3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 والله بالله تالله نشاط زندگےعشق علیست
میزان قبول بندگے عشق علیست
قرآن و پیامبر و خدا مےگوید
معیار حلالزادگے عشق علیست
بر خود ڪه مرید حیدرم مینازم
همراه خدا به دلبرم مینازم
دیدم ڪه حرام زاده شد دشمن تو
بر دامن پاڪ مادرم مینازم
:
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
Arbaein 20:
بامدافعان شهید حرم
قسمت دوم
«بنویس، یازینب کبری(س)»
آموزش خطاطی دیدم ،وقتی که دست خطم یک مقداری خوب شد ،به نوشتن رو آوردم
داخل پادگان محل خدمت برای بچه های آموزشی وکادر که من را می شناختند دست به کار می شدم وبرروی اتیکت آنها اسم شان را می نوشتم
با محمد حسین بشیری،همکار بودم ،محمد حسین در تخریب کار می کرد ومن در تاکتیک،موقع استراحت سربه سرهم می گذاشتیم وتخریب چی ها برای تاکتیکی ها وبر عکس، مدت زیادی کری می خواندیم واین کری خواندن به اس ام اس ورد وبدل کردن پیام در بیرون ازپادگان وشب های بلند زمستان هم کشیده می شد،
یک روز محمد حسین آمد پیش من وگفت :«قاسم،اسمم را روی ،اتیکت بنویس»
اولش کری خواندم وگفتم چه عجب کارواحتیاج ونیاز تخریب به تاکتیک رسید وچند دقیقه ای من گفتم واوگفت،محمد حسین بدنی قوی وورزشی داشت وخسته نمی شد وکمهمنمی آورد
قبول کردم که برایش بنویسم
گفت:« دوتا بنویس»
گفتم:« یکی را با زور قبول کردم وحالا تو می گویی ،دوتا بنویسم»
اول اسمش را نوشتم وآنرا زد به روی جیب لباس دیجیتالی که دو جیب داشت وبعد گفت :«قاسم یکی هم برای اینطرف لباس بنویس»
با کری خواندن قبول کردم ولی از ته دلم راضی بودم که برایش جان هم بدهم تا برسدبه نوشتن اسمش روی اتیکت
گفتم :«چی بنویسم»،فکری کرد وگفت:«،بنویس یا زهرا»
بعد گفت:« نه ننویس،»بنویس :«یا ابالفضل»
بعد از یکی دودقیقه گفت:« دست نگهدار» و فکری کرد و گفت:« بنویس یا زینب کبری»
دلم هول کردوبه فکر فرو رفتم وبه خودم گفتم عجب این پسر نکند داره می ره و....زبانم را گاز گرفتم ومشغول کری خواندن با محمد حسین شدم.محمد حسین علاقمند به همه کاری بود من مربی بودم ودر کنار دروس آموزشی با تست های هوش هم سر وکاری داشتم که محمد حسین موقع بیکاری آمد پیشم وخیلی زود نحوه کار با تست هوش را فراگرفت
سالهای قبل توی پادگان یک دوره مربی گری تاکتیک گذاشتند وگرچه محمد حسین مربی قابل تخریب بود ،آمد پیش من ودر مدت یک ماه آموزش مربی گری تاکتیک را با نمره عالی فراگرفت واز فردای آموزش ،دیگر من ندیدم محمد حسین با اسم من را بخواند وهمیشه با لقب استاد از من یاد می کرد،
مدت کوتاهی از این دوران ،خاطره انگیز پادگان نگذشته بود که یک روز محمد حسین آمد پیشم وبا احترام گفت استاد می خواهم بروم سوریه،تا این حرف از دهانش درآمد به چهره اش نگاه کردم ویاد نوشتن ،اتیکت یا زینب کبری(س)افتادم وغرق در بوسه اش کردم و.......
ودر نهایت در مورخه ۲۲\۸\۹۵در ایامی که کاروان کربلاییان وزینبیون عازم پیاده روی بزرگ اربعین بودند محمد حسین در شهر حلب سوریه به شهادت رسید
راوی:قاسم زرین ،همدان تابستان۹۶
تدوین:جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
.
☘﴾﷽﴿☘
دعا برای شروع روز
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
آمين يا رب العالمین
« اَگریڪنفررابہ مَہــــــــدےرساندے
براے سپاهش تو سردار یارے »
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
🌺🌸🌸قرارصبح🌸🌸🌺
✅سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
🌺 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌷🌷🌷
✅دعای سلامتی امام زمان (عج)
🌺 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
ِ
<< اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا >>🌷🌷🌺
پربرکت میکنیم روزمان رابا سلام بر گلهای هستی:
سلام بر
حضرت محمد(ص)
امام علی(ع)
خانم فاطمه(س)
امام حسن (ع)
امام حسین(ع )
پنج گل باغ نبی،
سلام بر
امام سجاد(ع)
امام باقر(ع)
امام صادق (ع)
گلهای خوشبوی بقیع،
سلام بر
امام رضا(ع)
قلب ایران و ایرانی
سلام بر
امام موسی کاظم(ع)
امام محمد تقی (ع)
خورشیدهای کاظمین،
سلام بر
امام علی نقی (ع)
امام حسن عسکری(ع )
خورشید های سامراء
و سلام بر
حضرت مهدی (عج)
قطب عالم امکان،
امام عصر و زمان
که درود وسلام خدا بر این خاندان نور و رحمت باد.
