eitaa logo
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
8.5هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
•| السلام علیک یا فاطمه الزهرا |• • • #اللهم_عجل_لولیک_الفرج • • • |اسفند هزار سیصد نود نه|• • • #سلامتی_تعجیل_در_فرج_امام_زمان_عج_صلوات • • مجنون عمه سادات زینب (س) • • • • #ادمین_گنبدآبی_دعا_کنید🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
رفقا... سال ۶۱ و ۶۲ بود بچه ها توی خط زیر آتش توپخانه دشمن . زخمی و تشنه باید مقاومت میکردن تا جزیره مجنون سقوط نکنه . چون امام امت دستور داده بود باید سقوط نکنه بچه ها با گوشت و پوست واستخوان مقاومت کردن . خیلی هاشون هنوزم پیکرهاشون برنگشته ... از آقا مهدی باکری و نیروهاش بگم تا خسرو ؛ ومحمد ؛ هایی که از رفاقت تا شهادت توی بغل هم جون دادن خون دادن واسه رفاقت من وشما با امام مهدی(عج) .. دیگه وقتشه با پدرمون آشتی کنیم
توی خوابگاه نمیشد به بحث وفعالیت ها ادامه داد. مهدی رفت و یک خانه پیداکرد خانه ای انتهای کوچه ونمور باسقفی خیس. دوتاپتو انداختیم به جای فرش یک پوستین هم روی آنها. همانجا دیدم‌ که مهدی چطوری روی اش کارمیکرد ومی اندیشید.
اول یک سیرمطالعاتی مشخص راشروع کرد. درکنارش به خود واقعی خودش میپرداخت. البته به من هم یادمیداد. مثلاوقت غذا دوتا ژتون نمیگرفتیم وباهم غذامیخوردیم. یااگرژتون میگرفتیم نصفه غذامیخوردیم یامیگفت فرداهرجا که باشیم‌فقط نان بخوریم!وهمین کار رامیکردیم وسیرهم میشدیم.یا میگفت روزه بگیریم و برویم کوه!میرفتیم، هم ورزش بود هم عبادت میدانستم‌ مهدی ‌دارد روی‌ کارمیکند .
همین کارهابود که او را ازدنیا جداکرده بود.باوجود نبوغ مهندسی که داشت هرگز دنبال مطرح کردن خودش نبود...
آقامهدی همینطور روی خودش کارمیکرد. میرفت ارومیه ودرباغچه ای که داشتند صبح تاشب کارمیکرد ونهار هم فقط یک کم نان و ماست میخورد . زمستان آن سال هیچ وقت توی خانه ما نفت نیامد. مهدی میگفت: «میسازیم یعنی باید بسازیم» «این راه را، رفتن کارسختی است، برای رفتن باید توشه برداریم. این توشه جز دین ودیانت و آدم سازی چیز،دیگری نیست»
. هیچ وقت نشد کسی ببینید‌ مهدی بعداز عملیات باتمام خستگی و تشنگی ازکسی درخواست آب خنک کند! مهدی همیشه میگفت «ما بایدجواب این سوال هارا باخودمان حل کنیم که چرامیخوریم؟ چرامیخوابیم؟چرا میخوانیم چرا ورزش میکنیم و...» هروقت که مجروح میشد نمیگفت گلوله خورده میگفت: خوردم به جایی! هیچ وقت خودش برای خودش مهم نبود.
. آنقدر روزها نمیخوابید که از فرط‌ ِخستگی می افتاد . میگفت: « پاسدار یعنی کسی که کار کنه، بجنگه، خسته نشه کسی که نخوابه ، تا وقتی خود به خود خوابش ببره...» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سمتِ چپ آقا مهدی باکری :) یه جوان ۲۷ساله!
عاشق لباس بسیجی ها بود. اینکه شبیه آنها باشد .بی ادعا وبسیارساکت درعین حال شوخ طبع اما درکارجدی! جزءافتخارات هرکسی بود که آقا مهدی اوراصدامیزد یا کاری از ،او میخواست:) هروقت جایی گیرمیکردیم و شرایط بد درعملیات بود میگفت «پیشانی روی خاک بگذارید وقلبا ازخدا کمک بخواین. اونوقت خداوند کمک تون خواهد کرد»
. عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت ،گونه‌ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم . _________________________________ بخشی از وصیت نامه شهید باکری
اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است .