eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
15.9هزار ویدیو
213 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴تفکر، هزینه ندارد.. تا میتوانید به ما برچسب بزنید!.. http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
✳️ اختصاصی 📖 درس سیاسی آیت الله بهجت (شماره 2) 🔍 کرامتی از حاج شیخ عبدالکریم حایری 🎤 از کرامات مرحوم حاج عبدالکریم حایری، این است که زمانی رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده و آب تا لبه پل علی خانی رسیده بود، به گونه ای که عده ای از روی پل با آب رودخانه وضو می ساختند، و لذا برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرشهای مسجد امام را جمع نمودند. مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، از همان وقت به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت، چند متر آب پایین رفت. ما نه ایمان اهل ایمان را داریم و نه یقین اهل یقین را. گویا در مشکلات، آمریکا و شوروی ما را نجات خواهند داد که به آنها پناه می بریم و اعتماد می کنیم، آن ها سگ و گرگی هستند که از ترس یکدیگر خواب آسوده ندارند. بزرگان ما مقامات عالیه علمی را دارا بودند و در مقام عمل نیز چه عبادتهایی، چه نمازهایی داشتند. با خود می گویم: با اینکه آن ها را دیدی، باز چرا این جوری؟! آنها آن گونه خوب، و تو این گونه خراب؟! 📚 منبع: در محضر آیت الله بهجت، جلد 1 بیان 59 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
✳️ اختصاصی 📖 درس سیاسی آیت الله بهجت (شماره 2) 🔍 کرامتی از حاج شیخ عبدالکریم حایری 🎤 از کرامات م
✍حالا این سگ ها و گرگها (آمریکا و انگلیس) برای ما واکسن میفرستند و عده ایی از شادی شون، دارن ذوق مرگ میشن... این اتفاقات آدم را یاد قصه شنگول و منگول دوره کودکی میندازه... گرگه دستاشو توی آرد فرو میکرد و به بچه گوسفندها میگفت: منم منم مادرتون!!! اونا هم باور میکردن.... قصه های دوران کودکی چقدر درس آموز بودند... http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
shor-6.mp3
زمان: حجم: 12.49M
من یه سال مشهد نیام دق میکنم میمیرم... مداحی شهید حسین معزغلامی http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
💔🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🥀🍂 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
خدايا..! خسته‌ام، شكسته‌ام، ديگر آرزويی ندارم جز شهادت. احساس می‌کنم كه اين دنيا ديگر جای من نيست. از عالم و عالميان می‌گريزم و به سوی تو می‌آیم. تو مرا در رحمت خود سكنی ده. بگذاريد دستانم از تابوت بيرون باشد تا دشمنان بدانند كه من شهادت را در آغوش گرفتم و با دست خالی رفتم و از دار دنيا چيزی با خودم نبردم..:) http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
▪️برای تهیه مهمات عملیات باید حاج احمد رو می دیدم. رفتیم اتاقش، اما حاجی آنجا نبود! یکی از بچه هاگفت: «فکر کنم بدونم کجاست...» مارو برد سمت دستشویی ها و دیدم حاج احمد اونجاست! داشت در نهایت تواضع دستشویی ها رو تمیز میکرد. خواستیم سطل آب رو ازش بگیریم که نگذاشت و گفت: ‏«فرمـــانده زمان جنگ برادر بزرگـــتره و در بقیه مواقع کوچــــکتر از همه...» «حاج احمد متوسلیان» ✍️ م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩ http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❏السلآمُ‌علۍٰألغَریبَ‌ألغُرَبـٰا❏ ✦حَرَمَـت‌حَریم‌ِحُرمَـت‌هاۍِجَھـٰان‌اسـت؛ بِہ‌حُرمَت‌ِحَرَمَت‌مَرامَحرَمِ‌حَریمَت‌قَراربِده! امـٰام‌رِضـٰاۍِقَلـب‌ِمَـن...[🧡] http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
عجیب نیست که درسینه غصّه مهمان است شب فراق شده، حرف هجران است به چشم ‌هم‌زدنی این دو ماه هم رفت و بهار گریه هم امروز رو به پایان است از این لباس جداگشتن آنقدر سخت است که در برابر این هجر، مرگ آسان است مرا حلال کن آقا که باز زنده‌ام و هنوز در تن من بین روضه‌ها جان است محرم و صفر ما تمام می‌شود و همیشه ابر نگاه تو غرق باران است تو فاطمیه‌ات این روزها شروع شده دلت شبیه دل مادرت پریشان است همیشه کرب و بلاییم ما، ولی امشب کبوتر دلمان مقصدش خراسان است : تو ضمانت نکنی در شبِ قبرم چه کنم بارِ عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت غریبانه و مظلومانه ی امام رضا علیه السلام تسلیت باد.🏴 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
