eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
15.9هزار ویدیو
213 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 | 🏴مراسم عزاداری ناشنوایان در حرم مطهر حضرت معصومه(س) 🕊شعر از دست واژه‌ها خسته است 🕊بغض راه گلو را بسته است 🕊بغض یعنی حرف‌هایم را 🕊از نگاهم خودت بخوان بانو! (س)💔 🍂🕯 🏴 ♨️ @Maddahionlin 👈
حرم امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه چشمانت تا که آباد کنی خانه ویران شده را (س)🥀 💔 🥀 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
سلام فرمانده 🤚 محمدقاسم الوانی در راهپیمایی ۱۳آبان http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ✍ دلنوشته ای برای کســی که بایــد باشـــــــد و نــیـــســـــت !!! 🌸 سلام . 🌺 با اجازه یک خاطره کوتاه بگم برای سروران که حکمت داره ؛ شاید شما هم دیده باشید جایی که دو نفر به همدیگه خیلی علاقه دارند و همیشه و همه جا با همند. در کلاسهای زمان نوجوانی این موارد بیشتر دیده میشد قبلا . اما به یاد دارم در زمان خدمت سربازی ، دو نفر در گروه موزیک بودند که رفاقتی شدید و عجیب با هم داشتند . تصورش هم شاید الان کمی دشوار باشه که چطور ممکنه دو نفر تا این حد به همدیگه علاقه مند و شیفته باشند. با این حال این دو نفر این طور بودند. دو جوان ، یکی از اصفهان در حدود ۲۲ ساله و یکی اهل کرج و دو سال کوچکتر . اسمهاشون یادم رفته بعد از گذشت سالها . این دو از دوقلوها هم بیشتر به هم چسبیده بودند 😊😊 خیلی عجیب و غریب دلبسته و وابسته همدیگه بودند. هیچ جا و در هیچ حالتی از هم جدا نبودند . حتی موقع استراحت در بیداری هم سر یکیشون روی پای اون یکی بود . همه کارها و اموراتشون با هم تنظیم بود ؛ همراه با هم به سالن میرفتند و غذا میخوردند ، همراه با هم حمام میرفتند ، و در کل محال بود یکیشون جایی باشه و اون دیگری همراهش نباشه . جدا محال بود. انگار چشم ما هم عادت کرده بود که همیشه این دو نفر رو باهم ببینه . 😊 🔶 حالا تصور بفرمایید این دو نفر با این حالاتشون با هم قهر کنند !! با تمام غیرقابل باور بودنش ، اتفاقا اواخر خدمتشون ، ناگهان این دو نفر سر یک موضوعی باهم اختلاف پیدا کردند و رفیق کوچکتر ناراحت شده و به حالت قهر محل رو ترک کرده بود. بعد از ساعاتی رفیق بزرگتر دلتنگ شد و تصمیم گرفت آشتی کنه با دوستش و داشت دنبالش میگشت . اتفاقا رفیق کوچکتر هم جایی رفته بود که دوستش پیداش نکنه راحت . با این حال رفیق بزرگتر پرسان پرسان همه جا رو داشت میگشت و پیش ما هم آمد و همونجا در آستانه در ورودی ایستاد و با چشم قرمز و خیس پرسید فلانی اینجاست ؟؟ گفتیم نه چی شده ؟ گفت حرفمون شده و قهر کرده هرچی میگردم پیداش نمیکنم . ‼️ حالت صورتش کاملا مضطر بود . اضطرار واقعی رو در چهره اش میشد دید . هم دلتنگ از ندیدنش در اون یکی دو ساعت ، هم نگران از اینکه کجا رفته و چه بلایی سرش آمده ، هم پشیمان از قهر و اختلاف بیهوده و هم دچار ترس بود که مبادا دیگه باهاش آشتی نکنه و قهر بمونه ؟؟!! خلاصه تمام پادگان رو وجب به وجب دنبال رفیقش گشته بود . تا اینکه بعد از چند ساعت دیده بود یه جایی توی بیابونهای دور پادگان نشسته و کز کرده . البته باهم آشتی کردند . نکته جالبش اون اضطرار و دنبال گشتن بود . به عبارتی أین أین گفتن از روی اضطرار . کاش ما هم این طور به اضطرار می افتادیم و برای نبودن امام مون أین أین میکردیم ‼️‼️ کو کجاست اون مرد خدا ، پاک و صالح فرزند پاکان و صالحان که همگی صادق و صالح و نیک بودند . کجا رفت اون صالح صاحب زمان ؟ کجاست اون کسی که مثل انبیا و اولیاست . کجاست اونی که بشر در حکومت و ملک او آرام و آسوده و خوشبخت دو جهان است . کجاست اونی که عزت دهنده مومنین و درهم شکننده کافران است. کجاست اون پدری مهربانی که عاشق تک تک آدمهاست و هدایت و سعادت همگان مشتاق و حریص ، مثل خود رسول الله (ص) . و هزار مورد دیگه که در او و با او و همراه اوست فقط و فقط . ای کاش ما مثل این رفیق مضطر اماممون بودیم در همه لحظات . نه فقط جمعه ها و ساعات خاصی مثل دعاها بلکه اضطرار در لحظات و در نفسهای ما بود و از ما جدا نمیشد . کاش دلتنگی و نگرانی و بی تابی و بیقراری در ظاهر و باطن همه مومنین تجلی میکرد . برای اونی که باید باشه ولی نیست . 🙏 با تشکر .🌺 🌸 خادم شما ؛ سید علیرضا http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani