eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
377 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
15.6هزار ویدیو
207 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
«نه به روحانی» یا «امتداد روحانی» ▪️اصلی‌ترین نزاع انتخابات ۱۴۰۰ چگونه صف‌‌بندی کاندیداها را تعیین می‌کند؟ 🔹دو ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری باقی‌مانده است و به‌مرور برخی شخصیت‌های سیاسی در حال اعلام کاندیداتوری یا ارزیابی فضای سیاسی برای شرکت در انتخابات هستند. 🔹در این بین یک سوال اساسی این است که رقابت کلان بین چه جریان‌هایی است؟ 🔹یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها این است چه گفتمان‌هایی در انتخابات آینده رو در روی هم قرار می‌گیرند و کاندیداها ذیل کدام یکی از گفتمان‌های نهایی صحنه رقابت قرار دارند. سلام من یک هفته پیش به دلم افتاد که درمورد عنایات شهدا کانالی پیداکنم که باکانال شما اشنا شدم،ازامام زمان وشهداخواستم که یک رفیق شهیدپیداکنم،راستش منتظربودم شهدامنو انتخاب کنن،فرداش توی عکسای اخرین خبرعکس شهید نیری زده بودن گفتم لابد یک نشونه است ولی راستش دودل بودم که این شهیدمنو انتخاب کرده باشه روزبعد تارفتم سرگوشیم توی یکی ازکانالام اولین پیام کرامات شهید نیری روگفته بود دیگه یقین پیداکردم که رفیق شهیدم احمدعلی نیری منو انتخاب کرده،امیدوارم این شهید توجهی کنه به بنده حقیرودستمو بگیره،ببخشید طولانی شد ممنون ازشما @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ نعمت و کرم زمین را خیس و معطر میکند. هوا رفته رفته سردتر میشود و تو سر به زیر آرام به هق هق افتاده ای.دستهایم را جلوی دهانم میگیرم و ها میکنم،کمی پاهایم را روی زمین تکان تکان میدهم. چیزی به اذان صبح نمانده. با دستهای خودم بازوانم را بغل میگیرم و بیشتر به تو نزدیک میشوم. چند دقیقه که میگذرد با کناره کف دستت اشکهایت را پاک میکنی و میخندی _ فکرشم نمیکردم به این راحتی حاضر شم گریه کردنم رو ببینی... نگاهت میکنم.پس برایت سخت است مرد بودنت را اشک زیر سوال ببرد!؟...دستهایت را بهم میمالی و کمےبخود میلرزی _ هوا یهو چقد سرد شد!! چرا اذان نمیده...؟ این جمله ات تمام نشده صدای الله اکبر در صحن میپیچد.تبسم دل نشینی میکنی... _ مگه داریم از این خدا بهتر؟... و نگاهت را بہ من میدوزی... _ خانوم شما وضو داری؟! ... _ اوهوم _ الان بخاطر بارون تو حیاط صف نماز بسته نمیشه. باید بریم تو ....از هم جدا شیم. کمی مکث و حرفت را مزه مزه میکنی _ چطوره همینجا بخونیم؟.... _ اینجا؟..رو زمین؟ ساک دستی کوچیکت را بالا مےآوری، زیپش را باز میکنی و چفیه ات را بیرون میکشی... _ بیا! سجادت خانوم! با شوق نگاهت میکنم. دلم نمی آید سرما را به رویت بیاورم. گردنم را کج میکنم و میگویم _ چشم! همینجا میخونیم تو کمی جلوتو می ایستی و من هم پشت سرت. عجب جایی نماز جماعت میخوانیم!!! صحن الرضا، باران عشق و سرمایی که سوزشش از گرماست! گرمای وجود تو! چادرم را روی صورتم میکشم و اذان و اقامه را آرام آرام میگویم. نگاهم خیره به چهارخانه های تیره و خطوط سفید چفیه ی توست.انتظارداشتم اذان و اقامه را تو زمزمه کنی،اما سکوتت انتظارم را میشکند.