eitaa logo
شهید معافی🌱
328 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
22 فایل
بسم رب شهید مدافع حرم محمد معافی🌷 خنده‌های دلنشین شهدا نشان از آرامش دل دارد وقتی دلت با "خـدا" باشد لبانت همیشه می خندد. اینجا دعوتید به یک جرعه آرامش🦋 @shahidmoafi لینک پیام ناشناس... حرفی، سخنی...🙂 https://gkite.ir/es/9354931
مشاهده در ایتا
دانلود
. من بهتون میگم که امروز علی شریکِ غم نداشت! علی غم خوار نداشت! صبحِ دفنِ همسرش، از بازارِ مدینه گذر میکرد.. رسمه تویِ بازار.. کاسب ها بهتر از من میدونن که اگه یکی تویِ بازار عزیزش رو از دست بده، سایرِ کَسَبه گروهی میان بهش تسلیت میگن و کمکش میکنن تا حُجره و دُکانش رو باز کنه چون داغدیده و این نوعی تَسَلی‌ست.. @shahidmohammadmoafi
. کسی تویِ بازار نیومد بگه علی بهت تسلیت میگم! ان شاء الله خدا همسرت رو قرین رحمت کنه! کسی علی رو در آغوش نگرفت بگه علی جان ما رو هم توی غمِ خودت شریک بِدون! علی فاطمه راحت شد! ولی ما با تو شریکِ غمِ فقدانِ دخترِ پیامبریم.. یه نفر! یه نفر هم نیومد جلو.. حتا یک نفر با سندِ ضعیف هم نقل نشده! دیدی وقتی حالت بد که باشه هی میخوری به دیوار و رویِ دیوار خودت رو میکِشی؟ علی هی دستش رو به پشتِ دستش میزد و میخورد به دیوار و می افتاد زمین و بلند میشد و میگفت کسی پیدا نشد که در فراق و فقدانِ فاطمه بهم تَسَلی بده.. @shahidmohammadmoafi
. در صبحگاهِ مدینه خبر به گوشِ ابوبکر و عمر بن خطاب رسید که علی، همسرش رو شبانه دفن کرده. به عبا و قبایِ غصبیِ این دو نفر برخورد! خلیفه یِ مسلمین ابوبکر در شهر باشه و کسی جز خلیفه یِ پیامبر بر پیکرِ دخترِ پیامبر نماز بخونه؟ خلیفه یِ پیامبر در تشییعِ دخترِ پیامبر حاضر نباشه؟ @shahidmohammadmoafi
. اهلِ مدینه جمع کنیم بریم بقیع! با سگان و یاران و جمعی از مردم لشکر کشیدن به سمت بقیع... برایِ چی؟ بریم بقیع و محلِ تازه یِ دفن رو پیدا کنیم و نبشِ قبر کنیم و دوباره اعمال دفن رو به جا بیاریم تا ابوبکر بر پیکرِ دختر پیامبر نماز بخونه! رفقا دردشون اینا نبوده ها! اینا فقط میخواستن علی رو بِچِزونَن و آزار بِدَن! میخواستن فاطمه رو نبشِ قبر کنن و دوباره بر او نماز بخونن که فقط غرورِ علی رو بازم بشکَنَن... @shahidmohammadmoafi
. کینه داشتن... یه چیزی نقل شده من اصن این رو مخصوصا میگم که تو از این دو نفر کینه به دل بگیری! حضرت صدیقه محوِ مولاعلی بود! مولا هر جایی که وارد میشد حضرت صدیقه فقط او رو تماشا میکرد و به او خیره میشد... این خبر که رسید به ابوبکر، او به عمر گفت: همسرِ علی همیشه اینجور محوِ علی ست... عمر گفت ببین که چه بر سرِ اون چشم ها میارم! @shahidmohammadmoafi
به خونه حمله کردن... ببخشید رفقا ولی نوشتن عمر با ساعدِ دستاش به چشمانِ مادر ضربه میزد... چه بر سرِ اون چشم اومد رو فقط علی دید؟ بعد از حمله دیگه علی به بسترِ فاطمه خیره میشد که کِی خوب میشه و از بستر بلند میشه... مَن که نَوَد زَخم اَز اُحُد دارَم خَبَر دارَم! هیچ زَخمی سَخت تَر اَز زَخمِ بَستَر نیست... @shahidmohammadmoafi
. خبر رسید به علی بن ابی طالب که چه نشسته ای که ابوبکر و عمر قصد دارن نبشِ قبر کنن! مولاعلی ظاهرا اینجا در خانه حاضر نبود.. مولاعلی به تاخت و با سرعت به خونه رفت و دستمال زردش رو به سر مبارک بست.. دستمال زرد رو آقا وقتی می بست تمام اعراب میدونستن علی در قِتال و جنگ دیگه خط قرمزی نداره و نبرد با او مساوی ست با مرگ! شمشیرِ ذوالفقارش رو گرفت و با عجله به تنهایی به سمتِ بقیع رفت و از اون جماعت زودتر رسید.. به تنهایی! @shahidmohammadmoafi
. بقیع یه دیوارِ خرابه ای داشت و در کنار همون دیوار منتظر شد تا اون ها از راه برسن. جماعت از راه رسید... به نزدیکیِ مولاعلی که رسید یهو دیدن یه پیرمردی از جمع، متوقف شد و دیگه جلوتر نیومد! گفتن چرا ایستادی؟ گفت من خودم از پیامبر شنیدم که فرمود اگه علی روزی کنارِ اون دیوار ایستاده، بهش نزدیک نشید! @shahidmohammadmoafi
. جماعت به نزدیکی مولاعلی رسید ابوبکر و عمر جلویِ جمعیت بودن. دوتا نقل وارد شده. مولاعلی امیرالمومنین اومد جلو و با شمشیر روی زمین خط کشید و فرمود اگه از این خط جلوتر بیاید زمین رو از خون تون سیراب میکنم! یه نقلِ دیگه هم اینه که مولاعلی فرمود اگه فقط تیزیِ کُلَنگ تون به زمین اصابت کنه، زمینِ مدینه رو از خون تون سیراب میکنم.. عمر بن خطاب اومد جلو رو در رویِ مولا و به مولاعلی گفت علی ما فقط میخوایم که خلیفه یِ پیامبر بر پیکرِ دخترِ پیامبر نماز بخونه...(یعنی علی چقدر سخت میگیری!) بذار برای این جمله یِ مولا بمیریم! بمیریم! @shahidmohammadmoafi
. مولاعلی گریبانِ عمر بن خطاب رو گرفت و او رو به زمین زد و فرمود: نامَرد! تو میدونستی که او دخترِ پیامبره و اون بلا رو سرش آوردی؟ عمر بن خطاب رو از زیرِ دست و پایِ مولاعلی بیرون کشیدن و ابوبکر کوتاه اومد که قطعا برای حفظِ جانِ خودش و عمر کوتاه اومد و بیخیالِ نبشِ قبر شدن و برگشتن.. @shahidmohammadmoafi
. ولی دیگه زهرایِ علی رفته.. چه فایده؟ :) شیرِ خبیر شکن، شاه حُنَین! شبانه و تنهایی خودش رو مینداخت رویِ قبرِ فاطمه جانش و میگفت: کاش جانم و بُغضی در این سینه دارم هر دو باهم رها میشد! @shahidmohammadmoafi
💔😭