عاشق لباس بسیجی ها بود. اینکه شبیه
آنها باشد .بی ادعا وبسیارساکت درعین
حال شوخ طبع اما درکارجدی!
جزءافتخارات هرکسی بود که آقا مهدی
اوراصدامیزد یا کاری از ،او میخواست:)
هروقت جایی گیرمیکردیم و شرایط بد
درعملیات بود میگفت «پیشانی روی خاک
بگذارید وقلبا ازخدا کمک بخواین. اونوقت
خداوند کمک تون خواهد کرد»
.
عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت ،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم . _________________________________
بخشی از وصیت نامه شهید باکری
اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و
شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است .
#شهید_باکری
کار اداری را دوست نداشت . شهردار تبریز بود
میز شهرت و مقام را بوسید و کنار گذاشت و
با عشق به جبهه ی جنوب پیوست .
دستور حفظ جزیره مجنون را حضرت امام(ره)
صادر کرده بودند . فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا
به هر قیمتی که بود باید جزایر را حفظ میکردند تا سقوط نکنند . اسفند سال ۶۳ بود . قبل از آغاز اجرای عملیات بدر به هم رزمانش گفته بود، هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما میگرداند، اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان است .
کار بسیارسخت شده بود آتش دشمن سنگین بود . دربحبوهه ی معرکه جنگ بود که براثر اصابت تیر به شهادت رسید . پیکر مطهرش را درون قایقی گذاشتند
اما با شلیک آرپی جی پیکر گمنامش به آب های جنوب پیوست ..
در پایان وصیت نامه اش بود :
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
سخنان #شهیدباکری در شب عملیات :
فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان (عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ، وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.
بطور وحشتانکی دلم واسه قم تنگ شده ؛
فلذا بچهای قم خوش بحالتون
سلام مارو ب خانوم حضرت معصومه برسونید.