#تندخوانی_قرآن_کریم #جزء دوازدهم #استاد_معتز_آقایی 🇮🇷 @shahidseyyedmilademostafavi

#یک_اشاره_و_بس وقت اداء حلقی بعضی حروف ها تصویر می شوند برایم لهوف ها مقتل نوشت جای “اذا شمس کوّرت” با چکمه آمدند به گودی کسوف ها باید مرتبت کنم ای شاه بی سپاه انگشترت کجاست غریب رئوف ها؟! پیراهنت…تنت…دهنت…ریخته بهم والشّمر جالِس…و بعدش سیوف ها نیزه مجال حرف زدن را به تو نداد واویلتا لِشدَّت قتل الطفوف ها گودال را به ولوله انداخت خواهرت وقت اداء حلقی بعضی حروفها السلام علیک یا اباعبدالله الحسین😭 #شهید_سیدمیلادمصطفوی #شهید_بی_سر #شهید_بی_دست

🎵راهکاری متفاوت برای افزایش اعتماد به نفس #کلیپ_صوتی @shahidseyyedmilademostafavi

«ضرغامی» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی: 🔹مدت‌هاست جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی برگزار نمی‌شود. 🔹رئیس جمهور به دلیل لج‌بازی جلسات بزرگ‌ترین نهاد سیاست‌گذاری فرهنگی کشور را تشکیل نمی‌دهد. 🔹در زمانه‌ای که این حوزه به صورت نور در دنیا حرکت می کند و هر ساعت فعالیت و اتفاقات جدیدی در حوزه سایبری رخ می‌دهد؛ متاسفانه در کشور ما پنج سال است به دلیل همین مدیریت پراشکال مرتب در این حوزه در جا می‌زنیم. fna.ir/d9nnhr @Farsna

هر دانه خرما، وقتی به سفره ی افطار می رسد؛ طعم لبخند به خود می گیرد! شنبه ها روزه ام را به نام تو افطار میکنم! بسم الله و بالله ... السلام علیک ای رسول مهربانی و لبخند! #افطارانه 🇮🇷 @shahidseyyedmilademostafavi

یکسال زورم نرسید به خودم تا سحر سیزدهم این خاصیت ابوحمزه است به نیمه که میرسد سرت را جلوی تمام گذشته خم میکند و دستان تسلیم را روی سرت میگذارد و باران میگیرد... امشب کشان کشان آورده ام تمام گذشته ای را که از خجالت روی آمدن نداشت

سیزده سحر گذشت و بار من هنوز سبک نشده😭 آمده ام ورق بزنم تک تک بندگی های کفرآلودم را خنده های از ته دل برای ماجراهایی که عمر کوتاهشان ارزش خندیدن نداشت گریستنهای از ته جان برای ماجراهایی که زمان آسان به دست باد سپردشان مانده ام دلم به کدام ستون لرزانی بند بود که خنده و ناله اش چونان کف روی دریا ناپایدار و سبک سرانه تعریف شده بود. چه بیچاره ام من این شرح حال دیروزهای من است که دلخوش به دقیقه هایش بوده ام

و تو در برابر ماجراهای کودکانه من ثابت کردی که خدایی کردن را خوب بلدی یک سوال دلبر جان...؟!؟ تو امروز چند نفر را در بن بست مهربانی ات گیر انداختی تا با انگشتان خودت راه آسمان را پیدا کنند و من امشب در بن بست سحر سیزدهم گیر کرده ام چاره ای نداری جزء آنکه بغل باز کنی و اجازه دهی که دوباره از صفر شروع کنم

خدایی کردن ، عادت توست ؛ برای بنده ای که از بندگی اش، چیزی جز توهم ، باقی نمانده است ...

با من مدارا کن دلبر جان