.
غزل چارپاره ( ترکیببند ) فاطمیه شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها
پرشکستهترین کبوتر رفت
نیمهشب رویِ شانه مادر رفت
بیقرارِ علی قرارِ علی
یارِ بییاوریِ حیدر رفت
بسترِ لاله ماند و لاله نماند
خون به جا ماند و آه و ناله نماند
نمنمِ اشک ماند و ژاله نماند
بستریِ علی زِ بستر رفت
آفتابِ کبودِ خانهیِ ما
دید این اشکِ دانه دانهیِ ما
خواند اَمَّن یُجیب و خواست شفا
دردِ او شد دوا و دیگر رفت
قدکمان شد ولی عَلم اَفراشت
بهرِ دلدار همُّ و غم بگذاشت
پابهپایِ علی قدم برداشت
یاس در این کلاس پرپر رفت
آتشِ عشقِ نابِ یار خرید
دردِ مسمارِ روزگار چشید
رنگش از ضربِ نابکار پرید
شد فداییِ راهِ رهبر رفت
آبِ تغسیل اشکِ دلدارش
کفنش کرد و دید گلدارش
وای از لحظهای که دستش خورد
رویِ بازویِ یارِ بیمارش
خشک شد این چه دست و بازوییست ؟!
سِرنگهدار این چه پهلوییست ؟!
گر چه از چادرِ تو حدس زدم
فاش کُن راز این چه سان روییست ؟!
به کدامین گُنه کتک خوردی
تو کجا نامی از فدک بردی
یاعلی گفتی و محک خوردی
فاطمه این چه چشم و ابروییست ؟!
فاطمه ای فداییِ حیدر
عشقِ ناب و خداییِ حیدر
ای پرستو جداییِ حیدر
بهرِ بال و پرت چه داروییست ؟!
گر چه نُه سال در بَرم ماندی
هیجده ساله مضطرم خواندی
خنده از کامِ دخترم راندی
بانویِ خانه این چه بانوییست
آسمانیترین مسافرِ دل
بی تو مانده کُمِیتِ دین در گِل
بهرِ مشکلگشا مَشو مشکل
شمعِ این خانه این چه سو سوییست
آب دیگر گذشت از سرِ من
حسنم بغض کرده دلبرِ من
کاش میشد که باز پس گیری
جارو از نازدانهِ دخترِ من
سوگواریِ امشبم سخت است
خانهداریِ زینبم سخت است
آب یعنی حسین و کربوبلا
روضهخوانیِ هر شبم سخت است
بی تو هر لحظهام عذاب شده
آسمان بر سرم خراب شده
خانه جایِ ابوتراب شده
من که مولایِ مذهبم سخت است
مانده از خونِ تو به در آثار
روضه میخواند این در و دیوار
روضهیِ میخ و سینهیِ بیمار
گر چه جاریست بر لبم سخت است
دخترِ مضطر و پریشانم
حَسَنینِ یتیم و حیرانم
اشکریزان به رویِ دامانم
ندبه تنها مخاطبم سخت است
حیدر از روزگار خسته شده
مردِ پیکار دستبسته شده
از غمِ سینه دلشکسته شده
سوختم از غمت تبم سخت است
ناله کُن شامِ غم سحر گردد
شامِ تارِ مدینه سر گردد
من دعا میکنم تو آمّین گو
بلکه آن یارِ رفته برگردد
در تمامِ مدینه مرد نبود
یا اگر بود اهلِ عهد نبود
ما به دنبالِ رَدِّ چادرِ تو
کوچه جُستیم و کوچهگرد نبود
رزقِ ما اشک و روضهات روزی
گر در آتش هنوز میسوزی
پرچمِ انتظار میدوزی
او اگر بود رنج و درد نبود
شب که قامت به نافله بستی
ایستادن که نه چو بِنشستی
فاطمه در قنوتِ یک دستی
بگو ای یار شرطِ عهد نبود
گلِ خوشبویِ باغِ تنهایی
وعدهای از خدا به زهرایی
به کدامین دیار و صحرایی
از تو اُمّیدِ خُلفِ وَعد نبود
تیغ بردار روضهیِ زهرا ....
میرسد آخرش به عاشورا
آخرین قابِ عکسِ مادر را
کاش تزئینِ تار و زرد نبود
ای سفر کرده انتقام بگیر
با دَمِ یاعلی زَمام بگیر
چشمِ مادر به راهِ توست بیا
تیغِ حق دیگر از نیام بگیر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #فاطمیه
#حسین_ایمانی ✍
.
🔻مقدمتان را به این کانال 15 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