eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
1.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
13هزار ویدیو
177 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه توصیه مهم به ارادتمندان: ۱-نماز اول وقت ۲-پرداخت خمس ۳-خواندن جامعه کبیره(زیارت جامعه... یادگار نورانی امام هادی(ع)...) http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
💔 جوادِ ۳۰ ساله با نوجوان ۱۶ ـ۱۷ ساله رفیق میشد تا بیاوردش توی راه برایش وقت می‌گذاشت ... ✍ تا وقتی هر کدامیک از ما در برابر انحراف نوجوان های محله، در برابر مسجدگریزی هایشان، در برابر دوست های نااهلشان سکوت کنیم نباید توقع داشته باشیم بشیم...🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
هدایتگر نور.mp3
7.57M
🎤 ✍ از ویژگی‌های خاصِ دورانِ امام هادی علیه‌السلام، آماده کردنِ مردم، با شیبی ملایم، برای دورانِ غیبت امام دوازدهم است! این استراتژی کاملاً مهندسی شده، به تربیت کسانی انجامید، که سِیرِ تاریخ را در زمان غیبتِ معصوم، بسمت تمدن نوین الهی، بسیار مخفی و آرام، هدایت نموده است! 💥 تا اینکه رسید به ....؟..... ※ ویژه شهادت امام هادی علیه‌السلام @Ostad_Shojae
🈴 *_در قبرستان دارالسّلام شیراز قبری ست معروف به_* : _ قبرِ سرباز امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف - که با گذشتِ بیش از شصت سال از عمرِش - هنوز گذر زمان نتوانسته طراوتش را از بین ببرد - در حالی که تمام قبرهای اطراف آن با گذشت زمان فرسوده - متروکه و قدیمی شده اند . _ آری - این قبر متعلق به جوانی است اهل خوی - که در زمان رضاخانِ ملعون به خدمتِ سربازی فراخوانده می شود - ولی با درست عمل کردن به دستورات خداوند متعال - و فرمایشاتِ قرآن و اهلبیت (علیهم السّلام) موردِ لطف و عنایاتِ عجیبِ آقا امام زمان (علیه السّلام) و مادرشان حضرت فاطمه (صلوات اللّه و سلامه علیه) قرارگرفته و الگوی زیبا و کم نظیری برای همه شیعیان و خصوصا جوانان می گردد . مردمِ متدیّن و اصیلِ شیراز - او را به نام سربازِ گمنام می شناسند و بر سرِ قبرِ او حاضر شده - عرضِ حاجت می کنند و ماجرای زندگیِ این سربازِ گمنامِ امام زمان علیه السّلام - در بین ایشان معروف است . _ نویسنده ی کتاب مسجد مقدس جمکران - آقای عبدالرّحیم سرافراز شیرازی سرگذشت زندگی ایشان را اینگونه نقل می کند : _ در زمان مرحوم حاج شیخ محمّدحسین محلّاتی (جدّ مرحوم آیت الله حاج شیخ بهاءالدّینِ محلّاتی) شخصی با لباس کهنه و یک کوله پشتی وارد مدرسه خانِ شیراز (که جزء مدارِسِ حوزه علمیّه بوده) می شود و از خادمِ این مدرسه علمیّه - اطاقی می خواهد . _ خادم به او می گوید : باید از مدیرِ اصلیِ مدرسه درخواستِ اتاق بکنی و من کاره ای نیستم . _ مدیرِ محترمِ مدرسه هم در برابرِ درخواست آن شخص می گوید : _ اینجا مدرسه ی علمیّه است و تنها به طلبه های علوم دینی - اتاق و حجره می دهیم . او هم می گوید : این را می دانم ولی در عین حال - عاجزانه از شما اتاقی می خواهم که فقط چند روزی در اینجا بمانم و زود زحمت را کم کنم . _ مدیرِ مدرسه ناخودآگاه - به اراده الهی در برابرِ درخواستِ این شخصِ تازه وارد - تسلیم می شود و دستور می دهد که به او اتاقی بدهند - تا او استفاده کند و در رفاه باشد . _ بالاخره مهمانِ تازه وارد - داخلِ اتاق می شود و درب حجره را به روی خود می بندد و با کسی هم رفت و آمد نمی کند. _ از طرفی خادم مدرسه هم طبق معمول - شب ها درِ مدرسه را قفل می کرده و خودش هم بعد از سرکشی به اطراف و داخل مدرسه - برای استراحت به اتاقش رفته و می خوابیده است . _ ولی همه