.
☘﴾﷽﴿☘
🎁 هدیه ای ویژه به والدین در شب جمعه :
نمازی که والدین فوت شده چنان شاد میشوند که آرزو می کنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند.
-هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر, مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند.
-چنان چه والدین فوت کرده باشند مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند.
- خواندن آن موجب گشایش درهای رحمت الهی می شود.
- این نماز انسان را در افسرگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین بوجود می آید آرامش می بخشد .
- بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود.
طریقه خواندن نماز هدیه به والدین :
💠 مانند نماز صبح دو رکعت است
💠 با نيت نماز هدیه به پدر و مادر
👈رکعت اول :
بعد از حمد، به جای خواندن سوره قل هوالله احد ، ۱۰ مرتبه میخوانیم : « ربَّنَا اغْفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ الحِساب »
یعنی پروردگارا ، مرا و پدر و مادرم و همه مومنان را ببخشاى در روزى كه حساب برپا میشود.
👈رکعت دوم :
بعد از خواندن حمد ، به جای توحید ، ۱۰ مرتبه میخوانیم :
« رَبِّ اغْفِرلِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ»
یعنی : پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى .
👈پس از سلام نماز :
بدون تغییر حالت نماز ، ۱۰ مرتبه میگوییم : " رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغیراً "
پروردگارا: همچنان که پدر و مادر مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند. تو نیز در حق آنها مهربانی نموده و رحمت خود را شامل حالشان بفرما .
منبع: مفاتیح الجنان
نشرپیام صدقه جاریه است.
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران مبلغ معارف اسلامی ودرثواب نشرآن سهیم باشید.
:
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با اعلام خبر شکست آزمایش پرتاب ماهواره پیام توسط وزیر ارتباطات، دیدن این بخش از برنامه #ثریا خالی از لطف نیست...
🔹آيا عدم پرتاب ماهوارهها هم از توافقات نانوشته برجام بوده است؟ چرا بعد از لوزان ماهوارهای پرتاب نشده است؟
🔸با صنعت فضایی چه کردند که پس از برجام، آن همه دستاوردِ عظیم و خیرهکننده به حاشیه رفت، متخصصان کشور یک به یک منزوی شده و از آن سازمان عظیم جز متروکه ای هیچ نماند؟
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
.
☘﴾﷽﴿☘
دعا برای شروع روز
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
آمين يا رب العالمین
« اَگریڪنفررابہ مَہــــــــدےرساندے
براے سپاهش تو سردار یارے »
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
.
☘﴾﷽﴿☘
🌼اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عجوبابالحوائج🌼
🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃
🍃🌺اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#زیارتنامه_شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
✨ نشر پیام صدقه جاریه است . ✨
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
💠💎💠💠💎💠
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🎤با نوای استاد فرهمند
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
نریمانی/زمینه ویژه فاطمیه4_6016959241338749739.mp3
زمان:
حجم:
7.5M
#مداحی (پیشنهاددانلود)
نریمانی(فاطمیه)
..توقرارمنی زهرا... توخودت گفتی همیشه غمخوارمنی ...حالاچیشده ازحیدر رومیگیری حالتومیپرسم دردبازومیگیری...حالاچیشده دورازچشمای حیدر دست روعزیزم هی به پهلومیگیری...........
نگران منی زهرا نگران توام....
تاکه پامیشی ازبستر خودمومیخورم.... حالاچیشده ازدستم داری میری تامنو میبینی دائما سربزیری ... حالاچیشده بااین حالت عزیزم توبجای فضه جارو به دستت میگیری....
@shahidmohamadhoseinbashiri لینک
4_532576722093107402.mp3
زمان:
حجم:
3.16M
#مداحی
کریمی(فاطمیه)
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیز توخیلی جوانی بمان
@hamaseashk29006442.out.mp3
زمان:
حجم:
5.89M
برای فاطمیه چیکار کنیم؟
استاد دارستانی
#سلام_بر_ابراهیم_هادی
موضوع:کردستان
تابستان 58 بود . بعد از نماز ظهر و عصر جلوي مسجد سلمان داخل خيابان هفده شهريور ايستاده بودم. داشتم با
ابراهيم حرف مي زدم كه يكدفعه يكي از دوستان با عجله آمد و گفت: "پيام امام رو شنيدين؟! "
با تعجب پرسيديم: "نه! مگه چي شده ؟!"
گفت: "امام دستور دادن به كمك بچه هاي كردستان برين و اونها رو از محاصره خارج كنين".
هنوز صحبتهاش تموم نشده بود كه محمد شاهرودي اومد و گفت : "من و قاسم تشكري و ناصركرماني داريم مي ريم
سمت كردستان. ابراهيم گفت: "ما هم هستيم" و بعد رفتيم تا آماده حركت بشيم.
عصر بود كه تقريباً يازده نفر با يك ماشين بليزر به سمت كردستان حركت كرديم، يك دستگاه تيربار ژ 3 و چهار
قبضه اسلحه و چند تا نارنجك كل وسائل همراه ما بود.
