چقدر کج شده گردن شاه عالم بمیرم داره آب میشه از خجالت چه نم نم... رو زد اما زمین زدنش... چه خنده ای کرد سپاهی بهش...

آبرو داد تا بگیرد آب، منت از قوم ناسپاس کشید فقط ای کاش حرف منت بود کار آقا به التماس کشید...

دست را برد زیر خون گلو دست می شست از تمام خودش چاره گم کرد دست و پا گم کرد رفت از یاد التیام خودش

انقدر حسین مستاصل بود یهو دید یه ندایی از آسمان آمد گفت حسین جان نگران نباش بچه رو بسپار به ما، ما خودمون اینجا سیرابش میکنیم دایه ای در بهشت براش آماده کردیم... خب اینو به حسین گفتین رباب چه کند...

تو خیمه گفتن ما بزرگ بودیم به ما آب ندادن رباب نگران نباش به این آب میدن این شش ماهه اس بابا امام حسین علیه السلام رفت لباس رزم از بدن درآورد راوی میگه دیدم لباس جدش پیغمبر رو پوشیده داره میاد سمت میدان زیر عبا چیزی پنهان کرده گفتم شاید حسین قرآن آورده این مردم رو بهش قسم بده...

حق میدهم به این پدر بی قرار تیر سه شعبه ای پسرش را گرفته است کف می زنند دور و بر شاه بی سپاه غربت چقدر دور و برش را گرفته است...

در حرم منتظر نشسته رباب با چه رویی به خیمه برگردد راه کج کرد سمت بیراهه خواست این روضه بازگو نشود خواست تا با گلوی پاره ی طفل زینبش نیز روبرو نشود...

عنصر اضافی نداریم شما همتون به درد امام حسین علیه السلام میخورید! تو کربلا حتی حنجره ی از گل نازک تر علی اصغر هم به درد میخوره!

یا رازق الطفل صغیر بچمو دستت میسپارم یا راحم شیخ الکبیر غیر تو من کسیو ندارم

هیچکی مثل آقای ما گریه کن هاش رو نمیشناسه...😔

مراقب چشمای خوشگلی که میخوان برای ارباب اشک بریزن باشیم... شهید محسن درودی

مادر می گفت: با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش کردم. هفت بار واسش قربونی کردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت تو شلمچه روز عید قربان در راه خدا قربانی شد.... وصیت نامه: مادر جان! شفاعت شما را در روز قیامت نزد فاطمه زهرا(س) می کنم.... شهید عباس رمضانی‌قرا🌷 #همراه_شهدا

«درس حضرت عباس‌ شناسی» چقدر ما حضرت عباس رو می‌شناسیم؟

امشب مجلس روضه رو بیشتر می چسبیدید! امام زمان عجل الله فرمودن: هرجا روضه عموم عباس باشه من خودمو سراسیمه میرسونم اونجا...

برای تسکین قلب آشوب آقا امام زمان عجل الله صدقه فراموش نشه...!! پول ندارید صدقه بدید اشکال نداره تا میتونید صلوات بفرستید...

شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند... گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد...

فَوَقَف العباس مُتحیرا... آقا خودش ناامید شده، ناامیدا رو ناامید برنمی گردونه...

رود را تا به ابد، تشنه ی مهتاب گذاشت داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت... #تاسوعا

میگن شب آخر، وقتی اصحاب از بین دو انگشت ابی عبدالله علیه السلام جایگاه خودشونو تو بهشت دیدن حضرت عباس علیه السلام نگاه نکرد و رفت...! امام فرمود: عباس من! تو جایگاهت را نمیبینی؟! قمر بنی هاشم فرمود : بهشت من شمایید برادر..!

پیرِ آهنگری سرش گرم است پشت هم نعل ِ اسب می سازد هر که آمد خرید با خود گفت : رد شدن روی پیکرش با من...