eitaa logo
محله شهیدان امیررستمی ومرتضی وحیدپورحسینی
79 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
12هزار ویدیو
68 فایل
زندگی رادوست دارم رهبرم رابیشتر
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 درد بی‌درمان! 💢 ✳️ امام صادق (علیه‌السلام): 🔺عیسی بن مریم (علیه‌السلام) گفت: «بیماران را مداوا کردم و به اذن خدا شفایشان دادم و کور مادرزاد و مبتلای به پیسی را به اذن خدا درمان کردم و حتی مردگان را معالجه و آنها را به اذن خدا زنده کردم، ولی هر چه برای درمان احمق تلاش کردم نتوانستم اصلاحش کنم.» گفتند: «ای روح خدا، منظور از احمق چیست؟» فرمود: «کسی که از نظراتش و از خودش خوشش می‌آید و از همه لحاظ خود را برتر از دیگران می‌بیند و جز خودش برای کسی حقی قائل نیست. چنین کسی همان احمقی است که راهی برای درمانش وجود ندارد.» 📚اختصاص، ج۱،ص ۲۲۱
3.01M
🔘 فقط خواستم بدونی... 🔘 فایل صوتی شماره ۳۵۱ 💠💠💠 🔘 توضیحاتی در مورد یمنی ها و شیعیان زیدیه و اهل سنت که دانستن آن با توجه به اتفاقات اخیر در یمن برای همه لازم است. 💠💠💠 🔘 محمود قاسمی. ‌ https://eitaa.com/harffe_hesab 🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
هدایت شده از نسرين اميدي
گزارش حال و هوای کشور ✍🏼جواد محدثی 🌩آب و هوای کشور، نامناسب است . ریزگرد های دروغ و تهمت و شایعه، سبب کاهش دید شده است . تابلوهای راهنما را جابه‌جا کرده اند و مردم را به بیراهه می فرستند . 🌨دریای ارز و دلار،موّاج است و غیر قابل اطمینان. ذخیرۂ آب و آبرو در پشت سدّ بعضی مسئولان به کمترین میزان رسیده، و بیشترین گزارشها از بارش فساد و تبعیض و گناه،از مناطق مرکزی و شمال و سواحل و جنگلهاست . نزولات بانکی، موجب آب گرفتگی در مسیرهای تولید شده است. هوای آلوده هم، تنفس را برای افراد سالم مشکل ساخته است. ❄️تردد در بزرگراه «تقوا» به کندی صورت می گیرد و گذرگاههای ایمان، لغزنده است. با ریزش بهمن های تزویر، راه صداقت و صراحت ،مسدود شده و افراد عجول، از مسیرهای قابل دسترسی دیگری مثل: پارتی، رانت، توصیه و تملّق به مقصد و مقصود می رسند. ☀️گرمترین نقطه، «بازار شایعات» و جزایر سه گانه «طمع» ،« تزویر » و« تکاثر » است . زباله های «فساد اداری» مشام همه را می آزارد، ساخت و ساز های غیر مجاز روی «گسل نفاق»، بالأخره روزی نشست خواهد کرد . «زمستان تخریب» می گذرد، ولی رو سیاهی برای ذغال های حزبی و جناحی و باندی می ماند! 🌦جادۂ انقلاب، بن بست نیست ، کف ها و زباله ها مثل چهار دهه گذشته از بین خواهد رفت. حفظ محیط زیست انقلاب، وظیفه همه است. «عطر خدمت خالصانه» مشام جان را معطّر می کند. ما امیدواریم و آیا صبح زیبا و روشن مهدوی نزدیک نیست ??? أ لیس الصبح بقریب ??? @arzansaraketab261
🍎🍎🍎 🍎 روزگاری در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه... و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت، زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت... مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است... منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند... آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود، نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر... اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود... من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق... نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی، صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد... و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم... پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان... سفره مان برنج بخود کم میدید،اما صفا و سادگی داشت... و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر... آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی... تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم... چه حرمتی داشت پدر و مادر... و پولها و مالها چه برکتی... چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم، و چقدر از خدا میترسیدیم... کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ، با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود... زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند، زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم، آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد... نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد... حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند... چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خواب بودیم.😔😔😔 ‌ https://eitaa.com/harffe_hesab 🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