eitaa logo
شهید موسوی نژاد
380 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
هر موقع میخواست از فضا‌ی مجازی ‌استفاده کنه، حتماً وضو‌ میگرفت و ‌معتقد بود‌ که این فضا آلوده است و‌ شیطان ما‌ را‌ وسوسه میکند...! شهید مسلم خیزاب🕊🌹
شهید موسوی نژاد
هر موقع میخواست از فضا‌ی مجازی ‌استفاده کنه، حتماً وضو‌ میگرفت و ‌معتقد بود‌ که این فضا آلوده است و‌
بر روی سنگ‌قبرم بنویسید که تشنه نابودی صهیونیست‌ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست هاست
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا الشرح/۵ به یقین با هر سختی آسانی است. مولانا چه قشنگ میگه : اگر ابرها گریه نمیکردن، جنگلها نمیخندیدن یعنی اگه ناراحتی داری... غصه داری... نگرانی و فکرت مشغوله ولی داری سخت تلاش میکنی مطمئن باش آخرش خوب میشه، قشنگ میشه 🍃
مقید بود به من یاد بدهد همیشه لباس ارزان قیمت بپوشم. علتش را هم می دانستم. می دانستم او فرمانده لشکر است و فرمانده های تیپ و گردان و گروهان چشم شان به او و خانواده اش است که چه می پوشند، چه می خورند، چه می گویند. می گفت: زن من باید بین همه شان الگو باشد. مواظب باش لباسی نپوشی که از بدترین لباس این جا بهتر باشد. خیلی از خانه های آن جا فرش داشتند ما نداشتیم. تلویزیون داشتند ما نداشتیم. وسایل رفاهی داشتند ما نداشتیم. ما فقط یک روفرشی داشتیم، که روی آن می نشستیم. ابراهیم همیشه هم می گفت: دوست ندارم زنم با بی دردها رفت و آمد کند. می گفت: اگر می خواهی ازت راضی باشم سعی کن با آن هایی نشست و برخواست کنی که مشکل دارند. حتی مرا مأمور کرده بود یواشکی بروم اختلاف بین دوست هایش و خانم هایشان را بفهمم یا حل کنم یا به او بگویم برود حل شان کند. 🕊🌹
‏برای اینکه ببینی با خودت چند چندی دنیایی رو تصور کن که فقط تو هستی و اسرائیل و فلسطین و هیچ عامل دیگه ای وجود نداره که روت تأثیر بذاره اونوقت ببین قلبت با کدومشونه ای انسان!
بچه ها یه سوال ! اگه همین الان بگن وقتت تمومه و برگه های زندگی بالا...! چی برای گفتن داریم و چه نمره ای میگیریم؟💔
شهید موسوی نژاد
بچه ها یه سوال ! اگه همین الان بگن وقتت تمومه و برگه های زندگی بالا...! چی برای گفتن داریم و چه نمر
ما دلمون به چی خوشه؟ یعنی چی داریم که سرمونو بالا بگیریم و با اعتماد بنفس کامل بگیم من خیالم تختِ کارامه!!
شهید موسوی نژاد
ما دلمون به چی خوشه؟ یعنی چی داریم که سرمونو بالا بگیریم و با اعتماد بنفس کامل بگیم من خیالم تختِ کا
نداریم دیگه...😔 همون یه فقره دلخوشیمون که سرجمعش کنیم یه نماز خوندن و قران خوندنه که اونم معلوم نیست چه اندازه اهل عملیم! و اصلاً ازمون قبوله یا نه...! سالی یه بار ماه رمضون و محرم و فاطمیه که آیا دو قطره اشک از گوشه چشممون بیاد یا نیاد...!!!
شهید موسوی نژاد
نداریم دیگه...😔 همون یه فقره دلخوشیمون که سرجمعش کنیم یه نماز خوندن و قران خوندنه که اونم معلوم نیست
که اونم اگه یه قطره اشکی از گوشه چشممون بیاد معلوم نیست برا دردای خودمونه یا دردایی که داره به جون اسلام وارد میشه....!!💔
شهید موسوی نژاد
که اونم اگه یه قطره اشکی از گوشه چشممون بیاد معلوم نیست برا دردای خودمونه یا دردایی که داره به جون ا
اینارو نمیگم ک ناامید بشیدا... اصلاً امید ما به همین یذره تلاشمونه....! ولی بحثم اینه یه خورده بیشتر به فکر خودمون باشیم، اینکه کجاییم و در چه جهتی داریم حرف میزنیم یا عمل میکنیم...
شهید موسوی نژاد
اینارو نمیگم ک ناامید بشیدا... اصلاً امید ما به همین یذره تلاشمونه....! ولی بحثم اینه یه خورده بیشت
حواسمون باشه اون نماز تندتندیِ صبح رو با کج خلقی با خانواده تباهش نکنیم! حواسمون باشه اون دلشکستنای اخروی مونو با غیبت و گمان بد به این و اون خرابش نکنیم...!!
شهید موسوی نژاد
حواسمون باشه اون نماز تندتندیِ صبح رو با کج خلقی با خانواده تباهش نکنیم! حواسمون باشه اون دلشکستنای
حواسمون باشه چی خوبه چی بده...! خودمونو عادت بدیم به بعضی رفتارا... خوش اخلاقی.. محبت به اعضا خانواده... اعتراض به غیبت کننده با زبان لبخند.. حسن ظن داشتن بخشیدن دیگران گذشت ، صبر ، بردباری و... ✨ یکم جدی تر عمل کنیم... و جدی تر به شرایطی که توشیم فکر کنیم!