از ابا صلت‌،كيفيت‌ شهادت‌ امام‌ رضا (علیه السلام) بدين‌ نحو نقل‌ شده‌است‌:روزي‌ امام‌ بمن‌ فرمود:من‌ فردا به‌ مجلس‌ اين‌ فاجر(مأمون‌)مي‌ روم‌.اگر ديدي‌ كه‌ هنگام‌ مراجعت‌،عبا برسرم‌نيست‌،بامن‌ سخن‌ بگو واگر ديدي‌ كه‌ عبا برسرم‌ مي‌ باشد،بامن‌حرف‌ نزن‌! اباصلت‌ مي‌ گويد:روز بعد، امام‌لباسهاي‌ خودرا پوشيد ودرمحراب‌ منتظر مأمورين‌ خليفه‌ شد.وقتي‌ مأمورين‌ آمدند،كفشهايش‌ را پوشيد وعبا بر دوش‌ انداخت‌،وبنزد مأمون‌رفت‌.منهم‌ درخدمت‌ امام‌ رفتم‌. وقتي‌ امام‌ وارد شد،درنزد مأمون‌ چند طبق‌ از ميوه‌ هاي‌مختلف‌ بود.مأمون‌ خوشة‌ انگوري‌ را كه‌ قبلاً مسموم‌ كرده‌ بودرادر دست‌ داشت‌ وچند دانه‌ از آنرا كه‌ قبلاً علامت‌ گذاري‌كرده‌ بود،براي‌ رفع‌ تهمت‌ مي‌ خورد!چون‌ چشم‌ مأمون‌ به‌ امام‌افتاد،مشتاقانه‌ از جاي‌ خود بلند شد ودست‌ در گردن‌ مبارك‌حضرت‌ كرد وميان‌ دوچشم‌ حضرت‌ را بوسيد وبسيار احترام‌مي‌ نمود.سپس‌ امام‌ را در جاي‌ خودش‌ نشاند وخوشه‌ انگور رابه‌ حضرت‌ داد وگفت‌:يابن‌ رسول‌ اللّه‌!انگوري‌ از اين‌ بهتر نديده‌ام‌!امام‌ فرمود:شايد انگور بهشت‌ از اين‌ بهتر باشد! مأمون‌ گفت‌:از اين‌ انگور بخوريد!امام‌ فرمود:مرا از خوردن‌ اين‌انگور معاف‌ بدار!مأمون‌ اصرار زيادي‌ كرد وگفت‌:بايد از اين‌انگور بخوريد!مگرخيال‌ مي‌ كنيد من‌ قصد سوئي‌ نسبت‌ بشمادارم‌،با اينكه‌ اين‌ همه‌ بشمااحترام‌ مي‌ گذارم‌؟او خوشه‌ انگوررا از امام‌ گرفت‌ وچند دانه‌ از آنرا خورد ودوباره‌ آنرا به‌ امام‌داد!وگفت‌:بايد از اين‌ بخوريد!آن‌ امام‌ مظلوم‌، چند دانه‌ از آن‌انگور را خوردند،كه‌ ناگاه‌ حالشان‌ دگرگون‌ شد وباقي‌ خوشه‌ رابرزمين‌ گذاشتند وبا حال‌ ناخوشي‌،بلند شدند.مأمون‌گفت‌:پسرعمو!كجا مي‌ روي‌؟امام‌ فرمود:به‌ همانجا كه‌ مرافرستادي‌!سپس‌ حضرت‌ با چهره‌ اي‌ غمگين‌ وناراحت‌، درحاليكه‌ عبابرسر داشتند،از كاخ‌ مأمون‌ بيرون‌ آمدند. من‌ بدستور حضرت‌،با ايشان‌ سخن‌ نگفتم‌،تا اينكه‌ امام‌ واردمنزل‌ خود شدند وفرمودند:درخانه‌ را ببند!وبا حال‌ ناخوشي‌ورنجوري‌،بر روي‌ بستر خود افتادند!من‌ درب‌ منزل‌ را بستم‌ وناراحت‌ در وسط‌ منزل‌ ايستادم‌،ناگاه‌ جوان‌ خوشبو ومشگين‌مويي‌ را در خانه‌ ديدم‌ كه‌ آثار امامت‌ وولايت‌ از چهره‌ اش‌،ظاهربود واز همة‌ افراد به‌ امام‌ رضا (علیه السلام) شبيه‌ تر بود! من‌ نزد او رفتم‌ وگفتم‌:منكه‌ درها را محكم‌ بستم‌!شما از كدام‌ دروارد شديد؟فرمود:آن‌ خدائيكه‌ مرا از مدينه‌ به‌ يك‌ لحظه‌ به‌طوس‌ آورد،مي‌ تواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند!پرسيدم‌:شماكيستيد؟فرمود:منم‌ حجت‌ّ خدا برتو اي‌ اباصلت‌!منم‌ محمدبن‌علي‌!آمده‌ ام‌ تا با پدر غريب‌ ومظلوم‌ خود وداع‌ كنم‌! آنگاه‌ نزد امام‌ رضا (علیه السلام) رفت‌.چون‌ چشم‌ امام‌ به‌ فرزندش‌ افتاد ،از جا بلند شد ويعقوب‌ وار،يوسف‌ گم‌ گشتة‌ خود را در آغوش‌گرفت‌ ودست‌ در گردن‌ او كرد واورا بسينه‌ فشرد وبين‌ دوچشم‌اورا بوسيد.سپس‌ اورا بر روي‌ جاي‌ خود برد وبا او از اسرارامامت‌ سخن‌ گفت‌ وامانتهاي‌ الهي‌ رابه‌ او سپرد وخود بشهادت‌رسيد(جلاء العيون‌) http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
🔘 روضه کوتاه امام رضا علیه السلام... 🌷 آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود 🌷 زیر سر مهمانیِ اجباری اش بود وقتی که می آمد عبایش روی سر بود 🌷 از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک روی لباسش ردپای هر گذر بود... 🌷 با آه می افتاد و بر می خواست اما آهش زمان راه رفتن بیشتر بود 🌷 وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود 🌷 آری شبیه قصه آن کوچه تنگ فرسنگها انگار خانه دورتر بود... 🌷 بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجره  رد و پاهای جگر بود..😭 🌷 سختی کشید اما چقدر آرام جان داد آخر سرش بر رو پاهای پسر بود 🌷 باید که اهل کشف باشی بین روضه باید میان روضه ها اهل نظر بود... 🌷 وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه اش پُر دردسر بود... *تا چشمارو وا کرد دید” وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِه...😭 ▪️ وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند  وای از کسی که شاهدش  با چشم تر بود... 🚩@IslamlifeStyles