فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 آخرین درخواست شهید لبنانی علی احمددقماق
از حـضرت آقـا قـبل از شـهادتش
@shahidnasrinafzall
شهیده نسرین افضل
•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• #شهیده_نسرین_افضل یک درِ شیری رنگ بزرگ داشت که رودی مدرس
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
روز صبح در را برامون باز کرد. دانش آموزها یکی یکی اومدن و حیاط مدرسه از هیاهوشون پر شد. بعد از مراسم صبحگاه، راهی کلاسها شدیم. اولین کسی که اعلامیه رو تو کلاسمون دید جیغ زد: خدا مرگم بده این چی چیه؟ یکی دیگه دست تو جامیزیش برد و برگه رو بیرون کشید و داد زد: وای، این اعلامیه است. اعلامیهها دست به دست میچرخید. بعضیها ترسیدن، بعضیها هم که خود شیرین بودن زود پیش مدیر و ناظم رفتن و خبر بردن. اونا هم سراسیمه و کلاسها ریختن و تا اونجا که راه داشت علامیهها رو جمع کردن و کلی هم خط و نشون کشیدن. همه کیفها رو گشتن تا مدرک جرم پیدا کنن.
شورّ ایوبی را میزدم. نمیدونستم لو رفته یا نه. تا زنگ تفریح دلم مثل سیر و سرکه جوشید. خواستم سراغ معصومه برم که نسرین مانعم شد و گفت:
_ بدو بریم حیاط و زیر پنجره سوم بایستیم!
علتشو سوال کردم گفت بعداً میفهمم و برای اینکه خیالم از بابت معصومه راحت بشه، توضیح داد که ایوبی همون صبح اعلامیهها رو پشت قاب عکس شاه جاسازی کرده.
مأمور انتظاماتها بچهها رو به حیاط هدایت میکردن تا کسی تو کلاسها نمونه. همه از ساختمون خارج شدن. همه به جز معصومه که با یکی از مأمورها رفیق بود. حیاط مدرسه غلغله شد. بحثِ داغِ روز اعلامیه بود. هر کسی چیزی میگفت:
اگه گیرشون بیارن بیچاره ان، میگن جاشون اوینه!
اوین دیگه کجاست؟
نشنیدی؟ جایی که عرب نِی انداخت! از زندان باستیل تو انقلاب کبیر فرانسه هم ترسناکتره.
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
حالا زندان باستیل قضیهاش چیه؟! بعضیها میگن:
ولی خیلی شیرن
و یواشتر ادامه میدادن:
دمشون گرم.
بعضیها مشغول بدو بدو بودن، میخندیدن و گرگم به هوا بازی میکردن، به فرزانه گفتم:
دلشون خوشه ها.
نسرین دستی به پشتم زد و گفت: آروم باش دختر، توکلت به خدا باشه. همین موقع یکی از بچهها داد زد: اونجا رو!
و با انگشت اشاره بالای سرشو نشون داد.
بیاختیار به بالا نگاه کردیم. دانش آموزی تا کمر از پنجره یکی از کلاسها خم شده و مُشت مشت کاغذ تو هوا میریخت. جلوی صورتشو با روسری پوشونده بود. کاغذها قدری پیچ و تاب خوردن و رقص کنان روی سر و صورت بچهها سرازیر شدن.
نسرین داد زد: روسریتو بنداز پایین!
آن دختر هم سرش را تو برد و روسری را از آن بالا حواله نسرین کرد. روسریِ آبی پیچ و تابی خورد و نسرین تو هوا قاپیدش. توی آن بلبشو کسی متوجه قضیه نشد. شاید هم شد ولی به رویش نیاورد. نسرین سریع روسریش را درآورد و روسری آبی را سر کرد.
ادامه دارد...
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
Hamed Zamani - Nahno Samedoon (128).mp3
5.15M
نحن صامدون حامد زمانی
ولایت اعتبار ما
شهادت افتخار ما
همین لباس خاکی است معنی عیار ما
به کوه طعنه میزند شکوه اقتدار ما
جهان نهاده است سر به حکم ذوالفقار ما
نفس نفس طنین غیرت است در گلوی ما
قدم قدم رهایی قدس آرزوی ما
بسیجیان جان به کف دلاوران کشوریم
که هر کجا و هر نفس مطیع امر رهبریم
طوفان غیرتیم
چون سیل میرسیم
فکر رهاییه بیت المقدسیم
ما در غلاف صبر پنهان چو آتشیم
لب تر کند ولی، شمشیر می کشیم
از جان گذشته اییم
در جنگ تیغ و خون
تا آخرین نفس نحن صامدون
بسیجیان حیدریم
فدائیان رهبریم
مدافعان حق در این نبرد نابرابریم
دلاوریم دلاوریم
تو قلب ما جایی نمیمونه برای ترس
از بس که دل هامون پره از غیرت و ایمان
ما پاسبان راه استقلال و آزادی
ما حافظ جمهوری اسلامی ایران
شرمنده ایم از خون اونهایی که جون دادن
تو قلب ما جایی برای ترس و ذلت نیست
ما از تبار قوم احلی من العسل هستیم
برای ما شیرین تر از شهد شهادت نیست
طوفان غیرتیم
چون سیل میرسیم
فکر رهاییه بیت المقدسیم
ما در غلاف صبر پنهان چو آتشیم
لب تر کند ولی، شمشیر می کشی
از جان گذشته اییم
در جنگ تیغ و خون
تا آخرین نفس نحن صامدون
بسیجیان حیدریم
فدائیان رهبریم
مدافعان حق در این نبرد نابرابریم
دلاوریم
@shahidnasrinafzall
🌹سلام برشهــدا
آن مهــدے باوران ویاوران
ڪہ"لبیڪ"گفتندبہ نائب المهدے
و مهدے نیز ادرڪنـے شان راخریدارشد
اے ڪاش ادرڪنـےِ ماجاماندگان
بالبیڪِ شهدااجابت گردد
وشهید شویم
#صبحتون_شهدایی_
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سید رضا طاهر صوت لحظه شهادت🌹
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت شهید سید رضا طاهر 🌺
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حـــــاج قاســـــم یـــــادم داد...!♥
.