دستهایم را بالا می آورم تا اقامه ببندم که یکدفعه روی شانه هایم سنگینی میخوابد. گوشه ای از پارچه تیره روی چهره ام را کنار میزنم. سوئـےشرتت را روی شانه هایم انداخته ای و روبه رویم ایستاده ای.... پس فهمیدی سردم شده!فقط خواسته بودی وقتی اینکار را کنی که من حواسم نیست... دستهایت را بالا مےآوری، ڪنارگوشهایت و صدای مردانه ات _ اللـــــــــه اڪبر... یڪ لحظه اقامه بستن رافراموش میکنم و محو ایستادنت مقابل خداوند میشوم.سرت را پایین انداخته ای و با خواهش و نیاز کلمه به کلمه سوره ی حمد را به زبان می آوری.آخر حاجتت را میگیری آقـــای من! اقامه میبندم _ دورکعت نماز صبح به اقامه عشق به قصد قربت...اللــــــه اکبر... هوای سرد برایم رفته رفته گرم میشود. لباست گرمای خود را از لمس وجودت دارد...میدانم شیرینی این نماز زیر دندانم میرود و دیگر مانند این تکرار نمیشود. همه حالات با زمزمه تو میگذرد. رکعت دوم،بعد از سجده اول و جمله ی "استغفرالله ربی و اتوب الیه " دیگر صدایت را نمیشنوم...حتم دارم سجده آخر را میخواهی باتمام دل و جان بجا بیاوری. سراز مهر بر میدارم و تو هنوز درسجده ای...تشهد و سلامم را میدهم و هنوز هم پیشانی ات در حال بوسه به خاک تربت حسین ع است. چنددقیقه دیگر هم...چقدر طولانی شد! بلند میشوم و چفیه ات را جمع میکنم.نگاهم را سمت سرت میگردانم که وحشت زده ماتم میبرد... تمام زمین اطراف مهرت میدرخشد از خون!!!... پاهایم سست و فریاد درگلویم حبس میشود. دهانم را باز میکنم تا جیغ بکشم اما چیزی جز نفس های خفه شده و اسم تو بیرون نمی آید... _ ع...ع...علے...؟؟ خادمے که در بیست قدمی ما زیر باران راه میرود،میچرخد سمت ما و مکث میکند...دست راستم را که از ترس میلرزد به سختی بالا می آورم و اشاره میکنم. میدود سوی ما و در سه قدمی که میرسد با دیدن زمین و خون اطرافت داد میزند _ یا امام رضا.... سمت راستش را نگاه میکند و صدا میزند _ مشدی محمد بدو بیا بدو... انقدر شوکه شده ام که حتی نمیتوانم گریه کنم... خادم پیر بلندت میکند و پسر جوانی چندولحظه بعد میرسد و با بی سیم در خواست آمبولانس میکند. خادم در حالیکه سعی میکند نگهت دارد بہ من نگاه میکند و میپرسد _ زنشی؟؟؟... اما من دهانم قفل شده و فقط میلرزم... _ باباجون پرسیدم زنشی؟؟؟؟ سرم رابسختی تکان میدهم و ...ازفکر اینکه " نکند به این زودی تنهایم بگذاری " روی دو زانو می افتم... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ✍ ادامه دارد ... ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال ایتا @shahidmostafamousavi کانال استیگرشهدا.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 امروزفضیلت زنده نگه داشتن یادشهداکمترازشهادت نیست مقام معظم رهبری 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🔴مجادله آیت الله رئیسی و روحانی در آخرین جلسه شورای عالی امنیت ملی سال ۹۹* 🔹با وجودی که ایران تاکنون یکطرفه و در عمل به تعهداتش تا قبل خروج آمریکا از برجام عمل کرده بود و تعهدات آمریکا صرفا روی کاغذ باقی ماند و تحریم ها شدیدتر شد،‌ ظریف و حسن روحانی همچنان اصرار به ادامه همان مسیر غلط دارند. 🔻در آخرین جلسه شورای عالی امنیت ملی،(اواخر اسفند) طرح وزارت خارجه مجددا با اصلاحات بسیار جزیی مطرح می شود و مجددا در این باره مفصل بحث می‌شود. 