eitaa logo
شهید معافی🌱
327 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
22 فایل
بسم رب شهید مدافع حرم محمد معافی🌷 خنده‌های دلنشین شهدا نشان از آرامش دل دارد وقتی دلت با "خـدا" باشد لبانت همیشه می خندد. اینجا دعوتید به یک جرعه آرامش🦋 @shahidmoafi لینک پیام ناشناس... حرفی، سخنی...🙂 https://gkite.ir/es/9354931
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح که بيدار می شويم از واجباتِ ماست سلامٌ علی الحسين🕊 @shahidmohammadmoafi
◗غــرقِ زَخمیـــــم ولــی قامت‌مان خَـــم نشده .. سایه ی چادر او از سر ما کم نشده همچو کوهی استـوار تا ابد ایستاده پای قول و قرار✌️🏻🤍 @shahidmohammadmoafi
یکـی‌رو‌پیـدا‌کنـید‌که‌زنـدگی‌تـونُ‌عـوض‌کنـه نـه‌بیوگـرافی‌تلگـرام‌و‌اینـستا‌گرام‌تـون‌رو.. @shahidmohammadmoafi
نامحرم‌ِتو‌کوچه‌خیابون‌ همون‌نامحرم‌ِتو‌مجازیه اینو‌روزی‌‌ده‌بار‌بخون🌹........... @shahidmohammadmoafi
یادمون‌باشه‌‌که‌هرچی برای‌خدا‌کوچیکی‌وبندگی‌کنیم خدا‌درنظردیگران‌بزرگمون‌میکنه🌱!' سردارشھیدحاج‌حسین‌خرازی @shahidmohammadmoafi
همه چیز از اونجا شروع شد که گفتن بدن خودمه! اختیارشو دارم جان خودمه! حق گرفتنشو دارم این جان، این بدن، این روح همه امانت خداست. حق گرفتنش را نداریم، حق نابودی و آلوده کردنش رو نداریم @shahidmohammadmoafi
🔴باز هم بگو خدایی در کار نیست!! ✍آیت الله مجتهدی تهرانی :مرحوم آیه الله حاج حسین خندق آبادی میفرمودند: روزی به حمام رفتم، وقتی دلاک مرا کیسه میکشید. تقاضای موعظه کرد، من گفتم: یک دستگاهی آمده از این طرف علف می ریزی، از طرف دیگرش فرش و جوراب و لباس و کاپشن و ماست و کره و پنیر و سر شیر و جیزهای دیگر بیرون می آید. دلاک با تعجب پرسید چه دستگاهی است و چه کسی آن را ساخته است؟ گفتم آن دستگاه گاو و گوسفند است و سازنده اش هم خدا است. او سبزی می خورد و از او کره و پنیر و.... به دست می آید. اگر قدری در این آثار الهی تفکر کنی به وجود خدا پی می بری. ببین این دنیا، چه حساب و کتابی دارد با اینکه گوسفند، سالی یک بچه میزاید و این همه گوسفند را، در طول سال میکشند، ولی گوسفندها کم نمی شوند ولی سگ سالی هفت تا، با کم و بیش، بچه میزاید کسی هم آنها را نمیکشد ولی زیاد نمی شوند. این نمونه ی قدرت خداست باز هم بگو خدا در کار نیست. @shahidmohammadmoafi
🌼دو کلام حرف حساب ✍هفت یا هشت سالم بودم، با سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روان‌شناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه...! @shahidmohammadmoafi
اگرقرار باشد خوبی ما وابسته به رفتاردیگران باشد. این دیگرخوبی نیست؛ بلکه معامله است. می شود پروانه بود و به هرگلی نشست. اما بهتراست مهربون بود وبه هردلی نشست.♥️😊 @shahidmohammadmoafi
مرحوم حضرت آیت الله مرعشی نجفی: وقتی از منزل خارج می شوم، خدا را به ۱۲۴ هزار پیامبر قسم می‌دهم که با ایمان به خانه برگردم.چرا که در روایت آمده : چه بسا مرد با ایمان از خانه خارج می‌شود و بی ایمان برمی‌گردد.. @shahidmohammadmoafi
دهخدا و مادرش ✨دهخدا مادری داشت که بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ ✨طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد. ✨نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. ✨سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر.» ✨گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.» ❣از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که "جامع‌ترین لغت‌نامه" و "امثال و حکم" بود را گردآوری کرد🦋 ✨و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد. @shahidmohammadmoafi