فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
🌱سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
🌱باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن
🌱دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
🌱یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن
🌱بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
🌱پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن
🌱دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
🌱یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن
🌱پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
🌱خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن
🌱جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
🌱هم وطن های علی موسی الرضا را عفو کن
🌱من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
🌱جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن
🌱بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
🌱گریه کن های غم کرببلا را عفو کن
🌱جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر
🌱حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن
وداع_ماه_رمضان
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
به منا سبت بزرگداشت شهادت:
شهید مرتضی حیدریان
نام پدر: عباس
عملیات: جبهه میانی
محل شهادت: شرهانی
تاریخ تولد:01/01/1346
تاریخ شهادت:20/01/1365
سن شهید هنگام شهادت : 18سال ، برگی ازخاطرات شهید : دل آرام
از امام جماعت مسجد محل شنيد که هركس عذر شرعي ندارد بايد برود و بجنگد. از همان روز مدام از پدر و مادرش مي خواست كه اجازه بدهند تا او هم به جبهه برود. بالاخره اصرارهايش نتيجه داد و راهی شد. هر وقت براي مرخصي مي آمد چند روز مي ماند و زود مي رفت. با اينكه متاهل بود اما وابسته نبود. قبل از شهادت به مرخصي آمده بود و نشسته بود کنار مادر و از همه جا برایش تعريف مي كرد. می خواست رشته کلام را برساند به آنجايي كه دنبالش بود. گفت: «خبر نداري پسرت نزديك بود اسير شود اما قسمت نشد.» مادر حرف دلش را خواند و گفت خدا مي داند راضي نيستم اسير شوي. مرتضی گفت: «پس قبول، رضايت دادي؟» دلش آرام گرفت و رفت تا اسير دشمن نشود و خودش را براي هميشه از اسارت زمين و زمینیان رهايي بخشد. هدیه به ارواح مطهرو منور شهدای اسلام و امام شهدا ، خمینی روح خدا ، قدس الله نفسه الزکیه و هدیه به ارواح مؤمنین و مؤمنات ، الفاتحه مع الصلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد ٍو َآلِ مُحَمَّد ٍو َعَجِّلْ فَرَجَهُم
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽در سکوت ببینید
روایت متفاوتی از مادر شهیدان حافظی
منزل مادر شهیدان حافظی، از منازل هدفی است که گروههای جهادی بسیج سازندگی استان قم، متولی مرمت آن شده است.
این روایت، گفتگو با مادر این شهیدان است که در آن از
دیدارهای مکرر فرزندان شهید با مادرشان بیان میشود.
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
شهید ابوالفضل شیروانیان سال ۱۳۶۲ در یک خانواده مذهبی اصفهانی به دنیا آمد. پدرش سردار مجتبی شیروانیان از پاسداران و رزمندگان دفاع مقدس بود که بارها در میدانهای جنگ تحمیلی شرکت کرده بود. به همین خاطر ابوالفضل از همان دوران کودکی با فضای رزمندگی آشنایی پیدا کرد و آنطور که مادر شهید روایت میکند، او از سنین خردسالی آرزو داشت مثل پدرش رخت رزم بر تن کند. مادر شهید میگوید: «آن موقع چهار، پنج سالش بود. میگفت من از این لباسها میخوام که بابا میپوشه.» هر چه گفتیم اینا اندازه تو نیست. باید انشاءالله بزرگ شی تا بپوشی، قبول نکرد. بالاخره یکدست لباس استفاده شده حاجآقا را که کهنه شده بود، دادم به مادرم. ایشان هم یک لباس سپاهی، قد آن موقع ابوالفضل دوختند؛ با همان آرم و همان کمربند. تا مدتها بعد هر جا میخواستیم برویم آن لباسها را میپوشید.»
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
👇👇👇
#عاشقانہ_شــہدا🌹
چنـد روز قـبـل از اینکـہ میخواسـت بره سوریہ خیلـے دندوݧ درد داشت😔
بہش گفـتـم بریم دکتر، چطور میخواے با ایݧ حالت برے سوریہ؟!
