#دعای ۱۳
قسمت_دوم_۱۷الی۲۵
﴿17﴾ وَ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّي كَيْفَ يَسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَ أَنَّى يَرْغَبُ مُعْدِمٍ اِلَي مُعْدِمٍ
(17) و گفتم: منزّه و پاک است پروردگارم، چگونه نیازمندی از نیازمند دیگر درخواست کند و از کجا تهیدستی به تهیدستی دیگر میل و رغبت نشان دهد؟!
﴿18﴾ فَقَصَدْتُكَ ، يَا إِلَهِي ، بِالرَّغْبَةِ ، وَ أَوْفَدْتُ عَلَيْكَ رَجَائِي بِالثِّقَةِ بِكَ .
(18) روی این حساب-ای خدای من- با اشتیاق و شوق آهنگ تو کردم؛ و از باب اطمینان به تو، امیدم را به سوی حضرتت آوردم.
﴿19﴾ وَ عَلِمْتُ أَنَّ كَثِيرَ مَا أَسْأَلُكَ يَسِيرٌ فِي وُجْدِكَ ، وَ أَنَّ خَطِيرَ مَا أَسْتَوْهِبُكَ حَقِيرٌ فِي وُسْعِكَ ، وَ أَنَّ كَرَمَكَ لَا يَضِيقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَدٍ ، وَ أَنَّ يَدَكَ بِالْعَطَايَا أَعْلَى مِنْ كُلِّ يَدٍ .
(19) و دانستم آنچه را از تو میخواهم، هر چند زیاد باشد، در کنار داراییات اندک است؛ و چیزهای باارزشی که بخشش آن را از تو درخواست میکنم، در جنب تواناییات کوچک و بیمقدار است؛ و دایرۀ کرم و بزرگواریات با تقاضای هیچکس تنگ نمیشود؛ و دست بخشندگیات از هر دستی برتر است.
﴿20﴾ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ احْمِلْنِي بِكَرَمِكَ عَلَى التَّفَضُّلِ ، وَ لَا تَحْمِلْنِي بِعَدْلِكَ عَلَى الِاسْتِحْقَاقِ ، فَمَا أَنَا بِأَوَّلِ رَاغِبٍ رَغِبَ إِلَيْكَ فَأَعْطَيْتَهُ وَ هُوَ يَسْتَحِقُّ الْمَنْعَ ، وَ لَا بِأَوَّلِ سَائِلٍ سَأَلَكَ فَأَفْضَلْتَ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَسْتَوْجِبُ الْحِرْمَانَ .
(20) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به کرم و بزرگواریات بر دست یافتن به احسانت یاری ده و از باب عدالتت بر کیفری که سزاوار آنم دچار مکن؛ من اوّلین رغبت کنندهای نیستم که به حضرتت رو آورده، پس به او عطا کردهای و حال آنکه سزاوار ممنوع شدن از عطایت بوده؛ و اولین خواهندهای نیستم که از تو درخواست حاجت کرده و تو بر او احسان کردهای در حالی که مستحق محرومیت از احسان تو بوده است.
﴿21﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ كُنْ لِدُعَائِي مُجِيباً ، وَ مِنْ نِدَائِي قَرِيباً ، وَ لِتَضَرُّعِي رَاحِماً ، وَ لِصَوْتِي سَامِعاً .
(21) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مستجاب کنندۀ دعایم باش و به ندایم توجه کن و به زاریم رحمت آر و صدایم را شنوا باش،
﴿22﴾ وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِي عَنْكَ ، وَ لَا تَبُتَّ سَبَبِي مِنْكَ ، وَ لَا تُوَجِّهْنِي فِي حَاجَتِي هَذِهِ وَ غَيْرِهَا إِلَى سِوَاكَ
(22) و امیدم را از حضرتت قطع مکن و دستآویز مرا از خود جدا مساز و در این حاجتم و دیگر حوایجم، مرا به سوی غیر خودت روانه مکن.
﴿23﴾ وَ تَوَلَّنِي بِنُجْحِ طَلِبَتِي وَ قَضَاءِ حَاجَتِي وَ نَيْلِ سُؤْلِي قَبْلَ زَوَالِي عَنْ مَوْقِفِي هَذَا بِتَيْسِيرِكَ لِيَ الْعَسِيرَ وَ حُسْنِ تَقْدِيرِكَ لِي فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ
(23) و با برآورده شدن تقاضایم و روا شدن حاجتم و رسیدن به مطلبم؛ پیش از برخاستن از جایم و با آسان ساختن مشکلم و با سرنوشت خوبی که در تمام امور برایم رقم میزنی، کارساز من باش.
