⚡️من #نماز_شب میخوانم⚡️
👈از همیـــــن امشـــــب🎇
❤️خدایا ممنونتم که با این که من لایق نبودم این توفیقات رو به من دادی😍
آخه میدونــی...❓📢📢
شیــطان رجیم منتظره آدم چهار قــدم بره سـمت خدا...
تا بیاد و با یه عُجب یا ریا، همه شو از آدم بگیره😱
☝️بیا به هم قول بدیم که شب ها بریم تو سجاده هامون
و از اونجا مستقیم بریم آسـمون هفتم😍
💓خدا دوتا #بـــــال میده بهمون که بریم پیش خودش💓
خدا گفته هر کس دنیا بخواهد، فقط دنیا را به او می دهیم و هر کس آخرت را بخواهد به او می دهیم
❣خدایااااااااا
ما خودتو میخواییم❣
#نمازشب_قرار_عاشقی_من_و_خدا
#پیش_به_سوی_نمازشب
#نمازشب ؛ #توجـه_در_نـماز
💎رهــبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای "حفظه الله تعالی" فرمودهاند:
🌺نمازشب بخوانید و آن هم نمازشب با #توجــه، نماز شبی که می فهمید چه می کنید، نه نمازی که در آن توجه نباشــد!
نماز شــب باید با توجه و عنایت باشد✌️
اثـر نـماز شـب در شما جوانان بسیار زیادتر از نماز شـبی است که من میخوانم☺️😇💖
ایــن👆👆ایام را از دست ندهید...
که قابل بازگشت #نیــست‼️
📚درس اخلاق مقام معظم رهبری
التماس دعا✋
هدایت شده از حاج مرتضی بشیری
🔅دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
🔸اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین
🔹خدایا یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و بركنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═🍃🌸🍃═─
4_5873224840768389486.mp3
زمان:
حجم:
6.15M
🌳جزء خوانی روزانه ماه مهربانی 🌙
📖جزء ۷
🎤استاد #سعدالغامدی
💈حجم فایل؛ ۵/۹
🌷هدیه به شهید مدافع حرم حسین معز غلامی
قران مادرم به من اموزش دادن 😍 دوران ابتدایی رو گذروندم و دبیرستان وارد مدرسه احمدیه حکیم سنایی شدم و همزمان فعالیت های سیاسی و مذهبی مو شروع کردم و بعد چند سال دیپلمم با نمرات عالی سال۵۷گرفتم
کنکور شرکت کردم و رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت قبول شدم😎دانشگاه در قالب تشکل های دانشجویی به روشنکری در مورد رژیم میپرداختیم و تو پخش نصب اعلامیه و راهپیمایی هافعال بودم💪تو راه اندازی اولین راهپیمایی وسیع مردمی در اصفهان نقش فعالی داشتم😊
بشنوید خاطره ای از من کندوی عسل👇👇
نزدیک روستایی مستقر شده بودیم ؛ زیر پای بازی دراز. فاصله ی کمی با بعثی ها داشتیم. گاهی بعثی ها رومی دیدیم که به روستا می رون و لیمو شیرین می چینن 😋ما هم گاهی شب ها می رفتیم و با دلهره ای از درخت های روستا لیمو می چیدیم و برای بچه هایی که مریض بودن می آوردیم. نشسته بودیم پشت یه دیوار و داشتیم منطقه رو شناسایی می کردیم که شهبازی رودیدیم. یه چتر منور انداخته بود روی سرش. دوید داخل روستا. فکر کردیم حتما بعثی ها رودیده و وقت نشده به ما خبر بده. 😅 ما هم دویدیم پشت سرش. کمی گشتیم تا پیداش کردیم. توی یکی از خونه های روستا چند تا کندوی عسل پیدا کرده بود. چتر منور روانداخته بود روی کندو و داشت عسل هایش رو بیرون می آورد. 😅زنبورها ریخته بودن روی سر و صورتش.🐝🐝 صدایش در نمی آمد. تو اون وضعیت اگه یک آخ کوچولو می گفت بعثی ها مثل شصت تیر می ریختن روی سرمون.💣
اون شب بچه ها مهمان حاج محمود بودن عسل ها رو بین همه تقسیم کرد. با اون صورت پف کرده و سرخ شده می خندید 😅و می گفت : « بخورید. عسلش درجه یک تقویت بشید برای عملیات💪✌️