ایکاش↓
یکی میآمد و غم هـا را از #قلب اهـالی زمین بر میداشت 🥀
#امامجهـان
#دم_اذانی
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
کمند زلف بر گردن
گذشتی روزی از صحرا
هنوز از دور
گردن می کشد آهوی صحرایی
زیارت به نیابت #شهید_امید_اکبری
ارسالی
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_چهارم می گفت: "دوستانم را
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_سی_و_پنجم
ساختمانمان موش زياد داشت . شب ها از ترس موش ها نمي توانستم به آشپز خانه بروم . يك موكت زدم به آن جايي كه فكر مي كردم محل آمد و رفت موش هاست .
يك شب كه مهدي آمد گفت: " خيلي تشنمه . آب خنكِ خنك مي خواهم ."
گفتم " پارچ بغله دستته . "
گفت :" نه ، بايد بري واسم درست كني . "
رفتم با ترس و لرز آب يخ درست كردم . وقتي برگشتم ديدم دارد مي خندد .
گفت: " از همان اول كه موكت را آن جا ديدم ، فهميدم قضيه از چه قرار است . مي خواستم سربه سرت بگذارم . "
گفتم :" آره تو رو خدا مهدي يك كاري بكن از شرّ اين راحت بشوم ."
گفت :" يك شرط داره ."
من ساده هم منتظر بودم ببينم چه شرط مي گويد .
گفت: " شرطش اينه كه اگر موش ها رو گرفتم كبابشان كني . "
آن شب من ديگر اصلاً نتوانستم شام بخورم !
ما هم آدم هاي معمولي بوديم جوان بوديم . مي دانستيم خوش گذراندن يعني چه . مي دانستيم كه زندگيمان عادي و امن نيست . ولي وقتي مي ديدم آقا مهدي درست در ايام جواني كه آدم ها وقت خوش گذشتنشان است ، دارد تير و گلوله مي خورد به خودم مي گفتم كه از خيلي چيزها مي شود گذشت .
جاي زخم هايش را من يك بار ديدم . تمام گوشت يك پايش سوخته بود . هر بار كه ليلا را بغل مي كرد ليلا تمام جيب هايش را مي كشيد بيرون و هرچي توي جيب هايش بود بر مي داشت توي دهنش مي كرد .
مي گفتم :" اين ها كثيفه ."
مي گفت: " اشكالي ندارد ."
زن با خودش منتظر آمدن مرد نشسته بود تا اين روزِ به نظر او مهم را در كنار هم باشند
ادامه دارد.....
کانال #شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_پنجم ساختمانمان موش زياد
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_سی_و_ششم
سالگرد ازدواجشان بود . چيزي كه مرد روحش هم از آن خبر نداشت . خسته چشم هايش را باز كرد و همسر خوش حالش را ديد كه توي خانه مخصوصاً سر وصدا راه انداخته كه او بيدار شود . مرد دوباره چشم هايش را هم گذاشت . با زندگي معمولي آشتي كرده بود .
حداقل تنش در خانه راحت بود . گلوله و جنگي در كار نبود . ولي پشت پلك هايش را هر بار روشني انفجاري پر مي كرد . خوابيدن آرزويي قديمي شده بود . جنگ امان همه را مي بريد .
" زن توي حمام داشت بچه را مي شست . گرماي تن بچه اش را حس می كرد . زندگي همه ي لطفش را با دادن آن بچه به او نشان داده بود . او نقش خود را در دنياي زنده ها بازي كرده بود . بچه گريه اش بلند شد . حواسش نبود ، شامپو زياد زده بود . تا دو ساعت بعد ليلا همين جور يك ريز گريه مي كرد .
مجيد كه آمد به شوخي گفت :
" مجيد ما اصلاً اين بچه را نمي خواهيم . باشه مال تو ."
مجيد بغلش كرد و بردش بيرون . برگشتني ساكت شده بود . حالا كه حرفي از مجيد زدم بايد از اين برادر بيش تر بگويم.
ادامه دارد.....
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
خندیدن به دنیا..!
الهی
خندههای
از ته دل
چند !؟
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
💔
#هر_روز_با_صحیفه
#دعای_دوم
قسمت سوم
دعای آن حضرت
در درود بر رسول خدا
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
❤️🕊 شهید جهاد مُغنیه:
ما فرزندان مدرسه ای هستیم که در آنجا یادگرفتیم آزاد زندگی کنیم،
ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمی کنیم؛
ما حق خود را با خون هایمان که برای سربلندی نذر شده و برآزادگی ایستاده است، باز پس می گیریم.💪
🕊 هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر شهدای عزیز و شهید جهاد مُغنیه #صلوات
#شهیدانه
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
🌙••
در سرت دارے اگر سوداے عشـق و عاشقے/عشق شیرین است اگر معشوقِ تو باشد اُمید
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
💔
#ارتباطبانامحرم
ابراهیم همیشه میگفت:
تا وقتۍ ڪه زمان ازدواجتون نرسیده
هیچ وقت دنبال ارتباط ڪلامی با جنس مخالف نروید
چون آهسته خودتون رو به نابودی مۍ ڪشونید....
•≼ اری درست میگفت،فضا،فضاۍ مجازۍ است
ولی نامحرم،نامحرم واقعی....
برایش تڪ تک حرفها و شڪلک ها حقیقۍ است
روۍ قلبش اثر میگذارد…≽•
#مراقبقلبمونباشیم :)
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
گوشی ام پر شده از عکس حرمت ارباب
مونس لحظه دلتنـ❤️ـگی شبهای من است
با خیال حرمت زندگی ام میگذرد😔
خواب شیرین حرم آخر رویای من است....
#شبتون_حسینی "ع"
کانال رسمی شهید امید اکبری
گوشی ام پر شده از عکس حرمت ارباب مونس لحظه دلتنـ❤️ـگی شبهای من است با خیال حرمت زندگی ام میگذرد😔 خ
#شبتون_حسینی🙃🌱
وضو قبل خواب یادتون نره😉
التماس دعای خیر📿