@shahidnasrinafzall
🍎 🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی جبهه صبح رو اینطور شروع میکردند
قرائت دعا در صبحگاه معروف دوکوهه
توسط ″شهید محسن گلستانی″
انگار زمین و آسمان با او میخواندند:
«اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الاَبرار
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الصّالِحین
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الخَیرِ وَ
السَّعادَه ...»
شهیدمحسنگلستانی🥀
صبحمان به یاد شهدا
@shahidnasrinafzall
شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی و نه برای راحتی شخصی میخواهم، بلڪه از آنجا ڪه شهادت در رأس قله ڪمالات است، آن را میخواهم.
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌱
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا قبل این، میخواستم زنش بشم، الان میخوام کنیزش بشم!...❤️🔥
@shahidnasrinafzall
📣 مراسم استقبال از پنج شهید گمنام دفاع مقدس
⏰چهارشنبه ۷ آذرساعت ۸:۳٠صبح
🛬 سالن پروازهای خارجی فرودگاه بین المللی استان بوشهر
@shahidnasrinafzall
شهیده نسرین افضل
•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• #شهیده_نسرین_افضل حالا زندان باستیل قضیهاش چیه؟! بعضیه
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
خانمِ ناظم که آنتن های مدرسه خبرش کرده بودن، با عجله خودشو به ما رسوند و جیغ جیغ کرد:
_ نخونین! این اراجیفو بریزین سطل آشغال.
بعد هم کاغذها رو از دست بچه ها قاپ زد و مچاله کرد. اما مگه یکی دوتا بود. بلندگوی مدرسه روشن شد و مدیر اعلام کرد:
_ روسری آبی ها دفتر!
یواش گفتم:
_ دیدی لو رفتیم.
نسرین سرشو بیخ گوشم آورد و گفت:
_ بگذارین به عهده من. این قیافه تابلو رو هم به خودتون نگیرین.
این جور موقع ها همیشه کلام و نگاه نافذش به دادمون می رسید. راه افتادیم سمت دفتر. تو راهم سعی کردیم بگیم و بخندیم چون می دونستیم مراقبمون هستن. پشت در دفتر مدیر صف کشیدیم. در زدیم و سر به زیر و مرتب یکی یکی سلام کردیم و تو رفتیم. صورت خانم مدیر عین لبو شده بود. نسرین یواش گفت:
_ دقت کنین بخار هم از صورتش بلنده!
مدیر مثل هیلم ها دندوناشو رو هم کشید و دست مشت شده شو تو هوا چرخوند:
وای به حالتون، می دونم کار شماهاست.
نسرین صداشو صاف کرد و خیلی ملایم گفت:
خانم جون میخواین یک لیوان آب قند براتون درست کنم؟ انگار فشار خونتون افتاده.
تن صداش، مدیر رو عصبانی تر کرد.
منو مسخره می کنین؟
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
نسرین فوری لبشو گزید و جواب داد:
ما ... غلط کردیم، دیدم رنگتون پریده خواستم ...
مدیر تو حرفش اومد و داد زد:
_ ساکت.
و خودشو رو صندلی انداخت. قفسه سینهاش تند تند بالا و پایین میرفت. روی صورت تک تکمون خیره شد.
کار کدومتون بود، کی الان از اون بالا این اراجیفو ریخته؟
و از کشو میزش یکی از اعلامیهها رو بیرون کشید و پرت کرد جلومون. همه چشامونو گرد کردیم و روی میز مدیر خم شدیم و گفتیم:
ای وای، اینا چیه؟
بعد هم شانهها را بالا انداختیم یعنی که نمیدونیم و بیخبریم.
رفتم کنارشو گفتم:
این حرفا چیه خانم؟ ما که همه مون بیخبر از عالم و آدم تو حیاط بودیم و تغذیه میکردیم. از هر کی میخواین بپرسین. اصلاً میتونین ما رو بشمرین. تازه مگه تو ورودیِ ساختمونِ مدرسه انتظامات نایستاده؟ هرکی این کارو کرده حتماً تا حالا گیر افتاده.
مدیر چند بار ما رو شمارش کرد: _یک، دو، سه، چهار، پنج... .
همه ی روسری آبی ها، بودن. قدری آروم شد و با خودش گفت: اگه کار اینا نبوده پس کار کی بوده؟
نسرین از گوشه ی دفتر یک لیوان آب برداشت و چند حبه قند توش انداخت و دست مدیر داد. مدیر انتظامات رو خواست و اونا هم قسم و آیه خوردن داخل
ادامه دارد...
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهدای گمنام چگونه شناسایی میشوند؟
@shahidnasrinafzall
شهید آوینی :
ظهور این جوانان نشانهای است
بر پایان عصر حاکمیت ظلم و استکبار
و نزدیک شدن دولت کریمهی آل مُحَمَّد ﷺ
#یا_مهدی_ادرکنی
#نوجوانان_دفاعمقدس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دفاع مقدس
@shahidnasrinafzall