﴿24﴾ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً دَائِمَةً نَامِيَةً لَا انْقِطَاعَ لِأَبَدِهَا وَ لَا مُنْتَهَى لِأَمَدِهَا ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ عَوْناً لِي وَ سَبَباً لِنَجَاحِ طَلِبَتِي ، اِنَّكَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ .
(24) و بر محمّد و آلش درود فرست؛ درودی همیشگی و ابدی که برای مدّتش انقطاعی و برای زمانش پایانی نباشد؛ این درود را برایم مدد و جهت برآورده شدن حاجتم، سبب قرار ده؛ همانا تو بزرگ و گسترده و کریمی.
﴿25﴾ وَ مِنْ حَاجَتِي يَا رَبِّ كَذَا وَ كَذَا . (تَذْكُرُ حَاجَتَكَ ثُمَّ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ فِي سُجُودِكَ) فَضْلُكَ آنَسَنِي ، وَ إِحْسَانُكَ دَلَّنِي ، فَأَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَوَاتُكَ وَ عَلَيْهِمْ أَن لَا تَرُدَّنُِي خَائِباً .
(25) و [ای پروردگارم!] از جمله درخواستهایم چنین و چنان است: [تقاضایت را میگویی، سپس سر به سجده میگذاری و در سجده میگویی:] عطا و بخششت به من آرامش میدهد و احسانت راهنماییام میکند؛ و به حقّ خودت و به حقّ محمّد و آلش -که درودت بر آنان باد- از تو میخواهم که مرا از پیشگاهت ناامید برنگردانی.
@shahidsalehi72
#یاد_شهدا
#این هم یکی دیگر از اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی
ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود؛ پرسیدم چیزی شده؟ گفت:
دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم.
تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.
هوا که تاریک شد، ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت؛ آنهم خوشحال و سرحال.
مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر، سریع بیا، ماشاالله زنده است!
بچه ها خوشحال شدند . مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر.
رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟
با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها
اما وقتی رفتم انجا نبود . کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن؟
بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد:
خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم.
عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم.
حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم:
یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی
هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم.
مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم.
آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی میاید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!
لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم.
آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد؛ خوشا به حالش.
@shahidsalehi72
#کلام شهید🌷
آدمی نیمه ابلیس و نیمه الهی است ..
باید با تزکیه و جهاد از بُعد شیطانی خود هجرت کند و یکسره الهی شود.
🌷#شهید سید ابراهیم کسائیان🌷
#شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💠@shahidsalehi72
﷽
#الگو_بگیریم
💠میگفت:
کاراۍ خوبت را توۍ خفا انجام بده؛ اونجایی که جز خودت و خدا بیننده ای نیست.
خداهم اینجور وقتا رازدار خوبۍ نیست جوری محبوب دلہا می شی ڪه دیگه از هیچ دلی خارج نشی!🌱
#شهیدغلامحسیناربابرشید
@shahidsalehi72
#حاج قاسم دوتا تربیت داشت؛ #یه تربیت: مامان و بابا، لقمه حلال، شیر پاک، رفیق خوب، دوست خوب: احمد کاظمی، مهدی باکری بود. #یه تربیت هم از وقتی که شد فرماندهی سپاه قدس و با آقا برو و بیاش زیاد شد، نفَس آقا بهش خورد، #تربیت ولایی شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج حسین یکتا
@shahidsalehi72
#شهیــــــدانــــــــــه
💠پیشونیبندهاروباوسواسزیرورو میکرد…
پرسیدم:دنبالچیمیگردی؟
گفت:سربندیازهرا!
گفتم:یکیشروبردارببنددیگه، چهفرقیداره؟
گفت:نه!آخهمنمادرندارم…😔
#شهداشمع_محفل_بشریتند
💠@shahidsalehi72
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مظلوم مثل امیرالمومنین (ع)
#شهید سلیمانی: اجازه نخواهیم داد خاک کشور ما با خون فرزندان این ملت به سادگی توسط یک گروه تروریستی بر زمین ریخته شود.
@shahidsalehi72
#راه_شهدا
میگفت: سر پُست بود، تنها، ساعت ۲ تا ۴ صبح، وقت نگهبانی، سر خاکریز. رفتم پست رو ازش تحویل بگیرم دیدم تیر خورده تو پیشونیش افتاده کف سنگر. خیلی دلم سوخت؛ تنها بود شهید شد، کسی بالا سرش نبود سرش رو تو بغل بگیره. از غصه بیرون نمیرفتم از فکرش. شب خوابشو دیدم! گفتم خیلی ناراحت بودم تنهایی شهید شدی. گفت: فقط بهت بگم تیر که خوردم، قبل از اینکه بخورم کف سنگر، افتادم تو دامن امام حسین علیهالسلام!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج حسین یکتا
🌐 @shahidsalehi72