روزه صبحِ بسیار زود - که از خواب بر می خواسته - مشاهده می کند که در باز است !!! _ پیرمردِ خادم شبِ بعد با دقّتِ بیشتر درِ حوزه علمیه را قفل می کند ولی باز هم - فرداصبح با درِ باز مواجِه می شود . _ این جریان تا سه روز ادامه پیدا می کند و بالاخره متحیّر و سرگردان می شود. _ (چون به جز خودش و مدیرِ مدرسه - کسی کلید نداشته)! _ او به ناچار - قضیه را به مدیرِ مدرسه می گوید - مدیر هم به خادمِ مدرسه می گوید . _ امشب در را قفل کن و کلید را نزد من بیاور - تا خودم قضیه را پیگیری کنم - اللّه اکبر !!!! _ فردا صبح باز هم مدیر می بیند که - درِ مدرسه باز است و کسی از مدرسه بیرون رفته است ... _ و همگی به خاطر اینکه این اتفاق از شبی که آن شخصِ تازه وارد - به مدرسه آمده - افتاده است به او مظنون می شوند. _ خلاصه موضوع را پیگیری می کنند و متوجه می شوند که درست است - و کسی که بدونِ داشتنِ کلید - شب ها از مدرسه بیرون می رود همان شخصِ تازه وارد است ... مدیرِ مدرسه با خودش می گوید : _ حتما در کارِ این مرد ؛- سِرّی هست ولی موضوع را نزد خود مخفی نگه می دارد . _ او روزها نزدِ آن شخص رفته و به او اظهار علاقه می کند و از او می خواهد که لباس هایش را به او بدهد تا آنها را برایش بشوید و تقاضا می کند که با طلاب رفت و آمد کند. _ اما او از همه اینها اِبا می کند (قبول نمی کند) و می گوید من نمی خواهم مزاحم کسی بشوم و برای انجامِ کارهایم نیز به کسی نیازی ندارم. _ مدتی بر این مِنوال می گذرد تا اینکه یک شب - خودِ این شخص - آقای محلاتی و مدیرِ مدرسه را به حجره اش دعوت می کند و به آنها می گوید : _ چون عمر من به آخر رسیده - قصه ای دارم برای شما نقل می کنم - فقط خواهش می کنم مرا در محلّ خوبی دفن کنید. _ او قصّه زندگی اش را این گونه تعریف می کند : _ اسم من عبدُالغفّار - مشهور به مشهدی جونی - اهل خوی و سرباز هستم. _ من وقتی که در ارتش خدمت سربازی را می گذراندم - یک روز - به خاطرِ کاری پیش فرمانده مان رفتم و تقاضایم را گفتم. _ افسرِ فرمانده ما که خودش مسلمان نبود و می دانست من شیعه هستم - شروع به جسارت و بی احترامی نمود و مرا تحقیر می کرد. _ در آخر هم - نه تنها کارم را راه نینداخت - بلکه با کمالِ بی شرمی - به حضرتِ فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) - جسارت و بی احترامی کرد. _ من هم که تا آن لحظه سکوت کرده بودم - ناگهان از خود بی خود شدم و دنیا پیش چشمم تیره و تار شد. _ گفتم تا الان هر چه به خودم بی احتر
امی کردی و تحقیرم کردی - تحمل کردم اما حالا که به سروَرِ زنانِ دو عالم و مادرِ سادات - حضرت زهراء سلام اللّه علیها - جسارت کردی دیگر تحمل نمی کنم . _ خونم به جوش آمد و چون کنارِ دستم چاقویی بود و من و او با هم تنها بودیم - آن کارد را برداشتم و در شکمش فرو بردم و او را کشتم . _ لحظه ای به خود آمدم که کار از کار گذشته بود و با جنازه نَحسِ او - روبرو شدم . _ به طرزِ عجیب و معجزه آسایی از اتاق فرمانده بیرون رفتم و پا به فرار گذاشتم . _ وقتی از سربازخانه خارج شدم - پیش خانواده ام رفتم و از آنها خداحافظی کردم و هر چه پرسیدند : کجا می روی ؟ چیزی نگفتم و فقط حلالیّت گرفتم و از آنها جدا شدم . _ از خوی فرار کردم و به سمت مرز ایران و عراق رفتم . _ از مرز گذشتم و به کربلا رفتم ... _ مدتی در شهر ِکربلا ماندم - سپس به نجف اشرف و بعد به کاظمین و سامراء رفتم و مدتها در جوارِ امامان علیهم السّلام بودم . _ من به سختی روزگار را می گذراندم - اما از این که در جوارِ حرم امامانِ عزیز علیهم السّلام بودم -خوشحال و راضی بودم . _ تا این که با خبر شدم - رضا خان سرنگون و پادشاهی در ایران جابجا شده - اوضاعِ کشور و مراکزِ نظامی هم نابسامان و آشفته است . _ به این فکر افتادم که به ایران برگردم و در وطنِ خودم و در شهرِ مشهد - کنار قبر مطهّرِ حضرت امام رضا (علیه السلام) بقیه عمرم را بگذرانم . _ الحمدللّه از مرزِ جنوبی واردِ ایران شدم - از مرز گذشتم و مشکلی برایم پیش نیامد . _ به سمت مشهد حرکت کردم اما در راه که - به شیراز رسیدم به دلم افتاد که چند روزی در جوارِ حضرت شاهچراغ (علیه السّلام) بمانم . _ خلاصه همانطور که می دانید - در این مدرسه اتاقی گرفتم و حالا هم مشاهده می کنید که مدتی است در اینجا هستم . _ *_فقط بگویم که : از طرف بی بی دوعالم حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) لطف و عنایاتِ زیادی به من شده است_* . _ *_از جمله این که_* : _ آخرهای شب وقتی برای تهجّد و نمازِ شب بلند می شدم و می خواستم از مدرسه بیرون بروم - می دیدم قفلِ درِ مدرسه برای من باز می شود !!! _ در این مدّت - کنارِ کوهِ قبله می رفتم و نماز صبح را پشتِ سرِ حضرت ولیِّ عصر - امام زمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف ) می خواندم . _ من برای اهلِ این شهر خیلی متأسّف بودم که چرا از این همه جمعیّت فقط پنج نفر برای نماز - پشت سرِ امام زمان علیه السّلام حاضر می شوند ؟؟؟!!!! _ در هر صورت من به زودی از دنیا می روم و خواهشمندم زحمتِ کفن و دفنِ مرا بعهده بگیرید !!! _ آقای حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی و مدیرِ مدرسه به ایشان می گویند : _ نه - انِ شاءاللّه بلا دور است و شما حالا حالاها زنده می مانید - خصوصا که سِنّی هم ندارید . _ او در جواب می گوید : نه غیر ممکن است که فرمایشات امام زمان - حضرت ولی عصر (روحی فداه ) صحیح نباشد - چون همین امروز به من فرمودند که : _ *_تو امشب از دنیا می روی_* . _ بالاخره وصیت هایش را می کند - ملحفه ای روی خودش می کشد - و روی زمین می خوابد - و بیش از لحظه ای طول نمی کشد که از دنیا می رود . _ چنان آرام - مثلِ این که سال هاست از دنیا رفته است !!! _ فردای آن روز مرحوم آقای حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی به علمای شیراز جریان را می گوید - و مرحوم آقای حاج شیخ مهدی کجوری و خود مرحومِ محلاّتی اعلام می کنند که باید شهر تعطیل شود و مردم با تجلیل فراوان - جنازه عبدالغفّار را تشییع کنند . _ بالاخره او را در قبرستان دارالسلاّم شیراز - طرف شرقیِ چهار طاق دفن می نمایند - و الان قبرِ آن بزرگوار مورد توجه خاصِّ مردمِ شیراز است و حتّی از او حاجت می خواهند و مکرّر علما و مراجع تقلید مثل مرحوم آیه اللّه محلاّتی به زیارت قبر او می رفتند. این قبر - در قبرستان شیراز معروف به قبرِ سرباز - قبرِتوپچی و یا مشتی جون است . _ *_آری_* ...... _ امامِ غایب از نظرِ ما - که همه جا هست و اعمال ما را - یعنی ریز و درشتِ اعمالِ مان را و همه اعمال مان را - می بیند و می داند . _ از مادرِمان بر ما مهربان تر است و هوایِ ما را دارد . _ آنقدر دوستِ مان دارد که مادرانِ مان را یارایِ چنان مهری نیست ... _ مطمئن باشیم که هر قدمی برایش برداریم - هزاران برابر جبران خواهد کرد و هر جا صدایش کنیم به فریادمان خواهد رسید . _ کاش عبدالغفّار بِشَویم برایش ... _ کاش شیفته و دلبسته و دلسپرده و سرسپرده اش باشیم ... _ آنگونه که مالکِ اشتر - میثمِ تمّار - ابوذر و مقداد - برای امام خودشان بودند ... _ ایام و عمرمان گذشت - ای کاش همیشه به یادش باشیم و فداییِ راه خودش و اجداد طاهرینش باشیم ...... _ کاش برگردیم ... 🪴 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
👆متوجه شدید علت ابتلای کادر درمان واکسینه شده به کرونا چیست ؟! 👈 برداشتن ماسک در هنگام استراحت و پریدن ویروس در گلو!! ❌ پس اثر 3 دوز واکسن کجا پرید ؟! که با برداشتن نیم ساعته ی ماسک این کادر درمانی به کرونا مبتلا شده اند و موجب فشار به دیگر پرسنل بیمارستان شده است... 🙏از کادر محترم درمان تقاضا می شود که هنگام استراحت ماسک خود را برندارید😄 منبع : اقتصادآنلاین پ ن :انصافا ضایع تر از این فرمانده سراغ دارین؟ http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
👆متوجه شدید علت ابتلای کادر درمان واکسینه شده به کرونا چیست ؟! 👈 برداشتن ماسک در هنگام استراحت و پر
⭕️ دقیقا مثل دهه فجر که یه روز یه روز نزدیک میشیم به ۲۲ بهمن، ویروس کرونا هم دقیقا از ۱۲ بهمن اوجش شروع میشه و تا ۲۲ بهمن ادامه پیدا میکنه. 🔶 البته یه مناسبت مذهبی دیگه هم داریم که بحث اعتکاف و میلاد حضرت علی علیه السلام هست. 💢 بنابراین امیکرون خودش رو موظف میدونه در این مراسمات شریف حضور داشته باشه و بعد اواخر بهمن ماه دوباره تاکید بر واکسن شروع میشه و حدود اواسط اسفندماه دوباره برای اینکه بتونن به دروغ بگن واکسن در کاهش تلفات واکسن موثره پیچ آمار رو کم میکنند و دوباره برای دوز سوم و چهارم واکسن کرونا تاکید میشه و .... http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
نفس نفس نفست عطر ربنا دارد قنوت نیمه شبت ذکر آتنا دارد به عمق معرفت واژه های جامعه ات هجا هجا کلماتت دَم از خدا دارد کـریم ابن کـریمی و عـالـمی آقـا به دامن کرمت دست التجا دارد کبوترانه پریده در آسمان شما دلی که حسرت سرداب سامرا دارد من از هوای گدایی درگهت مستم گدای سامری ات میشوم، صفا دارد فدای نام تو یا ایهاالنقی، جانم چقدر لشکر تو یار و جانفدا دارد اگرچه دست تورا خصم بی بصیرت بست هنوز اهل تو در بیت خویش جا دارد هنوز غصه ی بزم شراب را داری هنوز دست تو جای طناب را دارد : 🏴 عشق ما بر پسر فاطمه، مادر زادیست هــرچه داريم از الطاف امام هادیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت مظلومانه ی دهمین حجت حق امام (علیه السلام) تسلیت باد 🏴 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پوتین با زبان بدن و نوع دیپلماسی نشون داد که ژاپن مثل سگ دست آموز آمریکاست و از دست صاحبش اینطوری غذا میگیره ! طرف ژاپنی هم غیر از خندیدن از ترس چاره ی دیگری ندارند !🤔 《ژاپن همان کشوریست که مغروق استخر فرح و رفقای غربزده اش میخواستند آنرا الگویی کنند برای ایران مقتدر و عزتمند اما به برکت رهبریه مردی از سلاله ی پاک زهرای اطهر تیرشان به سنگ خورد شاگردان مکتب سیاسی امام خامنه ای باید نحوه برخورد و تعامل با جیره خواران و پادوهای دولت ها و سازمان های استکباری_صهیونیستی را از پوتین که او هم به نوعی شاگرد مکتب سیاسی امام خامنه ای است بیاموزند 》 ✍صامین @samin64
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
💢 کرونا و مقدمه سازی برای ظهور استاد پناهیان http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
جان شیعه را بدست WHO ندهید سخنان استاد پناهیان : با تبعیت نکردن از سازمان جهانی بهداشت، جزو شیعیانی باشید که طبق روایات، می توانند جان خود را از بیماری های آخرالزمان حفظ کنند! 👌 این بیماری ها با های سازمان جهانی بهداشت در حال شیوع است... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷بهترین ها را در کانال ، و در پیام رسان های ایرانی بخوانید https://eitaa.com/khabartahlil👈 ایتا sapp.ir/khabar_tahlil 👈سروش