسئول گلستان شهدا افتادم: یک ماه اینجا را برای من نگه دار. یعنی محمد می داند کی و چگونه شهید می شود!؟ محمد وصیت نامه اش را نوشته بود. آن را در جایی گذاشته و رفته بود. این حوادث اضطراب من را زیاد کرده بود. یعنی دیگر محمد را نمی بینم! همه خاطرات کودکی، مدرسه، کار و ... در ذهنم مرور می شد. چند روز بعد نامه ای فرستاد. نصیحتهای شخصی برای من بود. مقداری پول در حساب داشت. گفته بود صدقه و ردّ مظالم بدهم! از افرادی هم پول طلبکار بود. گفت: اگر نیاوردند آنها را حلال می کنم. در پایان همان مطالب شوهر خواهرم را تکرار کرد. کجا و چگونه مرا به خاک بسپارید و ... ... 📚 کتاب یازهرا ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•.¸¸.•✫ 🌸🕊🌸 ✫•.¸¸.• حرکت جوهره‌ی اصلی انسان است و گناه زنجیر! من سکون را دوست ندارم؛ عادت به سکون بلای بزرگِ پیروان حق اسـت! سکونم مرا بی‌چاره کرده ... خدایا! به حرمت پای خسته‌ی رقیه سلام الله علیها به حرمـت نگاه خسته‌ی زینب سلام الله علیها به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر عج الله به ما حرکت بده! 🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ ❣متوسلین به شهدا
1_4355455103.mp3
8.21M
‍ ‍ ‍ ✨ «بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨ ای خدا یاد مرا از شهدا دور نکن شروع فعالیت مون دعای عهد تقدیم میکنیم به روح مطهر شهید_رحمان_مدادیان باشد نگاه بدرقه راهمون اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵شهیدی که شبها درنخلستان با پای برهنه در میان خارها میدوید وگریه و توبه میکرد. 🔷حاج قاسم سلیمانی: شهید احمد امینی، آدم عارف عجیبی بود. ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن می‌نوشت روزی که خیلی کار برای خدا انجام میداد بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود ... یادم هست یک بار گفت: امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد توانستم گره از کار چندین بنده‌‌ خدا باز کنم . علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی🌹   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