خدایابه حق این ۱۴ گل روزمان را پر برکت گردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
❤❤اللهم صلــــــے علے محــــمد وآل محـــــــمد و عجـــــل فے فرج موڶانا صـــــاحب الزمان عج الله و ایـــــد امامناالــــخامنه اے❤❤
آمین یارب العالمین
#صبحتون_شهدایی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
4.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 گوشهای از جنایات گروهک تروریستی تندر
بمب گذاری در حسینیه سیدالشهداعلیه السلام شیراز (کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز)
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 شهیدمرحمت بالازاده :
به آقایان روحانی و مداح بگویید دیگر روضهی حضرت قاسم را نخوانند!
هدیه بروح مطهر شهدا صلوات
اَللّهُمَّ صلّ عَلی مُحمد وآل محمد وعجل فرجهم
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 کنایه سعید جلیلی به تشکیل ستاد بایدن و ترامپ در برخی رسانه ها
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
2.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#منبرهای_دلنشین
سخنرانی #حجت_الاسلام_ماندگاری
فرق آدم با نماز و بی نماز در دنیا روزانه ۳۴ دقیقه هست ولی در آخرت خیلی هست !
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 حضرت آقا
خطاب به سردار دلها :
این رفیق خوشبخت ما...!
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
Arbaein 20:
شهدای مدافع حرم
قسمت سوم
«نذر ام البنین»
دهه آخر محرم سال۱۳۹۵شب قرار گذاشتیم که از آخرین جلسه هیات عازم سوریه شویم
محمد حسین بشیری فرمانده مان بود،ورفته بود باکلی ترفند ودیدن افراد مختلف مجوز اعزام گرفته بود ووقتی در هیات توسط مداح وسخنران جلسه اعلام شد که عده ای از بچه های حاظر در جلسه روضه امشب بعنوان مدافع حرم عازم هستند حال وهوای روضه وسینی زنی با خاموش شدن چراغها کربلای شده بود وهر کس عقده دلش را با ضربات دودست بر سینه وسر وا می کرد
با پایان جلسه وروضه وقت خداحافظی رسیدوهمه حاضرین بچه های مدافع حرم را بدرقه کردند با بوسه واشک وناله وگرفتن عکس وبعضی هم به شوخی وجدی حرف وحدیث شفاعت وشهادت واینها را که مرسوم بچه های هیاتی ورزمنده بود پیش کشیدند
نوبت حاج آقای سخنران رسید وآمد ویک پاکت داد وگفت بچه ها من دلم می خواهد هر آنچه که صاحب مجلس به من داده بدون کم وزیاد، چون نتوانستم با شما باشم ،بدهم و ببرید در راه رفتن وآنجا خرج کنید وبا گریه ودیده بوسی روحانی جلسه هم شریک مدافعان حرم شد
فردا قرار گذاشتیم وساعت سه ونیم صبح بسمت تهران حرکت کردیم وسیله نقلیه برای گنجایش ده،دوازده نفر بیشتر نبود ،حرکت آغاز شد ونماز صبح را در بین راه خواندیم وبا رسیدن به اولین شهر در مسیر حرکت ،با پیشنهاد دوستان رفتیم ویک صبحانه مشتی که کله وپاچه بود را از پول همرا که اجازه خرج آنرا روحانی جلسه هیات داده بود صرف کردیم وبه راه همان ادامه دادیم،
رسیدیم به مقریکه محل سازماندهی مان بود بعد از ساعت های متوالی واسترس آمدند وگفتند کسانی عازم هستند که پلاک به اسمشان صادر شده باشد
شروع شد وآخرش فهمیدیم که از گروه ما هیچ کسی پلاک برایش صادر نشده واینجابود که حالمان گرفته شد
از نظر سلسله مراتب فرمانده گروه باید می رفت ومشکل را حل می کرد،محمد حسین فرمانده گروه ما بود ورفت وآمد وچندین بار دست خالی ،تا اینکه دیگر مشخص شد گروه ما جایی برای رفتن ندارد وباید بمانیم در تهران ویا بر گردیم به همدان،با کدام رو برگردیم ،مگر می شود برگشت ،آمدن تا تهران وراضی کردن مسئولین وخانواده ها ودوستان وغیره کلی دردسر داشته آنهم آخرش دست از پا درازتر برگردیم
ما در حال وهوای دیدن وزنگ زدن به این مسئول وآن مسئول توسط فرمانده بودیم ودر طرف دیگر مجهز شدن ودر آغوش گرفتن همدیگر وخدا حافظی،ما اشک نرفتن می ریختیم وعده زیادی اشک شوق رفتن
تا عصر شد وقبل اعزام بساط روضه وسینه زنی برای آنهایی که می خواستند بروند بر پا شد ،
گروه ما گرچه جایی در اعزام حالا نداشت ولی در لابلای عزاداری وسینه زنی سردسته بود وحال وهوایی جاماندن ودرخواستش نمود بیشتری با دست هایی که از نیاز فراوان بالا می رفت وبر سینه ها می خوابید واشک های که عین بارش باران می باربد در میان جمعیت بیشتر دیده می شد،
اما محمد حسین که فرمانده ما بود به ظاهر آرام داشت سینه می زد ولی در دل یک دنیا آرزو داشت ونیاز..ونذر......
ادامه دارد
راوی:همراهان وهمرزمان مدافع حرم ،شهید محمد حسین بشیری
تدوین:جمشید طالبی