میگفـت بـرم اونـجا حالـم خوب میشہ...🙂
بہش گفتم یعنے اینجا کہ هستے و ما پیشت هستیم فقط حالـت بده؟!😒😕
میگفـت: نـہ...
اونـجـا حـضـرت زینب س هـستنـد و هواے همہ سربازاشونو دارند.☺️
اونجا دردے نیست بـہ جز درد اضطـراب اسیرے دوباره حضـرت زینب (سلام الله علیها)...
وقتـے داشت میرفت یه بسته کامـل قرص براش گذاشتم ...
وقتے ساکش رو بـرام اوردند،فقط دوتاے اون قرصا رو مصرف کرده بود، درست تازمانے که قدمهاش به خاک سوریہ رسیده بود...
و اونجا بود کہ فهمیدم حضرت زینب چقدر قشنگ هواے سربازاشوݧ رو دارند
#ابوالفضل_شیروانیان
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
👇👇👇
یکی از خصوصیات بارز شهید شیروانیان عشق و ارادت او به شهدای دفاع مقدس خصوصاً سردار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بود. همین ارادت قلبی و همینطور شغل پاسداری پدرش باعث شد او نیز کسوت پاسداری را انتخاب کند و گلزار شهدا و خصوصاً مزار حاج حسین پاتوق همیشگیاش باشد. عشق به شهدا دل و جان ابوالفضل را آنطور صیقل داده و آماده کرده بود که به محض شروع جبهه دفاع از حرم، تصمیم گرفت جزو اولین نفرات خودش را به این آوردگاه برساند. همسر شهید میگوید: «چند هفته قبل از رفتن به آخرین سفرش به سوریه در هوای سرد آبان ماه با هم به گلزار شهدای اصفهان رفتیم. پاتوق همیشگیمان قطعه شهید خرازی بود. ارادت خاصی به شهید حاجحسین خرازی داشت. کنار قبر شهید چند دقیقهای نشستیم. همانجا که نشسته بود گفت: «زهرا این قطعه آرامگاه من است، بعد از شهادتم مرا اینجا به خاک میسپارند.» نمیدانستم در برابر حرف ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض را تقدیم نگاهش کردم.»
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
👇👇👇
🕊 اینگونه شهید شدم ...‼️
💐 روایت نحوه شهادت شهید ابولفضل شیروانیان از زبان خودش
💠 همسر محترم شهید ابوالفضل شیروانیان:
هنوز دوستهایش نیامده بودند تا نحوه شهادت ابوالفضل را بگویند. نمیدانستم هنگام شهادت چه اتفاقی برایش افتاده است. یک شب خوابش را دیدم. گفتم، «ابوالفضل چرا دیر کردی؟»
🕊گفت، «کار داشتم باید تعداد بسیاری سوال، جواب میدادم.»
🌸گفتم، «از خودت بگو، وقتی زخمی شدی درد داشتی؟»
🕊گفت، «راه افتادیم به سمت یک مقر برویم. فردی به من گفت، بایست. ایستادم.»
🌸پرسیدم، «چرا ایستادی؟»
🕊گفت، «در غربت یک آشنا پیدا کرده بودم و خوشحال بودم. از من پرسید، تو دوست قاسم هستی؟ پاسخ مثبت دادم. گفت، پس بنشین. گفتم، سرم سنگین است. گفت، ابوالفضل سرت را روی پای من بگذار. سرم را که روی پایش گذاشتم، گفت: بلند شو تا برویم. بلند شدم. دیدم در یک باغ بزرگ پر از میوه ایستادیم. به من گفت، آقا ابوالفضل چند تا از این میوهها بخوری سر دردت خوب میشود. منم تعدادی میوه خوردم. بعد هم رفتیم و تمام.»
💐شادی ارواح پرفتوح شهیدان #صلوات
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
👇👇👇