خيلي از جاده ها بسته بود وچند جا مجبور شديم از جاده خاكي بريم . اما به هر حال ظهر فردا رسيديم به سنندج و از
همه جا بي خبر وارد شهر شديم. جلوي يك دكه روزنامه فروشي ايستاديم . ابراهيم كه كنار درب جلو نشسته بود پياده
شد كه آدرس مقر سپاه رو سؤال كنه. همين كه پياده شد داد زد و گفت: "بي دين اينا چيه كه مي فروشي!؟"
من هم نگاه كردم و ديدم كنار دكه چند رديف مشروبات الكلي چيده شده، ابراهيم بدون مكث اسلحه رو مسلح كرد و
به سمت بطري ها شليك كرد. بطري هاي مشروب خرد شد و روي زمين ريخت، بعد هم بقيه را شكست و با عصبانيت
رفت سراغ جوان صاحب دكه كه خيلي ترسيده بود و گوشه دكه، خودش رو مخفي كرده بود.
كمي به چهره او نگاه كرد و خيلي آروم گفت: "پسر جون، مگه مسلمون نيستي. اين نجاست ها چيه كه مي فروشي،
مگه خدا تو قرآن نمي گه:
اين كثافت ها از طرف شيطونه، از اينها دور بشين" (اشاره به آيه 90 مائده)
جوان سرش رو به علامت تأييد پائين آورد و مرتب مي گفت:" غلط كردم، ببخشيد."
ابراهيم كمي با او صحبت كرد و بعد، او رو بيرون آورد و گفت: "جوون، مقر سپاه كجاست؟" او هم آدرس را نشان داد
و ما حركت كرديم.
صداي گلوله هاي ژ3 سكوت شهر را شكسته بود و هركسي توي خيابان به ما نگاه مي كرد و ما هم بي خبر از همه جا
در شهر مي چرخيديم تا اينكه به مقر سپاه سنندج رسيديم. جلوي تمام ديوارهاي سپاه، گوني هاي پر از خاك چيده شده
بود . آنجا به يك دژ نظامي بيشتر شباهت داشت و هيچ چيزي از ساختمان آن پيدا نبود.
هر چي داد زديم در رو باز كنين ، از پشت در مي گفتن: "نمي شه، شما هم اصلاً اينجا نمونين، شهر دست ضد انقلابه،
شما هم سريع بريد فرودگاه!
گفتيم: "ما اومديم به شما كمك كنيم، لااقل بگيد فرودگاه كجاست؟ "
يكي از بچه هاي سپاه اومد لب ديوار و گفت: "اينجا امنيت نداره ممكنه ماشين شما رو هم بزنن سريع از اينطرف از
شهر خارج بشين، كمي كه بريد مي رسيد فرودگاه، نيروهاي انقلابي اونجا مستقر هستن."
ما هم راه افتاديم و رفتيم فرودگاه، تازه اونجا بود كه فهميديم داخل سنندج چه خبره و به جز مقر سپاه و فرودگاه همه
جا دست ضد انقلابِ.
سه گردان از نيروهاي ارتشي كه تمامي آنها سرباز بودن به همراه حدود يك گردان از نيروهاي سپاه در فرودگاه مستقر
بودن و مرتب از داخل شهر به سمت فرودگاه خمپاره شليك مي شد.
اولين بار محمد بروجردي رو در آنجا ديديم، جواني با موها و ريش هائي طلائي و چهره اي جذاب و خندان كه در آن
شرايط، نيروها را خيلي خوب اداره مي كرد. بعدها فهميدم كه فرماندهي سپاه غرب كشور رو به عهده داره.
بروجردي جلو آمد و سلام كرد و از بين بچه ها قاسم تشكري رو شناخت، قاسم از قبل با محمد بروجردي آشنا بود.
پرسيد:" تو شهر چه خبر بود؟ " ما هم ماجرا رو تعريف كرديم، بعد با قاسم و بقيه بچه ها و چند تا از فرمانده هاي
ارتشي رفتيم داخل ساختمان وآقاي بروجردي شروع به صحبت كرد و گفت:
"با توجه به پيام امام، نيروي زيادي در راهه و ضد انقلاب هم خيلي ترسيده، اونا توي شهر دو تا مقر مهم دارن. بايد
طرحي براي حمله به اين دو مقر داشته باشيم".
صحبتهاي مختلفي شد، اما ابراهيم گفت: "اينجور كه توي شهر پيدا بود مردم هيچ ارتباطي با اونا ندارن . بهترين كار
اينه كه به يكي از مقرها حمله كنيم و در صورت موفقيت به سراغ مقر بعدي بريم "
همه با اين طرح موافقت كردن و قرار شد نيروها رو براي حمله آماده كنيم. اما همان روز نيروهاي سپاه به منطقه پاوه
اعزام شدن و فقط نيروهاي سرباز در اختيار فرماندهي قرار گرفت.
ابراهيم و قاسم به تك تك سنگرهاي سربازها و پست هاي نگهباني سر مي زدن و با بچه هاي سرباز صحبت
مي كردن.
بعد هم يك وانت هندوانه كه از قبل توي فرودگاه مانده بود رو تحويل گرفتن و يكي يكي به سنگرهاي نگهباني و
ديده باني رساندند و به اين طريق رفاقتشان را با سربازها بيشتر كردن .آنها با برنامه هاي مختلف آمادگي نيروها را روز به
روز بالا مي بردند.
صبح يكي از روزها آقاي خلخالي هم به جمع بچه ها اضافه شد و تعدا