شهید موسوی نژاد
حواسمون باشه چی خوبه چی بده...! خودمونو عادت بدیم به بعضی رفتارا... خوش اخلاقی.. محبت به اعضا خانواد
اصلا بیا یه کاری کنیم و همین امشب به محاسبه اعمالمون بپردازیم... خیلی کارا رو که یادمون رفته و خیلیاشونم توان سنجش نداریم💔 اما بیا با خودمون رو راست باشیم...
پنجشنبه اس شادی روح پاک شهدای عزیزمون، جمیع اموات این جمع، صلواتی همراه با سوره حمد قرائت کنیم🌸
شهید موسوی نژاد
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم یااباعبدالله...
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ طه/۸ جز خدا هیچ معبودی نیست و بهترین نامها مخصوص اوست اگه کسی رو داری که انقدر برات عزیزه «وصله ی جان» صداش کن وصله ی جان یعنی مرمت کننده ی روح، متعلق به آخرین رگ قلب، چسبیده به آخرین جانِ آدمی، ریشه ی احساسات عمیق، عضو جدایی ناپذیر قلب... خدایا تو وصله ی جان منی 🍃
وقتی انسان فقط یک بُعد را می‌گیرد و تقویتش می‌کند، خلأ به وجود می‌آید یکی از خصوصیات انسان هم این است که تمایل به یک بُعدی شدن دارد و در جهت همان یک بُعد پیش می‌رود و ابعاد و زوایای دیگر رها می‌شوند و خالی باقی می‌مانند... 🕊🌹
🌷 سلام علیکم دعاگوی اعضای کانال بودم🌱 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوشیدن لباس یزید در لشکر امام حسین علیه‌السلام برشی از سخنرانی
‌ نخبه شهید_زین_الدین بود که با رتبه چهار تجربی و پذیرش دانشگاه در فرانسه، درس و آینده و پول و شهرت و... رو رها کرد برای وطنش جنگید تا شهید شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اراده شهادت طلبي (شهيد مهدي زين الدين) گوشه اي از سخنراني سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب (ع) اولين شرط لازم براي پاسداري از اسلام اعتقاد داشتن به امام حسين (ع ) است . هيچ كس نمي تواند پاسداري از اسلام كند در حالي كه ايمان و يقين به اباعبدالله الحسين (ع ) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه هاي پيكار مي رزميم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستيم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستيم و اگر مشيت الهي بر اين قرار گرفته كه به دست شما رزمندگان و ملت ايران اسلام در جهان پياده شود و زمينه ظهور حضرت امام زمان (عج ) فراهم گردد به واسطه عشق علاقه و محبت به امام حسين (ع ) است . من تكليف مي كنم شما « رزمندگان » را به وظيفه عمل كردن و حسين وار زندگي كردن . در زمان غيبت كبري به كسي « منتظر » گفته مي شود و كسي مي تواند زندگي كند كه منتظر باشد منتظر شهادت منتظر ظهور امام زمان (عج ). خداوند امروز از ما همت اراده و شهادت طلبي مي خواهد.
گذری بر خاطرات سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي ابن ابیطالب اسلحه و تسبیح قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت می‌كردند. من خواب بودم كه رسیدند. خبری از آمدنشان نداشتیم. داخل چادر هم خیلی تاریك بود. چهره‌ها به خوبی تشخیص داده نمی‌شد. بالاخره بیدارشدم رفتم سر پست. مدتی گذشت. خواب و خستگی امانم را بریده بود. پست من درست افتاده بود به ساعتی كه می‌گویند شیرینی یك چرت خوابیدن در آن با كیف یك عمر بیداری برابری می‌ كند، یعنی ساعت 2 تا 4 نیمه شب لحظات به كندی می‌گذشت. تلو تلو خوران خودم را رساندم به چادر. رفتم سراغ «ناصری» كه باید پست بعدی را تحویل می‌گرفت. تكانش دادم. بیدار كه شد، گفتم: «ناصری. نوبت توست، برو سر پست» بعد اسلحه را گذاشتم روی پایش. او هم بدون اینكه چیزی بگوید، پا شد رفت. من هم گرفتم خوابیدم. چشمم تازه گرم شده بود كه یكهو دیدم یكی به شدت تكانم میدهد … «رجب‌زاده. رجب‌زاده.» به زحمت چشم باز كردم. «بله؟» ناصری سرا سیمه گفت: «كی سر پسته؟» «مگه خودت نیستی؟» «نه تو كه بیدارم نكردی» با تعجب گفتم: «پس اون كی بود كه بیدارش كردم؟» ناصری نگاه كرد به جای خالی آقا مهدی. گفت: «فرمانده لشكر» حسابی گیج شده بودم. بلند شدم نشستم. «جدی میگی؟» «آره» چشمانم به شدت می‌سوخت. با ناباوری از چادر زدیم بیرون. راست می‌گفت. خود آقامهدی بود. یك دستش اسلحه بود، دست دیگرش تسبیح. ذكر می‌گفت. تا متوجه‌مان شد، سلام كرد. زبانمان از خجالت بند آمده بود. ناصری اصرار كرد كه اسلحه را از او بگیرد اما نپذیرفت. گفت: «من كار دارم می‌خواهم اینجا باشم» مثل پدری مهربان به چادر فرستادمان. بعد خودش تا اذان صبح به جایمان پست داد.منبع:كتاب افلاكی خاكی راوی:حسین رجب‌زاده سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين‌الدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب(ع) نامی آشنا بر تارک سرزمین ایران اسلامی "یا علی مدد"