🔹آقای روحانی ادعا می کند که «ما الان فرصت خوبی داریم اگر بتوانیم غنی سازی ۲۰ درصد را بالاخره پس بدهیم، می‌توانیم تحریم‌ها را برداریم!» در این هنگام آیت الله رییسی با اظهارات مرعوبانه روحانی بشدت مخالفت می کند. قالیباف نیز می‌گوید: آقای روحانی شما یادتان هست در چند جلسه قبل گفتید این قانون مجلس مزخرف هست، حالا بالاخره با همین قانون، شما دارید تحریم‌ها را برطرف می‌کنید. به نظر می‌رسد این کلمه مزخرف را که در این دولت ترویج دارد، تغییر بدهید و بگویید طرح قابل استفاده. در آخر جلسه آقای روحانی می خواهد شبیه دفعه قبل، جمع بندی کند و همین طرح را با اصلاحات جزیی تر برای رهبر معظم انقلاب به عنوان مصوبه ارسال کند که باز آقای رئیسی بشدت مخالفت می‌کند. ابتدا آیت الله رئیسی مخالفت می‌کند و روحانی قبول نمی کند و می‌گوید این حرف‌ها چیست؟! و دوباره قالیباف ادامه می‌دهد و می‌گوید: این حرف‌های شما چیست؟! شما این را بعنوان مصوبه رای گیری نکردید. اگر مصوبه است باید رای گیری کنید. ما این را قبول نداریم. 🔻آیت الله رئیسی تا آخر جلسه نمی گذارد، این طرح مرعوبانه و بازگشت به عقب، جمع بندی شود. مسئولان انقلابی بعد از جلسه هم پیگیری می‌کنند که مبادا روحانی دوباره تحت عنوان مصوبه ابلاغ نکند. مقرر می شود که شمخانی گزارشات را بدهد. 🔹ممکن است روحانی تحت عنوان مصوبه، کار خودش را کرده باشد! ولی قرار شده شمخانی گزارش متن مذاکرات را ارائه کند. در حال حاضر دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی قرار است یک طرح ایجابی آماده کند. جلسه دیگری تاکنون برگزار نشده است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕ *بالادست رودخانه؛* *حکایتی جالب و مرتبط با انتخابات* می‌گویند دو دوست در کنار رودخانه‌ای می‌رفتند. ناگاه فردی را دیدند که در آب افتاده و کمک می‌طلبد. یکی از دو دوست خود را به آب زد و نجاتش داد. هنوز نفس تازه نکرده بود که دومین فرد را دید که آب می‌بردش. باز به داخل رودخانه پرید و او را هم نجات داد. دقایقی نگذشت که سومین شخص را دید که درون رودخانه فریادکشان کمک می‌خواهد هر چند خسته بود، اما نتوانست بی‌تفاوت باشد و باز هم خود را به آب زد و نجاتش داد. دوستش که تا آن زمان کاری نکرده بود با دیدن این صحنه‌ها به بالا دست رودخانه دوید و وقتی برگشت دوست دیگرش به او گفت که چندین نفر دیگر را هم نجات داده، ولی ساعتی است که دیگر رودخانه آدم نمی‌آورد. دوستی که به بالای رودخانه رفته بود گفت:‌ وقتی دیدم رود این همه آدم می‌آورد با خود گفتم حتماً‌ علتی در بالا دست هست. چون بدانجا رفتم ، پلی دیدم که دیوانه‌ای در میانش ایستاده و هر که از آن می‌گذرد را درون آب می‌اندازد. دیوانه را گرفتم و به خانواده‌اش در روستای مجاور سپردم. علت این که ساعتی است رودخانه آدم نمی‌آورد همین است. *حکایت آشنای این روزهای ما... خیّرین و نیک‌ خواهان با دل و جان در پایین دست در تلاشند و خسته از افزایش روز افزون نیازمندان.* *اما ای کاش دوستی پیدا می‌شد و یه سری به آن بالادستها می‌زد، مشکل اصلی آنجاست!* ⭕ *در انتخابات ۱۴۰۰ بالادستِ رودخانه را به دست اهلش بسپارید که دوباره دیوانه ای زندگی مردم را به آب نسپارد......* https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجزخوانی یکی از مرزبانان هنگ مرزی سومار (کرمانشاه) در حضور فرمانده مرزبانی کشور ... جان می دهیم، خون می دهیم ولی یک وجب از خاک کشور را نمی دهیم... @shahidmostafamousavi