📝 از صمیم قلب مینوشت...
📍بنت الهدی که قصه مینوشت خیلی از صمیم قلب مینوشت. یک روز آمد پایین از اتاقش، گفت: «کشتَمش. مُرد.» چشمانش پر از اشک شد. گفت: «کشتَمش. مُرد.» بنا کرد گریه کردن. گفتم: «چرا؟» گفت: «قهرمان داستان را کشتَمش.» گفت یکی از قهرمانهای داستان مُرد. مُرد. خب این قصه که اینجوری نوشته بشود میخواهد اثر نداشته باشد در دل کسی که میخواند؟ با تمام روحش این را نوشته، با تمام احساسش این را نوشته.
📚کتاب به رنگ صبر، خاطرات خانم فاطمه صدر، همسر شهید صدر، صفحه ۱۷۶ با تلخیص
🆔 @shahidsadr
🔆مدیون مادر...
🔸 بیبی، با همۀ سختیهایی که در زندگی دیده بود، همچنان دوست داشت این پسر هم زندگی طلبگی پیشه کند، هرچند انتخاب را به خودش واگذاشته بود...
📚کتاب نا، صفحه ۴۶
🆔 @shahidsadr
شهید سید محمدباقر صدر
🔆مدیون مادر...
🔸امتحانات سال آخر دورۀ ابتدایی نزدیک بودند و محمدباقر باید راهش را انتخاب میکرد. سید محمد، عموزادهشان که آن زمان نخست وزیر عراق بود، مدام به گوش محمدباقر میخواند که در مدارس دولتی درس بخواند تا بتواند کار دولتی پیشه کند. این عموزاده، با در نظرگرفتن اصلونسب محمدباقر و با استعدادی که در او سراغ داشت، جایگاه خوبی برایش میدید؛ جایگاهی اثرگذار در سرنوشت عراق.
🔸اما بیبی، با همۀ سختیهایی که در زندگی دیده بود، همچنان دوست داشت این پسر هم زندگی طلبگی پیشه کند، هرچند انتخاب را به خودش واگذاشته بود. محمدباقر این حرفها را میشنید و سکوت میکرد. گاهی سید محمد او را بر ترک اسب مینشاند و با هم به مزرعهاش در بیرون بغداد میرفتند. آن روزها که باهم به مزرعه میرفتند، باز در گوشش میخواند: «اگر در دولت جایگاه به دست بیاوری، میتوانی این زندگی سخت را کنار بزنی. برای خانوادهات هم خوب است.»
🔸بهخاطر شرایط زندگی، شاید بهتر بود بهجای تحصیل کار کند. بزرگتر که شد، میتوانست انتخاب درستتری داشته باشد. اما محمدباقر چند روز به غذا لب نزد و در سکوت به نان خشک و آب بسنده کرد. بیبی پسرش را میشناخت. او میدانست اگر این پسر بخواهد کاری را انجام دهد، پافشاری میکند. روز اول که متوجه رفتار محمدباقر شد، سکوت کرد. روز دوم و سوم هم گذشت. ولی ادامۀ رفتار او تا روز چهارم باعث شد اسماعیل با نگرانی دلیل آن را بپرسد تا در پاسخ بشنود: «میتوانم از خوردنی و نوشیدنی بگذرم، اما امکان ندارد بتوانم از علم چشم بپوشم. مرا به حال خودم بگذارید.» جواب آخر را همان روز داد: «حوزه تنهاانتخاب من است.»
🔸بعد از آن هم مدرسه را رها کرد و در امتحانات پایان سال حاضر نشد. با حمایت بیبی، خانواده را تسلیم کرد و در خانه ماند؛ دروس حوزوی را میخواند و گاهی از برادرش کمک میگرفت.
📚کتاب نا، صفحه ۴۶
🆔 @shahidsadr
🔆این فاطمه زهراسلاماللهعلیها است که توانست در تاریخ اسلام ثابت کند که علم با دین جمع میشود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین همراه است.
📚 کتاب بارقهها، صفحه ۵۴
🆔 @shahidsadr
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 صدای صدر
🌻 آرامش رسول
🔰بخشی از سخنان شهید صدر در جمع بانوان عراقی، ماه رجب ۱۳۹۹ هجری
📚 ترجمه متن این سخنرانی در کتاب بارقهها، صفحه ۵۷ منتشر شدهاست.
📃 https://t.me/shahidsadr/2188
🆔 @shahidsadr
🎧 صدای صدر
🌻 آرامش رسول
🌻فاطمه زهرا سلاماللهعلیها یک اسوه در اسلام بود، در جهاد برای اسلام و در صبر بر مصائب اسلام. در کنار پدرش بود، در همه سختیهایش؛ همراه پدرش در جنگها شرکت میکرد، زخمهایش را مداوا میکرد و غصههایش را برطرف میساخت. همواره در کنارش بود و رسول خدا(ص) در سختیهایش با بودن او آرامش میگرفت؛ در لحظات بسیار طاقتفرسا با او قوت میگرفت. او یک زن مسلمان مجاهد بهمعنای حقیقی کلمه بود.
🌻فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بهپا خاست؛ بهسوی مسجد بهپاخاست وقتی تکلیف اقتضا کرد که به مسجد برود، و آن خطبۀ باعظمت را خواند؛ خطبهای که از عهدهاش برنمیآیند مگر بزرگان علما. بلاغت و فصاحت و حکمت از کلماتش سرازیر میشد، همچون سیلی که از دریا سرازیر میشود، درحالیکه چند سال داشت؟ عمر شریفش کمتر از بیست سال بود، اما به علما آموخت و به حکما درس داد و الگوی والایی ارائه کرد که زن اروپایی تا امروز به آن نرسیده است.
🌻این فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است که توانست در تاریخ اسلام ثابت کند که علم با دین جمع میشود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا همراه است و با تمسک به اسلام و با التزام به حجاب و عمل به شعائر دین همراه است.
🔰بخشی از سخنان شهید صدر در جمع بانوان عراقی، ماه رجب ۱۳۹۹ هجری
📚 ترجمه متن این سخنرانی در کتاب بارقهها، صفحه ۵۷ منتشر شدهاست.
🆔 @shahidsadr
🟡 اگر شاگردانش را میدید که بین راه سرشان به اینور و آنور میچرخد، تشر میزد که از فرصتِ بین راه برای فکرکردن استفاده کنند. میگفت:
🟡«بیشتر از آنچه میخوانید، فکر کنید. اگر بهصِرف خواندن عادت کنید، در بین متنها و سطرها محدود میشوید. آنوقت نوآور نمیشوید»
📚کتاب نا، صفحه ۹۲
🆔 @shahidsadr