eitaa logo
شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
579 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
12.6هزار ویدیو
117 فایل
#شهید_مدافع_حرم_محمدحسیـن_بشیری #استادنمونه_تخریب_و_انفجارات تاریخ ولادت:۶۰٫۴٫۲۹ تاریخ شهادت:۹۵٫۸٫۲۲ ((با همراهی خانواده شهید)) خادم خواهران: @A_bshi پیشنهادات: @Haj_morteza خادم الشهدا (تبادلات): @ranjbarp
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال رسمی خط سرخ
4_213466574760182664.mp3
زمان: حجم: 7.34M
🕯 سحر⬆️ 🔊 ابوحمزه حاج ارضی ⬆️ 🔮مناجاتی آسمانی و زیبا،نوش گوشتان👂
⚡️من میخوانم⚡️ 👈از همیـــــن امشـــــب🎇 ❤️خدایا ممنونتم که با این که من لایق نبودم این توفیقات رو به من دادی😍 آخه میدونــی...❓📢📢 شیــطان رجیم منتظره آدم چهار قــدم بره سـمت خدا... تا بیاد و با یه عُجب یا ریا، همه شو از آدم بگیره😱 ☝️بیا به هم قول بدیم که شب ها بریم تو سجاده هامون  و از اونجا مستقیم بریم آسـمون هفتم😍 💓خدا دوتا میده بهمون که بریم پیش خودش💓 خدا گفته هر کس دنیا بخواهد، فقط دنیا را به او می دهیم و هر کس آخرت را بخواهد به او می دهیم ❣خدایااااااااا            ما خودتو میخواییم❣ ؛ 💎رهــبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای "حفظه الله تعالی" فرموده‌اند: 🌺نمازشب بخوانید و آن هم نمازشب با ، نماز شبی که می فهمید چه می کنید، نه نمازی که در آن توجه نباشــد! نماز شــب باید با توجه و عنایت باشد✌️ اثـر نـماز شـب در شما جوانان بسیار زیادتر از نماز شـبی است که من میخوانم☺️😇💖 ایــن👆👆ایام را از دست ندهید... که قابل بازگشت ‼️ 📚درس اخلاق مقام معظم رهبری التماس دعا✋
هدایت شده از حاج مرتضی بشیری
🔅دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان 🔸اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین 🔹خدایا یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و بركنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان @shahidmohamadhoseinbashiri ─═🍃🌸🍃═─
4_5873224840768389486.mp3
زمان: حجم: 6.15M
🌳جزء خوانی روزانه ماه مهربانی 🌙 📖جزء ۷ 🎤استاد 💈حجم فایل؛ ۵/۹ 🌷هدیه به شهید مدافع حرم حسین معز غلامی
😇جانباز شهید علی زلفی سال ۱۳۴۴در یزدبه دنیا اومدن بسیجی بزرگوار ۱۶سالگی راهی جبهه شدن و عملیات والفجر مقدماتی جانباز۵۳درصد😔 و ۹۰ماه هم اسیر بعثی ها ،سرانجام بعد از سالهادردو رنج ۳۰اردیبهشت۹۷ دچارعارضه مغزی واسمونی شدن ایشان با اهدای عضو جان سه بیماررا نجات دادن. شادی روح شهیدبزرگوار صلوات🌷
💠امام صادق (ع) «مومن روزه داری نیست که وقت سحر و افطار اناانزلناه را بخواند مگر ان که در بین ان دو وقت مانند کسی است که در راه خداوند در خون غلطیده باشد»
سلام بر عاشقان و دوستداران راه و سیره شهدا✋خوبید ان شاالله ☺️محمود شهبازی هستم خوشحالم قرار دقایقی مهمون دلای شهدایتون بشم😊
سال ۱۳۳۷در خانواده ای مذهبی در شهر اصفهان به دنیا اومدم ☺️از کودکی طعم فقر و محرومیت رو چشیدم پدرم کشاورز بودن وزندکی سختی داشتیم
قران مادرم به من اموزش دادن 😍 دوران ابتدایی رو گذروندم و دبیرستان وارد مدرسه احمدیه حکیم سنایی شدم و همزمان فعالیت های سیاسی و مذهبی مو شروع کردم و بعد چند سال دیپلمم با نمرات عالی سال۵۷گرفتم کنکور شرکت کردم و رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت قبول شدم😎دانشگاه در قالب تشکل های دانشجویی به روشنکری در مورد رژیم میپرداختیم و تو پخش نصب اعلامیه و راهپیمایی هافعال بودم💪تو راه اندازی اولین راهپیمایی وسیع مردمی در اصفهان نقش فعالی داشتم😊
بعد از پیروزی انقلاب چند روزی در کمیته اسلحه بودم اسفند سال ۵۷بود که وارد سپاه شدم و پادگان سعد اباد مشغول خدمت✌️بعد از نفوذ ضد انقلاب در دانشگاهابیشتر فعالتم برای مقابله بااونها بود
سال ۵۹بود که برای سازماندهی سپاه رفتم همدان و بعد مدتی هم شدم فرمانه سپاه پاسداران همدان 😎و همزمان با شروع جنگ راهی جبهه غرب شدم🚶و بعد ازتثبیت مواضع راهی جنوب کشور✌️
بشنوید خاطره ای از من کندوی عسل👇👇 نزدیک روستایی مستقر شده بودیم ؛ زیر پای بازی دراز. فاصله ی کمی با بعثی ها داشتیم. گاهی بعثی ها رومی دیدیم که به روستا می رون و لیمو شیرین می چینن 😋ما هم گاهی شب ها می رفتیم و با دلهره ای از درخت های روستا لیمو می چیدیم و برای بچه هایی که مریض بودن می آوردیم. نشسته بودیم پشت یه دیوار و داشتیم منطقه رو شناسایی می کردیم که شهبازی رودیدیم. یه چتر منور انداخته بود روی سرش. دوید داخل روستا. فکر کردیم حتما بعثی ها رودیده و وقت نشده به ما خبر بده. 😅 ما هم دویدیم پشت سرش. کمی گشتیم تا پیداش کردیم. توی یکی از خونه های روستا چند تا کندوی عسل پیدا کرده بود. چتر منور روانداخته بود روی کندو و داشت عسل هایش رو بیرون می آورد. 😅زنبورها ریخته بودن روی سر و صورتش.🐝🐝 صدایش در نمی آمد. تو اون وضعیت اگه یک آخ کوچولو می گفت بعثی ها مثل شصت تیر می ریختن روی سرمون.💣 اون شب بچه ها مهمان حاج محمود بودن عسل ها رو بین همه تقسیم کرد. با اون صورت پف کرده و سرخ شده می خندید 😅و می گفت : « بخورید. عسلش درجه یک تقویت بشید برای عملیات💪✌️